اقتباسی نفس گیر
فیلم سوختن(burning) ساخته جدید فیلمساز کرهای لی چانگ دونگ و محصول سال2018 میلادی است. این فیلم در جشنواره کن در بخش رقابتی حضور داشت و بالاترین امتیاز را در بین فیلمها از منتقدان دریافت کرد (امتیاز3.8) اما هیچکدام از جایزههای اصلی را دریافت نکرد. فیلم قبلی لی چانگ دونگ فیلم (شاعرانگی) نام داشت که 8سال پیش ساخته شد و جوایز متعددی را ازان خود کرد.
فیلم سوختن اقتباسی است از داستان کوتاه (انبارسوزان) نوشته نویسنده معروف ژاپنی هاروکی موراکامی. از این رو بهتر است قبل از دیدن این فیلم، داستان کوتاه (انبار سوزان) را بخوانید تا دریابید که یک اقتباس خوب چه ویژگیهایی دارد.
کارگردان که فیلمنامهنویس فیلم هم است سعی کرده علاوه براین که بر اصل داستان موراکامی پایبند باشد پایان فیلم را متفاوت با پایان داستان رقم بزند. در واقع او در حالیکه از داستانی اقتباس کرده آن را به گونهای درآورده که باب طبع اهالی سینما باشد و برای همین مؤلفههایی را به داستان اضافه کرده که این مؤلفهها نه تنها به داستان لطمه نمیزنند بلکه بر کشش آن میافزایند.
داستان اصلی فیلم در مورد پسری جوان است که درسش تمام شده ، کار ندارد و میخواهد نویسنده شود و دختری که در گذشته همسایه پسر بوده و همین ارتباط آنها در گذشته آغازگر ارتباط آنها در زمان حال است. باید توجه کرد پسر و دختر هیچکدام وضع مالی خوبی ندارند.
دختر در خانهای کوچک و محقر زندگی میکند و پسر هم در خانه پدری خود در روستایی در مرز دو کره زندگی میکند. پسر هر زمان به خانه دختر میرود از پنجره بیرون را مینگرد. اینکه پسر مرتب بیرون را مینگرد به جنبه نویسندگی او برمیگردد. او میخواهد بنویسد و باید همه چیز و همه جا را خوب بنگرد. اما نکته دیگری هم در این نگریستن است. او وقتی از پنجره اتاق دختر به بیرون مینگرد دو سازه بلند را میبیند که بر بلندی واقع شدهاند و شاید کارگردان با این موضوع قصد داشته ما را برای اتفاقات بعدی فیلم آماده سازد. دختر به مسافرت میرود و زمانی که برمیگردد دوست پسری پولدار همراهش است که این پسر پولدار زندگی دختر را نابود میکند. اما چون این پسر پولدار است و دختر هم آهی در بساط ندارد دختر مجبور است با او ارتباط داشته باشد. این موضوع مثلث عشقی ای را بوجود میآورد. پسری فقیر و پسری پولدار و یک دختر. شاید صحنههایی که پسر در اتاق دختر به سازههای بلند مینگرد بیان کننده تقابل او با دنیای پرزرق و برق پسر پولدار باشد که در طبقه بالای جامعه زندگی میکند.
فیلم، رفته رفته و با غیب شدن دختر داستانی معمایی به خود میگیرد و فیلمساز به خوبی از همان ابتدای فیلم نشانههایی (ساعتی که پسر به دختر میدهد، گربه خانگی دختر) را در اختیار ما میگذارد تا در انتهای فیلم به واسطه آنها جواب معما را دریابیم.
یکی از موضوعاتی که نویسنده فیلمنامه برآن تاکید دارد این است که افراد در یک جامعه باید مستقیما با یکدیگر گفت و گو کنند و بدون طعنه و کنایه بایکدیگر صحبت کنند. این نکته زمانی از فیلم برداشت میشود که درمییابیم پسرفقیر و دختر یکدیگر را دوست دارند اما هیچکدام مستقیما حرفش را به دیگری نمیزند و همین موضوع باعث میشود اتفاق اصلی فیلم بیافتد.
در این فیلم از همان ابتدا سعی شده تا فاصله میان فرزندان و والدین در دنیای امروز نشان داده شود. مادر پسر او را ترک کرده، پدرش هم دنبال کارخودش است و مشکلی درست کرده. حتی وقتی مادر پسر بعد از سالها به ملاقات پسر میآید بیشتر توجهش به موبایلش است تا به پسرش. دختر هم از خانواده خود فاصله گرفته و با آنها ارتباطی ندارد.
همینطور کارگردان سعی کرده به مسئله دوکره هم بپردازد. اینکه خانه پسر در مرز میان دو کره است و مرتب صدای بلند گوینده خبر کره شمالی میآید. نشاندهنده این موضوع است که کره شمالی با این کار(مرتب اخباری را با صدای بلند در فضا پخش کردن) میخواهد از لحاظ سیاسی بر مردم تأثیر بگذارد.
فیلم سوختن نه تنها یک اقتباس خوب محسوب میشود بلکه در کارگردانی هم بسیار خیره کننده است و همین موضوعات، فیلم را ارزشمند کرده است.