جستجو در سایت

1397/08/27 00:00

بی خود و بی جهت

بی خود و بی جهت

  

اساسا دهه نود به خصوص در این دو یا سه سال اخیر وضعیت فیلم های اکران شده به هیچ وجه متقاعد کننده نبوده و بی شک نا امیدی کارشناسان سینمایی و مخاطبان را به همراه داشته، در این سال ها ساخت فیلم کمدی مبتذل و سخیف به معنای درست کلمه رواج بیشتری پیدا کرده منتقد و نویسنده سینمایی هم تا حد توانش  به فیلمساز هشدار داده  اما زمانی که تولیدات فیلم های کمدی سخیف و بلاتکلیف به اوج برسد نشان می دهد که اعتراض های منتقدین بی ثمر بوده، ولی زمانی که یک فیلمساز مستعد و جدی پا در عرصه ی اشتباهی می گذارد و از هدف های پیشین خود دور می شود دیگر سکوت کردن جائز نیست، از ابتدای امسال چند فیلم کمدی یا درامِ سخیف اکران شده؟ قطعا منتقد برای دیدن آن فیلم ها به سینما نمی رود چرا که تکلیف آن ها مشخص است، اما این روزها فیلمی در سینماها اکران شده به نام خانم یایا که پیش از دیدن فیلم احساس می شد این فیلم مشت محکمی به فیلم های سخیف این روزها می زند اما قطعا بعد از دیدن این فیلم باز هم با بن بست مواجه می شویم، چرا فکر می کردیم خانم یایا فیلم کمدی است یا اینکه فیلم موفقی می شود؟ یک هفته مانده به اکران از آنونس و پوستر فیلم رونمایی شد که رضاکاهانی فیلمساز خانم یایا گفت از آنونس فیلمش رضایت کامل ندارد ، این فیلم اصلا خنده دار نیست، از این جمله استفاده شعاری کردند و اساسا مخاطب فکر کرد که این جمله ضد تبلیغ است و خانم یایا یک فیلم کمدی ست که عوامل فیلم با این شعار قصد داشتند مخاطبان را به سینما بکشانند، آنونس فیلم هم اطمینان مخاطب را از کمدی بودن فیلم بیشتر می کرد، البته که حضور دو بازیگر کمدی هم یکی از پتانسیل های مهم این فیلم محسوب می شد، نکته دوم نام فیلمسازش بود که مخاطب را برای دیدن این فیلم ترغیب می کرد رضاکاهانی که چند فیلم خوب در کارنامه هنری اش وجود دارد و البته حاشیه های این فیلمساز همیشه جزو اخبار روز بوده چرا که اغلب فیلم های کاهانی با سختی و سانسور به اکران رسیدند یا اینکه اصلا اجازه ی اکران نگرفتند همین حاشیه ها باعث شد مخاطب به سینما برود و خانم یایا را ببیند فیلمی که بی دردسر اکران شد بی آنکه کاهانی در وصف کارکرد وزارت ارشاد یا شورای صنفی نمایش بیانه ای صادر کند.

حدود دوازده دقیقه از فیلم می گذرد اما هیچ دیالوگی رد و بدل نمی شود فقط دو مرد به نام ناصر و مرتضی با حالی مغموم و افسرده به همدیگر نگاه می کنند چند دیالوگی گفته می شود اما معلوم نیست که این فیلم چه می خواهد بگوید ، اساسا فیلم خانم یایا را نمی شود جز به جز مورد تحلیل قرار داد چرا که این فیلم به لحاظ نوشتاری با آسیب جدی مواجه شده به همین جهت خط روایی منسجمی در فیلم احساس نمی شود، در وهله نخست  این فیلم فاقد ژانر است و همانطور که گفته شد  کسانی که برای دیدن این فیلم به سینما می روند با توجه به حضور دو کمدین توقع موقعیت های کمیک دارند اما مخاطب تازه بعد از بیست دقیقه پی می برد که این فیلم به هیچ وجه نمی تواند کمدی باشد پس مخاطب گول خورده است اما باز می شود صبر کرد تا فیلم به لحظات دراماتیک برسد ولی هیچ خبری از کمدی یا درام و ژانر نیست ، انگار رضا کاهانی دوباره قصد داشته فیلمی ابزورد بسازد اما این بار جواب نداده چرا که این فیلم بر خلاف ساخته های قبلی اش به خصوص بی خودوبی جهت یا اسب حیوان نجیبی ست پارامترهای مشخص یک فیلم ابزورد یا به معنی ساده تر یک فیلم درام با موقعیت ابزورد را ندارد؛ خانم یایا فیلم بلاتکلیفی ست که نمی داند چگونه و از کدام مسیر مخاطب را همراه خودش کند، از طرفی دیگر مخاطب با اثری طرف است که نمی داند هدف این فیلم چیست؟ برای همین مخاطب با کلی سوال بی جواب مواجه می شود: اینکه سر و کله ی خانم یایا از کجا پیدا می شود؟ ناصر و مرتضی چرا نمی توانند با هم راحت باشند؟ با این همه سال رفاقت یا باجناق بودن هنوز نام همدیگر را با آقا صدا می زنند ! چرا خانم یایا همه جا حضور دارد؟ و خیلی سوال های دیگر که فیلمساز دوست نداشته پاسخی به آنها بدهد، فیلمساز این بار هم پشت دنیای روشنفکرانه اش ایستاده تا حرف متفاوتی بزند اما فیلمساز محترم راهش را اشتباه رفته و فیلمش تبدیل به اثری بی منطق شده که فارغ از لحن و روایت و موقعیت پردازی و مهم تر از همه شخصیت پردازی ست ، زمانی که فیلمنامه نباشد فیلم نمی تواند جلو برود ، نداشتن لحنِ مناسب باعث شده فیلم تحلیل برود و مخاطب از سرگردانی در جهانِ بی سروشکل فیلم خسته شود، فیلمساز سعی کرده با دوکاراکتر فیلمش را در کشور خارجی جلو ببرد فارغ از استفاده از یک قصه ی مشخص و مرسوم؛ در اواخر فیلم عظیم وارد می شود که او هم نمی تواند فیلم را نجات دهد البته اگر شرایط فیلم طور دیگری رقم می خورد و عظیم در همان نقش باج گیر وارد می شد (البته با روایت و پرداخت منسجم نسبت به شرایط کنونی) قطعا این فیلم می توانست خیلی هم بکر و حتی خوش ساخت باشد چرا که مرتضی و ناصر جزو هیات امناء صنفی کسب بودند و می شد به دلیل جایگاه این دو شخصیت ژانر فیلم را کمدی کرد ، اما کاهانی به ساخت فیلم سطحی رضایت داده و عمق را رها کرده با اینکه می توانست فیلمش را به یک اثر تامل برانگیز یا کمدی تبدیل کند اما فکر می کنم او قصد داشته استانداردهای مرسوم را دور بزند و در شرایط جدیدی فیلم بسازد ولی این نگاه روشنفکرانه به هیچ وجه نتوانسته مخاطب عام را متقاعد کند، به یاد بیاورید که سکانس آخر مسئول هتل به مرتضی و ناصر می گوید ما تعجب کردیم که شما دو نفر اصلا از اتاق خارج نشدید! آیا تمام آن چیزی که در فیلم دیده ایم زاده ی تخیلِ این دو کاراکتر بوده؟ یعنی نه خانم یایایی وجود داشته و نه عظیم! انگار ما فیلمی را تماشا کرده ایم که دو شخصیتش دائما در خلسه بودند کاهانی می توانست از همین خلسه استفاده کند و اتفاقاتی را بوجود بیاورد که فیلمش از خنثی بودن رهایی پیدا کند به طور مثال دروغ گفتن ناصر و مرتضی به همسراشون و اقامت آن ها در پاتایا می توانست این فیلم را به هدف مشخصی سوق دهد، البته از سکانسی که مرتضی بازداشت می شود و ناصر با خانم یایا، پاتایا گردی می کند قصه می توانست طور دیگری راه بیفتد اما کاهانی به سرعت جلوی این پیشرفت را می گیرد! 

زمانی که مضمون به یک منطق قابل توجهی نرسد یا اینکه فیلمساز در روایت کردن شیوه ی دیگری را برگزیند مطمئنا آن فیلم هدف مشخصی نمی تواند داشته باشد، اگر که منتقدان نظر منفی نسبت به مضمون این فیلم دارند فقط به دلیل نام رضا کاهانی است، قطعا نمی شود ساختار سینمایی این فیلم را رد کرد یا نادیده گرفت رضاکاهانی با ساخته های قبلی اش نشان داده که اشراف کامل بر ساختار دارد اما موضوع مهم این است که چرا فیلمسازی مثل کاهانی همچین مضمونی را برای فیلمش انتخاب می کند؟ آیا این فیلم می تواند نگرش اعتراضی بر ممیزی ها و توقیف فیلم های قبلی اش باشد؟ اگر کاهانی خانم یایا را با این رویکر ساخته باشد پس مخاطب برای او ارزشی ندارد و اگر همچین نگرشی نداشته پس چرا حالا که توانسته به راحتی فیلم بسازد و اکران کند خانم یایا را با این سروشکل ساخته؟ اساسا بعد از تماشای فیلم خانم یایا با تعداد فراوانی از سوالات مواجه می شویم که جوابی برای آن ها پیدا نمی کنیم.

اما یک نکته مهم: شاید پرداختن به این موضوع وظیفه منتقد نباشد اما اینکه بازیگر فیلم (حمید فرخ نژاد) در محیط مجازی اعلام می کند که کارگردان این فیلم آقای کاهانی ست و اگر از فیلم رضایت ندارید سر من غر نزنید یکی از نکات مهم به شمار می رود ، بیایید فرض کنیم که این فیلم به طور نسبی یا کامل مورد تایید مخاطبان قرار می گرفت یا فالورهای حمید فرخ نژاد از او بابت این فیلم تشکر می کردند آیا باز هم آقای بازیگر همچین پستی را در صفحه ی شخصی اش قرار می داد؟ چطور یک بازیگر خودش را جدا از فیلم می داند؟ بازیگر مهم ترین جایگاه را در یک فیلم دارد بازیگر فیلمنامه می خواند تا نقش را بپذیرد پس چرا حالا که فیلم نتوانسته برای مخاطب رضایت بخش باشد بازیگر خودش را جدا از فیلم می داند؟

در این چند سالِ اخیر درباره نوع بازی رضاعطاران خیلی نوشته شده اما به طور یقین نمی شود تشخیص داد چرا عطاران هر نقشی را بازی می کند؟ گاهی تصور می شود او به خاطر رفاقت با فیلمساز نقش را می پذیرد، باور داریم که عطاران بازیگر مستعدی است اما بازی و نقش های تکراری، او را از محبوبیت همیشگی اش دور می کند.

فیلم خانم یایا  فراموش شدنی نیست مخاطب ضعف های این فیلم را به یاد می سپارد و نتیجه ی آن بی اعتمادی به نام کارگردان و بازیگران این فیلم می شود، مخاطبی که شاید دیگر به تماشای فیلم های کاهانی یا حتی عطاران و فرخ نژاد نشیند.