جستجو در سایت

1397/06/31 00:00

موفق در کلیات، ناموفق در جزئیات

موفق در کلیات، ناموفق در جزئیات

 

نوشتن راجع به «جعفر پناهی» و فیلم‌هایش کمی سخت شده. وقتی حرف از او به میان آید، سر صحبت از همه جور مسائلی باز می‌شود. گویا جعفر پناهی نمادی شده برای تمامی اعتراضات مدنی. حال اگر محافظان و محبّان حضرت پناهی اجازه بدهند، در این یادداشت، جعفر پناهی تنها یک فیلمساز-و صد البته انسان- فرض شده است؛ بدون هیچ سِمَتی، من جمله سخن‌گویی اپوزسیون، جامعه‌شناسِ فعال و الخ. «طلای سرخ» قبل از سال ۸۸ ساخته شده و طبعا در آن دوران، وی فیلمساز ممنوع‌الفعالیتی به حساب نمی‌آمده؛ پس لازم نبوده دوربین را در یک ماشین بگذارد و یا کار عجیب دیگری بکند، امّا، فیلم «طلای سرخ» هیچ وقت در ایران مجوز اکران نگرفت؛ به علت سیاه‌نمایی! ولی به هر حال فیلم مورد توجه جشنواره‌ فیلم کن قرار گرفت و جایزه ویژه هیئت داوران، سومین جایزه مهم کن، را از آن خود کرد و در جشنواره فیلم شیکاگو هم برگزیده شد. پناهی تقریبا هر فیلمش نامزد و یا برگزیده یکی از جشنواره‌های معتبر سینمایی شده است. اینکه چقدر این جوایز به حق بوده و یا نبوده‌اند به عقیده نگارنده چندان بحث کارگشا و مفیدی نخواهد بود؛ پس عجالتا اجازه بدهید این مقدمه را هر چه زودتر به پایان برسانم، که اگر اینگونه نشود؛ این نوشته هم به دام حاشیه‌های پناهی می‌افتد.

این فیلم، چهارمین فیلم پناهی و دومین فیلمِ پناهی است که نوشتن آن بر عهده کیارستمی بوده. به نوعی مؤلف حقیقی این فیلم را هم باید عباس کیارستمی بدانیم؛ هر چند که فیلم‌های این دو بسیار شبیه هم است. خود جعفر پناهی نیز شاگردیِ کیارستمی را انکار نمی‌کند. اساسی‌ترین مشکلی که با سینمای کیارستمی و به تبع آن، با این فیلم هم دارم؛ نقش «تدوین» در سینمای آنان است. اگر ساده انگارانه به موضوع تدوین بنگریم، تدوین‌گر کسی است که لطف می‌کند و نماهای فیلم را در کنار یکدیگر قرار می‌دهد؛ نگاهی مشابه به نگاه کیارستمی و پناهی. ولی در حالت ایده‌آل تدوین‌گر باید تعیین کند که چه راش‌هایی در فیلم باشند و یا نباشد. تدوین‌گر با این کار به فیلم ریتم می‌دهد و فیلم را از موقعیت‌های تکراری و زائد عاری می‌سازد. خوشبختانه این فیلم از لحاظ تدوینی از بسیاری از آثار کیارستمی و پناهی بهتر است، امّا، باز هم فقدان تدوین مناسب در اثر به چشم می‌خورد؛ مثلا تمام طول زمانی که حسین‌آقا از پله‌های خانه‌ی حاج آقا شایسته بالا می‌رود، در فیلم وجود دارد. این نمای لانگ‌شات و طولانی چه بار بیانی و معنایی دارد که نبودنش به فیلم آسیب می‌زده؟

«طلای سرخ» بیش از هر چیزی راجع به شهر «تهران» است. در همین راستا موقعیت‌های تقریبا مستقلی در فیلم گنجانده شده تا کلیّت این شهر شکل بگیرد. شاید به همین دلیل، فیلم مجبور بوده تا ساختار اپیزودی به خود بگیرد و تا حدّی انسجام فیلم لکّه‌دار شود؛ امّا دقیقا در همین نقطه است که دو اشکال کلی شکل می‌گیرد؛ یک، مسائل فیلم کلی هستند و بسیار عام مطرح می‌شوند. دو، نگاهِ ناظر به مشکلاتِ شهر مشخص نیست. هر چند که در واقع باید این دو دلیل را یک مشکل در نظر گرفت- به علت سرمنشا یکسانشان-، امّا، هر کدام به قسمتی از فیلم آسیب می‌زنند. 

فیلمساز با کلی‌گویی که روی دیگر آن همت گماشتن به آسیب‌شناسی «تمامی» مشکلات این شهر بوده، باعث شده که هر یک از مشکلات و دغدغه‌های مطرح شده در فیلم آنچنان قوام نیابند. شاید بد نباشد یادآوری شود که ابتدا حسین و علی گیر یک دزد اندیشمند می‌‌افتند. حرف از مرام و دزدِ خوب و بد به میان می‌آید. سپس در برخورد حسین با حاج آقا شایسته صحبت از حضیض شدن ارزش‌های گذشته به میان می‌آید، بعد از این هم، فیلم در آن پارتی شبانه، گریزی به حکومت و دخالت آن در زندگی مردم می‌زند و با آن سرباز مشکلات ندارها را مطرح می‌کند. در انتها نیز، ملاقات با نخعی و صحبت از اختلاف طبقاتی. این‌ها تازه مفاهیم اصلی هستند که فیلم در صدد پرداخت آنان برآمده وگرنه مفاهیم بیشتری در فیلم رد و بدل شده. این موضوع باعث شده که فیلم بیشتر به یک بیانیه‌ی ضد بورژوازی، حکومت‌داری و الخ تبدیل شود؛ در حالیکه دراماتیزه کردن اینان هم چندان مسئله فیلم نبوده است. 

سکانس برخورد حاج آقا شایسته، از فرماندهان اسبق جبهه، با حسین آقا بهترین صحنه برای تبیین بدی‌های نداشتن نقطه نگاه است. این ویژگی سینمای کیارستمی- عدم فهم تدوین- که به شاگرد او هم سرایت کرده است، تبعات بیشتری هم دارد که اثرش در کارگردانی هویدا است. اصرار بر نماهای بلند- و بیشتر لانگ‌شات- آنچنان ببیننده را به جزئیات احوالِ شخصیت‌ها نزدیک نمی‌کند و در عوض جغرافیا و حال و هوای کلی فضا به خوبی را می‌سازد. درِ خانه‌ی حاج آقا باز می‌شود؛ باز شدن در همانا و بر ملا شدن سقوط ارزش‌ها هم همانا؛ امّا آیا حسین آقا هم دغدغه‌ی این موضوع را دارد؟ احیانا اینجا یک POV  نمی‌توانست راهگشا باشد؟ اگر آن پارتی برای شخصیت اول فیلم مهم است؛ پس برای مخاطب هم باید مهم باشد؛ نتیجتا باید نسبت موضوع و حسین آقا معلوم شود. اگر هم برای شخصیت اول آن پارتی مهم نیست، پس این قضیه چه نقشی در فیلم داشته که فیلمساز روی آن مانور داده؟ حال این یک مثال را دستمایه قرار می‌دهم و آن را به کلیات فیلم تعمیم می‌دهم. نسبتی که حسین با مشکلات پیرامونش برقرار می‌کند، چگونه است؟ برای ما به عنوان مخاطب، دورویی، ریا، تحقیر و غیره بد است و غیرقابل تحمل؛ ولی برای حسین آقا چطور؟ فیلم –خوشبختانه- می‌تواند یک فضای کلی بسازد ولی از نشان دادن تاثیر آن روی حسین آقا عاجز است. با این احوال و نظر به اینکه، عنوان دیگر فیلم می‌توانست «حسین آقا، شما چجوری توی این شهر زندگی می‌کنی؟» باشد؛ پس– متاسفانه- فیلم نمی‌تواند جواب این سوال را بدهد و پرسه‌زنی‌های حسین آقا در این تهران دَرَندَشت الکن می‌ماند؛ یک چیزی حتّی بدتر از «راننده تاکسی» اسکورسیزی.

یکی از نقاط قوت فیلم که باعث شده فیلم علی‌رغم تمام کاستی‌هایش سرپا بماند، شخصیت اولِ پر اُبهت آن است. هیچ حسی در چهره‌ی بازیگر پدیدار نمی‌شود و با تمامی رویدادها –در ظاهر- خشک برخورد می‌کند- باطن را هم خدا می‌داند. موتور حسین آقا جزئی از شخصیت وی است و وسیله‌ای شده برای پرسه زدن‌های وی؛ امّا هر چقدر شمایل بازیگر نقش اول جذاب و «سینمایی» است، متاسفانه رابطه بقیه افراد با وی آنچنان ملموس نمی‌شود؛ به خصوص رابطه زنش و برادر زنش. علی به گونه‌ای در محضر حسین آقا تلمذ می‌کند که به نظر می‌آید خواهرش را وقف امام‌زاده حسین کرده ولی فیلم اندکی در شفافیت این رابطه‌ها کوشش نمی‌کند. 

روایت فیلم خطی است؛ البته اگر بخواهیم آن صحنه‌یِ اولِ بی‌خاصیت فیلم را به حساب نیاوریم. پلان اول فیلم، پلان‌سکانس است و  دوربین هم هیچ تکانی هم نمی‌خورد. این صحنه آنقدر بد است و بدجا که حتّی عدم فعل کارگردانیِ فیلمساز هم مسئله نیست؛ بلکه اساسا باید پرسید چرا فیلم باید با سرقت آغاز شود؟ این تعلیق چه کارکردی دارد؟ امّا می‌دانید فاجعه یعنی چه؟ یعنی آنکه فیلم با فرصتی حدود ۹۰ دقیقه برای نزدیک کردن مخاطب به شخصیت اول، باز هم در چرایی وجود صحنه آخر، دستبرد مسلحانه، ناتوان است. ناتوانی به توان دو! حسین‌آقا با آن روحیات چگونه راضی به قتل فرد دیگری و ‌- فجیع‌تر- قتل خودش می‌شود؟ سوال را باید در سکانس قبلی، پنت‌هاوس، یافت؟ این سوال احتمالا جوابی داخل فیلم ندارد، امّا، به گمانم عده‌ای هم‌فکر پناهی در خارج فیلم برای این سوال جواب داشته باشند.