چستین بهترین بازیگر جهان است

ترجمه اختصاصی سلام سینما
پرستار خوب اثر توبیاس لیندهولم (جسیکا چستین)، تصویر جنایی واقعی میباشد که جلوههای دلهرهآور آن با چنین فیلمهایی همراه است و متوجه میشود که بهترین دوست جدیدش در محل کار (ادی ردمین) کشتن بیماران را نگاه میکند.
این واقعیت در لاگ لاینها و مطالب تبلیغاتی آشکار میشود که مایه شرمساری است، زیرا درام خوب برای کسی که فقط نام ستارهها و کارگردان را بداند، بهتر عمل میکند. چنین بینندهای - ممکن است حدس بزند "پرستار خوب" مورد نظر، ردمین است که بیگناه در یک رسوایی بوروکراسی بیمارستانی گرفتار شده است - بیشتر از هر چیزی دلشکستگی درام را احساس میکند. در هر صورت، این تصویر اولین نمایش مطمئن به زبان انگلیسی برای لیندهولم، همکار توماس وینتربرگ و کارگردان فیلمهای دانمارکی A Hijacking، A War وR است.
داستان عجیب و وحشتناک پرستار قاتل سریالی زندگی واقعی، چارلز کالن، در پاییز امسال از نتفلیکس پخش میشود. در ابتدا فیلم سینمایی «پرستار خوب» پخش شد که در آن جسیکا چستین و ادی ردمین جایزه اسکار دریافت کردند، و سپس مستند «تسخیر پرستار قاتل» به روی آنتن رفت. هر دو اثر بر اساس کتاب غیرداستانی چارلز گریبر به نام پرستار خوب ساخته شدهاند: داستان واقعی پزشکی، جنون و قتل، در مورد پرستاری از نیوجرسی است که به قتل دهها بیمار اعتراف کرد و مظنون به قتل حتی بیش از 400 بیمار است.
او از کارگردان دانمارکی توبیاس لیندهولم و فیلمنامهنویس کریستی ویلسون کرنز («1917»، «آخرین شب در سوهو») تشکر میکند و موفقیت خود را ناشی از لطف بازی چستین و ردمین میداند. "پرستار خوب" یک تریلر پزشکی قوی و البته متعارف است که بر چند کشش سخت غلبه میکند و به شکلی تلخ و شیرین به پایان میرسد (تکاندهندهترین سکانس در کل فیلم، تصویری آرام و ظریف و تقریباً پیش پا افتاده در انتهای فیلم است که اشک در چشمانم جاری کرد. فکر میکنم وقتی خودتان آن را تجربه کنید متوجه خواهید شد و موافقت خواهید کرد.)
«پرستار خوب» که عمدتاً در استنفورد، کانکتیکات، نیوجرسی و پنسیلوانیا فیلمبرداری شده است، ظاهری صنعتی و مناسب دارد. پس از یک مقدمه کوتاه و دلهرهآور که در سال 1996 در بیمارستانی اتفاق میافتد، زمانی که یک بیمار دچار ایست قلبی میشود، به سال 2003 میرسیم، جایی که امی لاگرن از چستین، پرستار و مادر مجردی است که در شیفتهای شبانه خستهکننده کار میکند.
جودی لی لیپس یک جریان ثابت از نماهای نزدیک از چهره فوقالعاده بیانگر چستین ارائه میدهد و سبب احساس همدردی فوری با امی میشود که با بیماران و عزیزانشان رابطه واقعی برقرار میکند؛ او به موقع به خانه میآید تا چند لحظه با ارزش را با دختران خردسالش سپری کند، قبل از اینکه آنها مجبور شوند به مدرسه بروند (طراحی تولید در "پرستار خوب" بی عیب و نقص است: خانه امی تمیز و دنج است؛ اما تا مرز فاجعه به هم ریخته میباشد. شما میتوانید بدون ملاقات با ساکنان خانه، چیزهای زیادی در مورد زندگی آنها تشخیص دهید.)
هنگامی که چارلی ردمین برای کمک در شیفت شب استخدام میشود، امی از دریافت کمک هیجانزده شده و بلافاصله تحت تأثیر زیرکی، تجربه و صمیمیت چارلی قرار میگیرد. آنها به سرعت با هم دوست میشوند و چارلی به امی کمک میکند تا با بیماری قلبی خود کنار بیاید (او نمیتواند به سرپرستان خود بگوید؛ زیرا به اندازه کافی در بیمارستان نبوده است تا واجد شرایط بیمه شود، و این مسئله کیفرخواستی علیه سیستم مراقبتهای بهداشتی است.) (این یکی از آن تریلرهای ناب است که در آن به نظر میرسد قهرمان داستان هیچ عضوی از خانواده یا دوستان ندارد و بنابراین در عرض چند هفته از ورود یک تازه وارد به زندگی خود استقبال میکند.)
به نظر میرسد چارلی هدیهای از طرف خداست. مدت زمانی طول میکشد تا امی متوجه شود که ممکن است در واقع هیولایی از جهنم باشد.
پس از مرگ غیرمنتظره یک بیمار مسن، بیمارستان به پلیس اطلاع میدهد و کارآگاهان سر سختی مانند دنی بالدوین (ننامدی آسومغا) و تیم براون (نوح امریش) برای تحقیق و بازجویی از کارکنان پس از سوزاندن جسد دعوت میشوند - بیمارستان یک هفته تحقیقات داخلی خود را انجام داد و هیچ تخلفی پیدا نکرد. هرچه مدیر بیمارستان کیم دیکنز جلوی کاراگاهان را میگیرد، آنها بیشتر متقاعد میشوند که چیزی به هم نمیخورد. توجه آنها بر چارلی متمرکز میشود که در چندین بیمارستان با تعداد هشداردهندهای از مرگ ناگهانی و مشکوک بیماران در طول سالها کار کرده است - اما بارها و بارها، پلیسها به بنبستهایی میرسند. هیچکس در سطح اداری نمیخواهد حتی این احتمال را که یکی از کارکنان خود به معنای واقعی کلمه بیماران را با دوزهای کشنده داروهای غیرضروری مسموم میکند، نادیده گرفته باشد.
امی چستین، مادری مجرد، وقت خود را صرف مراقبت از دیگران میکند و سعی میکند بیماری خود را پنهان کند. او یک بیماری قلبی دارد که باعث مشکلات مکرر تنفسی میشود؛ دکتر او میگوید که او در خطر مرگ ناشی از آن است مگر اینکه پیوند دریافت کند. اما علیرغم کار در بیمارستان، او هنوز چندین ماه تا واجد شرایط بودن برای بیمه کار فاصله دارد. پرداخت هزینه پیوند غیرقابل تصور است، مگر اینکه او بتواند بدون توجه به درد و استرسی که ایجاد میکند، سر کار بماند.
هیچ یک از همکاران امی متوجه مشکل او نمیشوند. اما چارلی (ردمین) این کار را انجام میدهد و برای ارائه کمک میشتابد. او داروهای مناسب را از داروخانه بیمارستان بیرون میآورد و در صورت نیاز او را میپوشاند. همانطور که این دو با یکدیگر آشنا میشوند، او به عضوی محبوب و مفید در خانواده او تبدیل میشود. او با پوشیدن ژاکتهای کشباف راحت روی اسکرابهایش، آنقدر به راحتی و وقار بیمارانشان توجه میکند که تصور اینکه او اشتباه کند، حتی کمتر از این که به عمد آسیب برساند، سخت است.
اما وقتی یکی از بیماران مسن در طبقه آنها میمیرد، مدیران بیمارستان به سرعت صفوف خود را میبندند، به نظر میرسد میدانند که چیز بزرگی برای پنهان کردن دارند حتی اگر مطمئن نباشند که چیست. هفت هفته پس از مرگ، افسر شرکت (کیم دیکنز) مجبور میشود پلیس را در مورد این رویداد غیرقابل توضیح آگاه کند، اما همچنان از تحقیقات داخلی به عنوان بهانهای استفاده میکند تا هر آنچه را که میداند به آنها نگوید. کارآگاهان برای اطلاع از سوزاندن جسد سرگردان هستند، بنابراین حتی اگر سوءظن وجود داشته باشد، هیچ موردی برای پیگیری وجود ندارد.
هنگامی که چارلی به مشاغل قبلی یا شهرهایی که در آن زندگی میکرد اشاره میکند، ممکن است چراغهای هشدار برای بیننده چشمک بزنند. او شکایت میکند که همسر سابقش به او اجازه نمیدهد فرزندانشان را ببیند که خردهکاری در محل کار باعث شده کسی از او شکایتی ساختگی کند. ردمین این خبر را مانند کسی ارائه میدهد که جزئیات را صرفاً برای جلوگیری از خجالت حذف میکند، یا از سر فروتنی، نمیخواهد در مرکز توجه باشد. اما شایعاتی در مورد مرگهای غیرقابل توضیح در بیمارستانهای دیگری که او را به کار گرفتهاند به گوش میرسد.
در حالی که لیندهولم دوستی همکاران را زیر نظر دارد، فیلمنامه کریستی ویلسون کرنز (بر اساس کتاب چارلز گریبر) به طور مؤثر از صحنههای رویهای برای کشف پوسیدگی در این و سایر استراتژیهای کاهش بدهی بیمارستانهای انتفاعی استفاده میکند. از آنجایی که اعتراف به سوءظن آنها در مورد چارلی در را به روی پروندههای قضایی غیرقانونی مرگ و شاید بیشتر باز میکند، کارفرمایان قبلی به سادگی او را بیسر و صدا اخراج میکردند، هرگز دلیل آن را نمیگفتند و هرگز هیچ مشکلی را برای افراد خارجی مانند سایر کارفرمایان احتمالی تصدیق نمیکردند. او مانند یک کشیش از یک شغل به شغل دیگر نقل مکان کرد و انسولین و سایر داروهای شفاف را در کیسههای IV تزریق کرد تا باعث مرگهای تصادفی و سریع شود.
وقتی امی بالاخره این مسئله را به عنوان یک احتمال پذیرفت، مجبور میشود نقش یک مأمور مخفی را بازی کند. از آنجایی که بدنی برای بررسی وجود ندارد، او مجبور است به دنبال شواهد مختلفی بگردد، بدون اینکه چارلی را ترسانده یا اجازه دهد رؤسایش بفهمند که او به بازرسان کمک میکند. چستین به طور کلی درد و رنج این موضوع را بیسر و صدا بیان می کند، اما چند صحنه تهدید خانواده امی را چنان واضح میکند که به نظر میرسد ممکن است گره گشایی کند. شما تعجب میکنید که آیا چارلی به نحوی دانش کاری را که انجام میدهد را از بین میبرد و به خود اجازه میدهد بیشتر روز خود را به عنوان پرستار ایدهآلی که به نظر میرسد، زندگی کند.
هنگامی که اتفاق اجتنابناپذیری رخ میدهد و چارلی باید با پلیس روبرو شود، ردمین از کلیشههای قاتل روانی اجتناب میکند، و درد عمیق و قانعکنندهای را از خود نشان میدهد که حتی مجبور میشود به کارهایی که چارلی انجام داده فکر کند. خوشحالی در اینجا وجود دارد، به خصوص نه زمانی که عناوین پایانی به ما اطلاع میدهند که او چند نفر را کشته است و توجه داشته باشید که او چقدر کار کرده است بدون اینکه توسط کسانی که سوءظن قوی دارند متوقف شود. اگر تماشاگران سینمای آمریکا به دلایل بیشتری برای بیزاری از سیستم مراقبتهای بهداشتی که با انگیزه سود اداره میشود نیاز دارند، در اینجا یک دلیل دیگر وجود دارد. با این حال، در زیر مجموعه شرکتی، کارکنان مراقبتهای بهداشتی همچنان بهترین کار خود را انجام میدهند.
چارلی با بازی ردمین (که از لهجه آمریکایی تأثیرگذار استفاده میکند که باعث میشود کمی شبیه به مارک روفالو به نظر برسد)، جذابیت ناخوشایند و جدیت دارد، اما همچنین تمایلی به غرق شدن در دلسوزی به هنگام نقش قربانی در نقش امی دارد. تنها پس از آن است که پلیس شکهای خود را به امی ارائه میکند که امی خودش کار پلیسی انجام میدهد و متوجه میشود مردی که در آشپزخانه او شام میپزد و با دخترانش بازی میکند ممکن است یکی از پرکارترین قاتلهای زنجیرهای باشد که جهان تاکنون شناخته است.
ردمین نوعی نورمن بیتس را مانند خزنده به چارلی القا میکند. او مؤدب و ساکت و کمی آزاردهنده است. با این حال، ما میتوانیم بفهمیم که چرا بیماران چارلی به او اعتماد کردند و چرا امی این کار را انجام داد. چستین با ایفای نقش امی به ما یادآوری میکند که چرا بهترین بازیگر جهان است، کسی که به همان اندازه که تا به حال ملاقات کردهاید فردی «عادی» است، اما کاملاً استثنایی میباشد. بدون کمک پرستار خوب، سلطنت وحشت چارلز کالن ممکن بود طولانیتر شود.
منبع: هالیوود ریپورتر
مترجم: وحید فیض خواه
پرستار خوب The God Nurse (2022)
تاریخ اکران: 19 اکتبر 2022
کارگردان: توبیاس لیندهولم
نویسنده: کریستی ویلسون کرین
توزیعکننده: نتفلیکس
بازیگران: جسیکا چستین، ادی ردمین، ننامدی آسومغا، نوآ امریک، کیم دیکنز
فیلمبرداری: جودی لی لیپس
تدوین: آدام نیلسن
موسیقی: بایوسفر
خلاصه داستان: داستان یک پرستار بدنام که باعث مرگ صدها بیمار در بیمارستان شده است.