خیانت و جنایت!(به بهانه پخش در سینمای خانگی)

هومن سیدی با ساختِ چهارمین فیلمش (خشم و هیاهو) نشان داد به سینمای دلخواهش رسیده است، سینمایی که اول از همه خودش را ارضا می کند و بعد مخاطب را، مخاطبی که این روزها دنبال قصه های ساده و روان است می تواند به راحتی با روایت خاصِ خشم و هیاهو ارتباط برقرار کند، چرا که فیلمساز ما با همان جریان فکری و فرم گرایی از سینمای خاص پسندش کمی فاصله گرفته است و این بار سراغ فیلمی رفته است که مهم ترین عاملِ ساختاری اش قصه و شخصیت پردازی است. خشم و هیاهو ما را به وسیله ی قصه وارد جریانی می کند که فرمِ خاص و اِلمان های ساختاری سیدی هم در کادرها پیداست، اما این بار قصه است که فیلم را به جلو می برد و همچنین شخصیت ها که به شکل نامتعارف و معما گونه معرفی می شوند.
جریان فکری سیدی در این فیلم به اندازه ی کافی کنترل شده است و هیچ چیز اضافه نیست شخصیت ها، رفت و آمدشان، دیالوگ ها و سکوت ها، خاکستری بودن کادرها یا جلوه های بصری، همه برپایۀ فرم گرایی سیدی بنا شده است اما سیدی از فرم هایی که مخصوص به خودش است دور شده و مخاطب را وارد قصه یی کرده است که حالا وقتی مخاطب وارد قصه می شود فرم هم به کار گرفته می شود اگر چه این فرم به اندازه فیلم قبلی سیدی اعترافات ذهن خطرناک من نیست اما بهره گیری سیدی از فرم در این فیلم به جا بوده و از سوی دیگر باعث نشده است که مخاطب احساسِ گنگی بکند یا محتوا در لابه لای فرم گم شود اتفاقا موضوع خشم و هیاهو مسئله روز جامعه است، اگر چه فیلمساز اذعان دارد که داستان تخیلی است اما خط روایی فیلم واقعی و ملموس است و مخاطب را درگیر می کند. در خشم و هیاهو فرم و روایت در موازات هم پیش می روند و این به پیشبرد درام و رشد شخصیت ها کمک بسزایی کرده است.
خشم و هیاهو درباره ی یک خواننده ی سرشناس به نام خسرو پارسا(نوید محمدزاده) است که در سی سالگی همسر و فرزند دارد اما وارد یک رابطه اشتباه با حنا(طنازطباطبایی) می شود و این باعث می شود جریان زندگی خسرو تغییر کند. خشم و هیاهو شبیه به زنگ خطر است، فیلم از چند زاویه روایت می شود اما این زاویه ها همه یک سویه هستند، همان طور که در دیالوگ های خسرو گفته می شود (کاش نمی کردم، نمی رفتم) این افسوس ها کلیت خشم و هیاهو را تشکیل می دهند، البته که مخاطب در آخر فیلم معلق است، رفت و آمدهایی که در فیلم می بینیم و تغییر زاویه ها، گنگ کننده است که واضح نیست حرف درست را حنا می زند یا خسرو، اگر چه نمی شود جواب مشخصی به این سوال داد اما فیلمساز ما قضاوت را بر عهده ی مخاطب گذاشته و از سویی دیگر گستاخی و منزوی بودن خسرو پارسا می تواند ما را قانع کند که خسرو، تینا(رعنا آزادی ور) را کشته است. به یاد بیاورید سکانس کشداری که حنا می خواهد با خسرو و مادر و پدر تیناحرف بزند در این سکانس، عشقی وجود دارد میان حنا و پارسا که نتیجه آن این است که پارسا همسرش را کشته است که به حنا برسد، دروغ و پنهان کاری و لغزش در زندگی زناشویی باعث می شود یک زن قطع نخاع بشود و به کما برود. هومن سیدی با دقت بیش از حد فیلمش را به پایان می رساند زیرا گره ها هنوز به درستی باز نشده اند اما خسرو در سفارت است و می خواهد ترک وطن کند، خسرو که باعث و بانی مرگ دو نفر شده است گردن زخمی اش را به مامور سفارت نشان می دهد تا بتواند به راحتی پناهندگی بگیرد. حنا و تینا دو زن خشم و هیاهو آن قدر مظلوم واقع شده اند که خسرو هربلایی خواسته است سر آن ها درآورده. عشق و غیرتی هم که از جانب خسرو در فیلم می بینیم تقلبی است چرا که اگر خسرو به تینا وفادار بود چرا با حنا رابطه ایجاد کرد؟اگر خسرو، حنا را دوست داشت چرا در دادگاه طوری عمل کرد که مخاطب فکر کند او تینا را کشته است؟ حنا رودست می خورد اگر هم این فرضیه درست باشد و خسرو تینا کشته باشد حنا به دلیل عشقش نسبت به خسرو این قتل را به گردن گرفته است تا خسرو او را عفو کند، اما خسرو با آن مختصات شخصیتی این کار را نمی کند.
گُنگ بودن خط روایی قصه تا آخر ادامه پیدا می کند ،ابهام در قضاوت بینِ دروغ و حقیقت میان حنا و خسرو برای مخاطب فرضیه بوجود می آورد اما به هیچ وجه نمی توانیم بگوییم پایان خشم و هیاهو باز است زیرا سیدی با هوشمندی پایان فیلمش را نه باز می گذارد و نه می بندد، بلکه این داستان همچنان می تواند در جامعه ادامه داشته باشد .
مولفه های سینمایی هومن سیدی در این فیلم کاملا مشهود است، سیدی فیلمسازی ست که فضاسازی برایش مهم ترین عامل است، به یاد بیاورید سکانسی که حنا با مسئول خوابگاه در حالِ بحث کردن است و مردی در حال تمیز کردن شیشه هاست، صحنه ی بازسازی وقوع جرم که در سکوت و ابهام صورت می گیرد، سکانس گفتگو حنا با خانواده تینا و کاربرد آن پنکه در فضایی کشدار و سرد و بی روح، این سکانس های تعریف شده توانسته اند کمک بسزایی به ساختار بصری خشم و هیاهو بکنند و البته این را هم باید اضافه کرد که نوید محمدزاده نقش مهمی در بوجود آورد شخصیت خسروپارسا داشته است، محمدزاده با بازی منحصر به فردش خشم و هیاهو را برای ما هیجان برانگیز کرده است.
خشم و هیاهو برای هومن سیدی حرکت رو به جلو محسوب می شود زیرا این فیلم استانداردهای لازم برای نگارش فیلمنامه جنایی و معماگونه و فرم گرایی در خلق میزان سن را در بردارد و مهم تر از آن نمایش عمومی فیلم است که تماشاگر عام هم می تواند با فیلم ارتباط برقرار کند.