تجربه حضور در فیلم-کنسرت هری پاتر | مثل اولین سفر به کوچه دیاگون
.jpeg?w=1200&q=75)
اختصاصی سلام سینما: دنیای جادو، دنیای اولینهاست. کافی است کتابها و فیلمهای «هری پاتر» را به یاد بیاوریم: لحظهای که هری میفهمد جادوگر است، اولین باری که پا به کوچه دیاگون میگذارد، نخستین باری که از دیوار میان سکوهای 9 و 10 ایستگاه کینگ کراس عبور کرده و وارد سکوی نه و سهچهارم میشود، اولین مرتبهای که گوی زرین کوییدیچ را تصاحب میکند، تجربه اولین پرواز با جاروی نیموس 2000 (و بعدها آذرخش)، و الی آخر. تمام این موارد، احساساتی را در خواننده/ تماشاگر ایجاد میکنند که، درست مثل شخصیت اصلی داستانها، برای اولین بار تجربهشان میکند؛ چیزی تماما دور از روزمرگی و تجربههای تکراری.
تماشا کنید:
32 تصویر اختصاصی سلام سینما از فیلم-کنسرت بزرگ هری پاتر
برای کسی که بخش زیادی از کودکی و نوجوانیاش را با کتابها و فیلمهای هری پاتر گذرانده اما هیچگاه بهطور رسمی یک «پاترهد» نبوده، حضور در فیلم-کنسرت هری پاتر یکی از همین اولینها است؛ فرصت مغتنمی برای فرار از دود و یأس و افکار منفی، و غوطهور شدن در جهانی جدید در کنار انبوهی از طرفداران پروپاقرص هری پاتر که هر کدام خود را به شکل یکی از شمایلهای این مجموعه درآوردهاند و هنگام تماشای (احتمالا) چند صد باره صحنههای نفسگیر فیلمهای «هری پاتر» نفس در سینه حبس میکنند، ذوق میکنند یا میگریند؛ هوادارانی که در طول فیلم-کنسرت حتی ریتم نفسهایشان هم با تصاویر روی پرده تنظیم میشد. راستش دنبال کردن واکنشهای طرفداران بهاندازه هماهنگی نوازندگان با تصاویر پخششده جذاب است.
شرکت در چنین برنامههایی همزمان حسی از حسرت را هم ایجاد میکند. چه سالهایی که برای همه بدون فرصت آزادسازی این انرژیها سپری شد و چه انرژیهایی که همین الآن دارد حرام میشود. این که خود را بخشی از یک مجموعه بزرگ و بدون مرز جهانی احساس کنی بسیار دلنشین است و این حسی است که دههها از ما دریغ شده است و فقط گاه جرقهای از آن را میبینیم.
حضور در فیلم-کنسرت هری پاتر چیزی فراتر از شنیدن چند قطعه دلنشین و تماشای تصاویر خاطرهانگیز است. در تمام طول مراسم حضور خردهفرهنگ بزرگی را احساس میکنی که دور از محدودیتهای تحمیلشده از سوی نگاه رسمی و البته دور از باید و نبایدهای همیشگی جامعه ما شکل گرفته، رشد کرده و حالا فرصت خودنمایی پیدا کرده است. گروههای بزرگی که معمولا در قالب انجمنهایی در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی فرصت پیدا کردن همدیگر را داشتند، با چنین برنامههایی میتوانند همفکرهای بیشتری پیدا کنند؛ اتفاقی که در کشورهای پیشرفته یک امر بدیهی و همیشگی است و در کشور ما بیشتر در قالب گردهماییهایی غیررسمی خودنمایی میکند. همین است که حضور در یک گردهمایی معمولی (در مقیاس کشورهای پیشرفته) را هم به یک تجربه جالب تبدیل میکند. در چنین برنامههایی چیزهایی میبینی که محال است در زندگی روزمره با آنها مواجه شوی؛ درست مثل همان لحظهای که هاگرید با چوبدستیاش به آجرهای روی دیوار ضربه زد و هری پاتر، با حیرت، وارد دنیای جدیدی شد که آدمهایش هیچ شباهتی به افراد داخل کوچه و خیابان در زندگی روزمرهاش نداشتند.
حضور در چنین برنامههایی تلنگری به تمام کسانی هم هست که سالهاست از پذیرش این خردهفرهنگهای پویا و متفاوت سر باز میزنند و هنوز بر طبل الگوهای قدیمی (ولو به قیمت سرکوب این خواستههای جدید) میکوبند. میل به گریز از انزوا و خواست یک زندگی معمولی (با تمام ویژگیهایش) رشد میکند و به محض اینکه فرصت پیدا کند مثل کوه یخ از آب بیرون میآید - چه دیگران بخواهند و چه نخواهند.