چهل سال انتظار برای بازگشت مایکل

ترجمه اختصاصی سلام سینما
«هالووین» همان دنباله ی سینمایی است که طرفداران قریب به چهار دهه در انتظار آن بودند. با مشاوره ی «دیوید کارپنتر» ، «دیوید گوردون گرین» توانسته تا این فیلم را به ریشه هایش بازگرداند. وحشت و ترس جای خود را به عطشی برای خونریزی داده است. گرین متعهد شده تا این فیلم چیزی بیشتر از لکه های خون و دل و روده ی پاره شده را نشان دهد. «مایکل میرز» برای بار دیگر با لقب «تیز» به پرده های سینما برگشته تا بهتر از نه نفر از ده نفر قبلی که کارکتر های اصلی فیلم های هالووینی را بازی کرده اند ، عمل کند.
شاید این فیلم از نظر عاشقان حرفه ای «هالووین» بنظر دوس داشتنی نرسد اما به هیچ عنوان برای تازه کار ها در این ژانر ، ناآشنا نیست. شروع فیلم با اجرای چند پادکست شروع می شود که گذشته ی مایکل مثل کشتن خواهرش ، "شیطان" خواندن او توسط روانپزشکش و ویحشی گری او در شب هالووین 1978 در هادونفیلد را برای مخاطبان ترسیم می کنند. کسانی که با فیلم های کارپنتر آشنا هستند ، حتما این نکته را در می یابند که گرین نسخه 2018 هالووین را آزادانه اما با تعهد به اثر کارپنتر خلق کرده است.
نقش «تیز» توسط بازیگر فیلم اورجینال یعنی «نیک کسل» و بازیگر فیلم جدید «جیمز جود کورتنی» ایفا شده و در این چهل سالی که ظاهرا زندانی بوده یک کلمه هم حرف نزده است؛ حتی وقتی دو خبرنگار با نشان دادن ماسک قصد گرفتن واکنش دارند. اینجا نقطه بازگشت به آن دوران برای مایکل است. او دیگر برادر «لوری استرود» نیست و بازگشته تا با خصلت شیطانی، بدون هیچ دلیلی دست به خونریزی بزند.
گرین با همراهی مک براید در نوشتن فیلمنامه ، همچون یک نیروی عظیم که توجه و ترس را جلب میکند، در نهایت احترام با این کاراکتر برخورد کردهاند. کسل و کورتنی که هماهنگ و بدون هیچ جا افتادگی یک نقش را ایفا میکنند، با اجرایشان چیزی کم نمیگذارند و در این قسمت وحشتناکترین مایکل را از سال 1978 شاهد هستیم. همین کمک کرده تا گرین و مکبراید یک «هالووین» زننده بسازند. در این فیلم، تعداد مقتولها و کشتارها از نسخه اورجینال جان کارپنتر بیشتر است؛ حتی پیش از اینکه مایکل به هدونفیلد پا بگذارد و خونریزیها نیز شامل فرو کردن چاقو در گلو، ضربات کشنده سر و از این موارد است.
در همین حال، تمرکز داستان بر روی کاراکتر لوری استرود است. میتوان گفت جیمی لی کرتیس بهترین اجرایش را در این نقش دارد. او بدون هیچ زحمتی همگام با کاراکتر لوری میشود و تروما و بار روانی که مایکل در تمام این سالها بر او وارد کرده را به همراه دارد. درست است، او کاراکتر تماما سرسخت این فیلم است و نه تنها دیگر شکار شده نیست، بلکه یک شکارچی است. هرچند که «سارا کانر» (کاراکتر فیلم ترمیناتور) نیست. او زنی در هم شکسته است که نمیتواند از شر شب شوم هالووین خلاص شود.
استرود حالا در یک خانه مقاوم در دل جنگل زندگی میکند و کار هرروزش شلیک گلوله به آدمک است و برای روزی آماده میشود که پارانویااش به ثمر برسد. البته که خیلی طول نمیکشد تا میرز از زندان آزاد شود و مسیرش به هدونفیلد برسد؛ جایی که میخواهد کاری را که 40 سال پیش شروع کرده، به پایان برساند.
هر کدام از قسمتهای این فرنچایز لحظاتی برای طنز دارد، که هر کدامشان در تجلیل از قسمتهای قبلی بوده است. ارجاعاتی به «سیلور شامروک» وجود دارد که مربوط به «هالووین 2» است. این فیلم حتی به اینکه این فیلم یک بازسازی از نسخه اورجینال است، با توجه به زمان حال، اشاره میکند. مثلا وقتی صحبت از قتل مراقبان بچه در قسمت اول میشود، یکی از کاراکترها اظهار میکند که پنج کشته با در نظر گرفتن استاندارد های امروزی خیلی زیاد نیست. گرین با ایده آمادگی لوری برای مایکل دست به تجربهای سرگرم کننده میزند و با تغییر نقش در طول فیلم بازی میکند.
اگر «هالووین» مشکلی داشته باشد، آن این است که از نوه لوری یعنی «الیسون»(اندی متیچاک) و مادرش «کارن»(جودی گریر) به اندازه پتانسیلشان استفادهای نمیکند. خوشبختانه این مشکل بزرگی نیست و داستان لوری در شهرشان به اندازه کافی توجهات را جلب میکند. و نبود توانایی کارپنتر در این فیلم یا استفادهای که از سکوت در جهت افزایش تنش میکند، جبران میشود. و یک سکانس تک برداشت 5 دقیقهای فیلم شگفت انگیز است؛ با اینکه پر از خشوت است. شاید گرین تجربه زیادی در ساخت فیلم ترسناک ندارد، اما مطمئنا در ساخت لحظات پرتنش که مخاطب ناخنش را بجود، آگاه است.
جان کارپنتر به کمک پسرش کادی کارپنتر و دنیل دیویس موسیقی فیلم را بر عهده داشته است. از این رو موسیقی کلاسیک تم هالووین را میشنوید و کارپنتر نیز در لحظات مهم از نسخه کندتر موسیقی اصلی متن استفاده میکند. او همچنین از یک استایل کاملا جدید سینث راک بهره میبرد و مخاطبان را بر روی لبه صندلی نگه میدارد و آنها را به پیش خرید موسیقی فیلم، بلافاصله پس از ترک سالن سینما، وادار میکند.
این فیلم اولین فرصت برای یک تهیه کننده ی بزرگ بنام «جیسون بلام» بود تا درباره ی یک شخصیت شناخته شده در ژانر وحشت فیلمی بسازد و تنها کاری که او لازم بود انجام دهد ، عقب نشستن و اجازه دادن به تیم خلاق سازنده برای بازگرداندن مایکل به پرده های نقره ای سینما بود. «مالک آکاد» هم بعنوان تهیه کننده به جمع این تیم برگشته است. تیم «بلام-آکاد» نمادی تاثیر گذار برای «هالووین 2018» است.
منبع : ReelViews
مترجم : وحید فیض خواه