جستجو در سایت

1395/03/29 00:00

مولفه های آشنا

مولفه های آشنا

کیائی دیگر این را ثابت کرده است که به چه ژانری از فیلمسازی علاقه مند است. فیلم های او را می توان طنزهای اجتماعی نامید با صحنه های تعقیب و گریز بسیار پویا که نشان از توانایی او در کارگردانی دارد.
کارهای کیائی شاید از منظر فیلمنامه در یک سطح قرار نگیرند اما به لحاظ اجرا فیلم هایی خوب در سینمای ایران تلقی می شوند که الگوهای فیلم های آمریکایی نیز در آن ها به چشم می خورد.
کیائی در همه ی فیلم های خود نشان داده است که علاقه دارد مسائل مهم اجتماعی را با لحنی مسخره در فیلم های خود بگنجاند. مسائل فیلمهای او از دله دزدی و موادفروشی آغاز می شوند و به اختلاس و قاچاق و ... ختم. «انتقام» مضمونی جدایی ناپذیر از فیلم های اوست. ویرانی آدم ها به واسطه ی فساد اقتصادی و تکه پرانی هایشان به معضلات جامعه در قالب دیالوگ هایی بامزه اما پرمعنا که در «عصر یخبندان» و «خط ویژه» نیز وجود داشتند.
از محاسن فیلم های کیائی ریتم نسبتاً خوب آن هاست. فیلم های او زیاده گویی ندارند، به حاشیه کشیده نمی شوند، همواره داستانک های عاشقانه ی خفیف و رقیقی در آن ها به چشم می خورد که پا به پای داستان اصلی پیش می آید و به آن رنگ و بو می بخشد، سکانس های زائد در کار به ندرت به چشم می خورند و گسستگی زنجیره ی زمانی کمک می کند تا فیلم ریتم یکنواختی پیدا نکند و شکلی پیچیده تر و معماگونه تر به خود بگیرد، اما این روش در «بارکد» به قوتِ دو فیلم قبلی کیایی نیست. شاید علت این مسئله کم فراز و نشیب تر بودن قصه باشد و شاید تکراری شدن این شیوه از قصه گویی و روایت که کارهای او را شبیه به هم کرده است اما همین مولفه ی ثابت، در کارهای پیشین او بهتر از آب درآمده بود.
انتخاب دو رفیق ساده  و بی شیله پیله به عنوان شخصیت های محوری فیلم انتخابی هوشمندانه است؛ دو مرد جوان که یکی زرنگی های ساده لوحانه دارد و دیگری به قول بقیه «بچه سوسول» است و نقشه های ساده انگارانه ی آنها که به مرور تبدیل به نقشه های دقیق و حرفه ایِ انتقامجویانه می شود.
فیلم تلاش می کند سیر تحول و دگردیسی آن ها را از دو فرد ساده به دو بزهکار به نمایش بگذارد که جامعه نقش پررنگی در این تحول ایفا می کند. شخصیت های داستان، همه دچار تحول می شوند؛ نازی (سحر دولتشاهی) که عاشقانه حامد (بهرام رادان) را دوست دارد پس از آشنایی با جوان متمول به راحتی حامد را کنار می گذارد؛ حامد، پس از فشاری که بیکاری و مشکلات زندگی به او آورده به راحتی تن به خدمت به پابلو می دهد و ... . البته فیلمساز تأکید می کند که میلاد (محسن کیائی) و حامد تحت هر شرایطی وارد کارهای خلاف نمی شوند و هنوز هم به بسیاری از ارزش ها و باورهای قلبی خود پاسخ مثبت می دهند؛ مثلاً بخشی از فاجعه آنجایی آغاز می شود که میلاد زیر بار دادن مواد به پسر نوجوان نمی رود. میلاد بامعرفتی های دیگری هم به خرج می دهد، مثل پناه دادن به ستاره (بهاره کیان افشار)، زن جوانی که با معضل اعتیاد دست به گریبان است و زندگی رو به زوالی را سپری می کند.
بخش های کمیک کار خوب از آب درآمده اند؛ عشق در یک نگاهِ میلاد به ستاره، صحنه های اکشن-کمدی گورستان ماشین، صحنه ی خودکشی حامد، قضیه ی رودست زدن نازی به حامد و ...
 خوبی کیائی این است که نبض مخاطب در دستان اوست. او می داند با چه ترفندهایی می تواند مخاطبینش را بخنداند و در عین حال فیلمش به لودگی کشیده نشود اما آنچه لازمه ی کار اوست ایجاد تفاوت هاییست تا فیلم های جدید او را تا حدودی از فیلم های قبلی اش متمایز سازد. بدیهیست که بسیاری از فیلمسازان بزرگ تاریخ سینما، ژانر، مولفه و مشخصه های ثابتی را در تمامی فیلم های خود حفظ می کنند که اتفاقاً همین شاخصه ها به کارشان اعتبار می بخشد اما اگر در این روند گرد تکرار بر کارهای جدید آن ها بنشیند و خلاقیت ها در کارشان از بین برود دچار پسرفت می شوند و کارشان با افتی قابل توجه مواجه می گردد. از این حیث، به نظر می رسد کیائی بر لبه ی تیغ قرار دارد و به همین جهت بسیاری از تماشاگران فیلم نیز متفق القولند که «بارکد» سرو گردنی پایین تر از دو فیلم قبلی کیایی است و تا حدودی تکراری.
به باور نگارنده، محسن کیائی فیلمسازی است که فیلم هایش قابلیت تبدیل شدن به کارهایی عمیق و در عین حال عامه پسند را دارند. به بیانی، او می تواند فیلمی خوب مثل «عصر یخبندان» بسازد که در عین جذابیت های بصری- موضوعی، به لحاظ فیلمنامه و محتوا نیز قوی و باثبات باشد.
از طرفی بازی ها نیز در «بارکد» در سطحی پایین تر از «عصر یخبندان» قرار می گیرند. البته نباید از یاد برد که محسن کیایی یکی از بهترین بازی های فیلم را ارائه می دهد؛ نقش و بازی او قابلیت آن را داشتند که او را نامزد بهترین بازیگر مکمل جشنواره فجر کنند اما به نظر می رسد به واسطه ی بی مهری هایی که به «بارکد» شد بازی خوب کیائی نیز کاملا نادیده گرفته شد. علاوه بر بازی کیائی، بهرام رادان نیز بازی پرانرژی و خوبی دارد.سحر دولتشاهی که نخستین سیمرغ بلورین خود را بخاطر بازی در فیلم قبلی کیائی به دست آورد، در «بارکد» نقش اول زن را برعهده دارد اما نقش او فراز و نشیبها و جذابیت های نقشش در «عصر یخبندان» را ندارد و به همین میزان بازی او نیز چشمگیر نیست. باقی بازیگران فیلم هم خوب بازی می کنند و البته کوتاهی نقش هایشان فرصت اظهار نظر بیشتر را درباره ی آنها باقی نمی گذارد.
«بارکد» به عقیده من در جشنواره مورد بی توجهی داوران قرار گرفت؛ شاید فیلم به لحاظ فیلمنامه در حد و اندازه ی فیلم های قبلی کیائی یا حتا دیگر فیلم های برگزیده ی جشنواره نباشد اما در اجرا فیلمی قوی است که می توانست در شاخه هایی چون تدوین، موسیقی و فیلمبرداری و صدالبته کارگردانی مورد توجه قرار بگیرد.
به هر رو،«بارکد» توانسته است با مخاطب عام ارتباط خوبی برقرار کند و گیشه ی نسبتاً خوب آن در همین چند روز اول اکرانش گواه از این دارد که کیایی می تواند اعتماد مخاطب را به خود جلب کند و فیلم هایی بسازد که مخاطب با روی خوش به استقبالشان می رود. امیدوارم او بتواند ضعف های «بارکد» را در فیلم های بعدی خود جبران نماید تا به ورطه تکرار نیفتد و فیلم های بعدی اش خلاقانه تر از این باشند.