مخاطب احمق نیست
مشکل کجاست؟ این مهمترین سوالی است که باید پیش روی مدیران سازمان صدا و سیما قرار داده شود...
مشکل کجاست؟ این مهمترین سوالی است که باید پیش روی مدیران سازمان صدا و سیما قرار داده شود و البته، نه یک خط پایین تر که درست بعد از علامت سوال، باید نوشت : خواهشمند است قبل از پاسخ کمی تفکر کنید. چه اگر از این عبارت استفاده نشود، بحث رقابت با شبکه های ماهواره ای به میان می آید و بودجه و ...... . و پرداختن به این موضوعات به همان اندازه بی شرمانه است، که خرج کردن پول بیت المال برای ساخت سریال هایی که به وقیحانه ترین شکل مخاطب را احمق فرض می کنند. سریال هایی که دغدغه شان نه مردم، که بیش تر پر کردن رزومه شخصی است. رسانه ملی به جای آنکه محلی برای نمایش توانمندیهای داخلی باشد، سعی می کند در نقش یک سکوی پرتاب منفعل برای سینما عمل کند. سینمایی که گاهی در سطح طنزپردازی های بی محتوی بی کیفیت است و گاهی مالک آثار پر محتوی اما سرخورده و وام دار جلوه های هالیوودی. البته سینما است و تهیه کننده خصوصی، وظیفه انسانی و تعهد کاری عوامل فیلمهای سینمایی را که کنار بگذاریم، عده ای دور هم جمع شده اند و دوست دارند پولشان را در جوی آب حرام کنند، به من مخاطب چه؟ دغدغه منِ مخاطب باید رسانه ملی باشد، رسانه ای که تولید آثار فاخر و پاسخگویی مدیرانش مهمترین وظیفه ی آن است. اینکه شخصی سابق بر این در سیمای جمهوری اسلامی ایران نویسنده سریال های متعدد یا کارگردان سریال های مختلفی بوده و خودش نیز همگام با ارزش های سازمان مربوطه است، نباید اصلی ترین فاکتور تایید صلاحیت فرد برای شروع پروژه های عظیمی همچون "کیمیا" یا "معمای شاه" باشد. که اگر این رویه درست بود، تجربه های قبلی آنها نیز از آثار مهم تاریخ پس از انقلاب به شمار می آمد. ولی هیچ یک از آثار قبلی کارگردان های این دو سریال در دسته سریال های موفق یا خاص قرار نمی گیرند. چرا؟ چون پایتخت، مختارنامه، مدار صفر درجه، خاک سرخ و حتی دورتر، ابوعلی سینا، سربداران، روزی روزگاری،و ..... مصداق سریال های موفق رسانه ملی اند نه تبریز در مه. مسئله، نداشتن فاکتورهای درست در انتخاب افراد است. مسیر صدا و سیما کجاست؟ این فاکتورهای جدید چیست که با روی کار آمدن مدیریت قبلی سازمان صدا و سیما، در مجموع افت کیفیت آشکار آثار داخلی را به همراه داشته است. کمی منصف باشیم، شهرزاد یک سریال پرفروش بخش خصوصی است. سریالی که نه تبلیغات تلویزیونی دارد و نه به اجبار ساعتی از وقت مخاطب تلویزیونی را به خود اختصاص می دهد. اختلاف سطح کیفی این اثر با کارهای مشابه شبکه خانگی چیست؟ سطح کیفی سریال های تلویزیونی در چه حد است؟ آیا نمی توان در بستر یک روایت عاشقانه تاریخ را روایت کرد؟ اگر حسن فتحی استاد این نوع روایت است، چرا شهرزاد محصول شبکه های تلویزیونی نیست؟ چرا کیمیا، در همین بستر، هم روایت عاشقانه را به مضحکه گرفته است و هم تاریخ را دگرگون کرده است؟ فاکتورها و خواسته های مسئولین صدا و سیما چیست که بزرگان هنر را منزوی کرده ، سعادت ملاقاتشان را از مردم دریغ و آنها را مجبور به ملاقات آثار جواد افشار می کند؟ تا کی قرار است پشت شعار "احترام به شعور مخاطب" بیننده را به سخره بگیرند؟ از بستر روایت عاشقانه در بستر تاریخ که عبور کنیم، پای روایت بی پرده تاریخ وسط می آید. از داود میرباقری چه خبر؟ آیا از خدمت صادقانه خسته شده و به مال اندوزی مشغول است؟ اگر هدف روایت یک بخش از تاریخ است، چه شباهت غیر قابل انکاری بین روایت قیام مختار با مظفرنامه وجود داشت که روایت دوران حکومت شاهنشاهی به محمدرضا ورزی سپرده شد؟ اگر هدف روایت زندگی شخصی شاه پهلوی است، احتمالا روزگار قریب تجربه ناموفقی برای سیما به شمار می رفته است که به جای کیانوش عیاری باید تجربه جدیدی از کارهای ورزی داشته باشیم. دور باطل سیما از زمان مهندس ضرغامی شروع شده است و سرعت آن طی این چند سال چنان غیر قابل کنترل شده که بعید است چرخه توهین به شعور مردم به این زودی به اتمام برسد. در این بین آنچه بیش از همه آزار دهنده است پنهان شدن پشت نام های موفقی همچون سعید نعمت الله و بهرنگ توفیقی و فرار از پاسخگویی به ضعف های ساختاری و محتوایی سایر آثار تولید شده است. اگر مدیری از سازمان صدا و سیما پرسید : تکلیف چیست؟ فقط بگویید : هر شب هزار مرتبه بنویسد، مخاطب احمق نیست.