جستجو در سایت

1394/11/15 00:00

یک شوخی کاملاً بی‌مزه

یک شوخی کاملاً بی‌مزه

ریتم ِ کند فیلم، تناسبی منطقی‌ با روایت فیلم ندارد. فقط به خاطر اینکه کاراکتر اصلی، یک پیرمرد فرسوده و بیمار است، تماشاچی باید در لحظه‌لحظه‌های زندگی ِ یکنواخت پیرمرد شریک شود؛ امّا سؤال اصلی این است که چنین پیرمرد ِ بیماری چطور می‌تواند در خانه همسایه‌اش حرکات موزون انجام دهد و در نهایت دست به قتل همسایه‌اش بزند؟ فیلم «یک شهروند کاملاً معمولی» بیشتر به یک شوخی شبیه است تا یک «فیلم»؛ و فیلم‌ساز در صحنه‌های «نان سنگک خریدن» ِ پیرمرد، موفق‌تر عمل می‌کند تا «آدم کشتن».

تاکید فیلم‌ بر «کاملاً معمولی» بودن پیرمرد ناشی از ذهن پریشان فیلم‌سازش است که میان «قاتل» و «شهروند عادی» تفاوتی قائل نمی‌شود و جالب اینکه تماشاچی باید هنگام گریه کردن پیرمرد با او همذات‌پنداری کند؛ چرا؟ زیرا پیرمرد عاشق شده و یک «عاشق» اگر به یک «قاتل» تبدیل شود، باز هم قابل همذات‌پنداری است. صحنه کتک خوردن پیرمرد هم سعی دارد تا احساس ترحم بیشتری را برانگیخته کند امّا مطلقاً چنین نمی‌شود. فیلم یک کمدی ناخواسته است که عمل «کلاژ» در کارگردانی و روایت به کمدی‌تر شدن فیلم کمک بیشتری می‌کند. تقلید کورکورانه از «روایت»های «هانکه»ای با مضمون و ارائه راه‌کاری مشابه با فیلم «یک اتفاق ساده» و فیلم‌نامه‌ای بدون شخصیت‌پردازی حاصلش می‌شود: «یک شهروند کاملاً معمولی».

شخصیت ِ «سارا» در فیلم شخصیت‌پردازی نشده است و به همین دلیل وقتی با دیدن صندوقچه‌‌ی پول، خشمگین می‌شود نمی‌توان او را باور کرد. قصد ِ خارج شدن او از ایران چیست؟ اصلاً مشکل اصلی «سارا» چیست؟ چرا اینقدر نیازمند پول است و حتی حاضر است برای اخراج نشدن، به دروغ اعلام کند که زبان فرانسه می‌داند؟ او که اینقدر نیازمند است، چرا چنین بی‌تفاوت به صندوقچه‌ی پول نگاه می‌کند؟ آیا مابه‌ازای «سارا» و «پیرمرد» که شهروندان ِ کاملاً معمولی هم هستند در جامعه یافت می‌شود؟ یا احیاناً این کاراکترها از دنیای فیلم‌سازان دیگری «کلاژ» شده‌اند؟

قاب‌ها فاقد کوچک‌ترین عنصر زیبایی‌شناسانه هستند و بی‌ربط به روایت فیلم و تصویر به تنهایی قادر به بیان نیست و این امر برای فیلمی که بار «انتلکتوئلیته» را بر دوش می‌کشد، فاجعه است. تنها یک نما در فیلم وجود دارد که برای بسیاری از منتقدان قابل تأویل است و برای چندی دیگر کمیک جلوه می‌کند: پیرمرد؛ سرگردان دارد دور میدان و در جهت خلاف عقربه‌های ساعت، قدم می‌زند!