روایت تعصب یا تاثر

بسمه تعالی
نگاهی به فیلم سینمایی «لاتاری»
محمدحسین مهدویان، در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر، با «لاتاری» سومین ساخته بلند سینمایی خود حضور پیدا کرد. فیلمی که گرچه نگاه سیاسی این کارگردان جوان را در روایت خود حفظ کرده اما ژانری اجتماعی و روایتی از جامعه امروز را دربر دارد. فیلم سوم کارگردان مستند «آخرین روزهای زمستان»،از چند جهت قابل بحث و بررسی است.
مهدویان در دو فیلم پیشین خود،«ایستاده در غبار» و «ماجرای نیمروز»، که در جشنواره سال های گذشته به خوبی دیده شدند، به روایت تاریخ سیاسی ایران پرداخته بود. با سبک روایتی که در «آخرین روزهای زمستان» هم قابل مشاهده بود. این سبک مشابه چه از نظر فنی، از جمله فیلمبرداری که تداعی گر یک روایت مستند است تا شخصیت پردازی کاراکترها مشهود است. اما «لاتاری» را می توان نقطه تغییر سبک های پیشین مهدویان دانست. نقطه ای که می توان آن را هم قوت و هم ضعف کارگردانی وی خواند.
داستان فیلم، متمایز تر از روایت تاریخی کارهای پیشین مهدویان، روایت معضلات سیاسی در یک بستر اجتماعی است. نقدهایی که در فیلم به شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه وارد می شود، نه تنها به شرایط مدیریتی کشور بلکه به تبعیض های برون مرزی نیز اشاره می کند. نگاهی دو جانبه که شاید در فیلم هایی با ژانر مشابه کمتر به آن پرداخته شده باشد. اما جریان و پایان بندی داستان، انتقامی همراه با خشونت است که برخاسته از غلیان خشم و تعصبات قربانی تبعیض جامعه امروز است. هرچند شاید مخاطب ایرانی اثر، بعد از تماشای فیلم، از این پایان بندی رضایت داشته باشد اما در نگاهی فراتر از همذات پنداری و تعصب، منطقی پشت این پایان دیده نمی شود. پایانی که شاید در دهه های چهل و پنجاه سینمای ایران مقبول مخاطبان بیشتری قرار می گرفت.
درباره کاراکترهای فیلم، در جریان داستان، گاهی کاراکترها رها می شوند و به قدری حضورشان کمرنگ است که حذفشان از روایت آسان به نظر می آید. در واقع به جز چند نقش اصلی اثر، عدم شخصیت پردازی برای دیگر کاراکترها کاملا مشهود است. شخصیتی مشابه خواهر نوشین.موضوع دیگری که در جریان داستان های این کارگردان به چشم می آید عدم حضور پررنگ و اصلی زنان در فیلم های اوست. که البته این مساله در فیلم های گذشته مهدویان با توجه به فضای آن قابل قبول است اما در روایتی اجتماعی که مستقیما به تهدید های وارد بر جامعه زنان اشاره دارد، این حضور می توانست پررنگ تر باشد.
در ارتباط با هنرپیشه های فیلم، تقریبا تمامی بازیگران بازی های درست و روانی را به نمایش گذاشتند، علی الخصوص نقش آفرینی ساعد سهیلی را می توان یک بازی درخشان در کارنامه هنری اش دانست. اما از هادی حجازی فر، که یکی از پدیده های سال های اخیر سینماست، یک بازی متوسط را مشاهده کردیم.
در پایان باید دید اگر تاثیرگذاری و بیان مسایلی که به آگاهی مخاطب منجر شود، مقصود کارگردان باشد ، آیا یک پایان متعصبانه و در مدح خود محوری شخصیت ها می تواند دقیقا چه پیامی را به مخاطب برساند؛ تعصب یا تاثر؟