سینمای امروز ایران

سینمای امروز ایران
تنها پول و رابطه و ... ، دیگران سماق را فراموش نکنند
این مقال حدودآ هجده ماه پیش نوشته شده ، بدلیل برخی نکات مجددآ ارائه میگردد
بیشک بسیاری ،با خواندن این مقال کوتاه رگهای گردنشان متورم خواهد شد چه زن و چه مرد ،فیلمفارسی امروز شاید بیشتر از انکه بیننده ،، شنونده ویا خواننده را متوجه سلف خود ، سینمای فیلفارسی پیش از انقلاب کند آنچنان در منجلاب باند بازی و مافیا حتی به اعتراف بسیاری از خودشان ، (که البته هر وقت نقشی از دستشان درآورده میشود توسط رقیب) پته هم را روی آب میریزند!! ، پیش رفته که آب تطهیر بر گذشته درد آلود این یتیم بینوا ریخته و پس از گذشت بیش ازهشتاد و اندی سال نه تنها امروزه دردی را حل نکردن بلکه شاهد در جا زدن و البته پسرفتی حزن انگیز است ، که حتی فیلمهای نسبتا ارزشی و انگشت شمار این مرز و بوم را با خود به باتلاق فنا و ندیده شدن کشانیده .درد بی درمان این جادوی هزاره دوم و سوم در ایران کارش از مشکل فیلمنامه و بازی مثلا (نابازیگران) ،و حتی ناکارگردانی گذشته ، و آنچنان ابتذال را سر لوحه حرکت خود قرار داده که گویی تنها با از میان بردن ساختار پوسیده و از بن خراب کردن و طرحی نو درانداختن ،بتوان آینده ای نسبتآ شرافتمندانه را برایش متصور شد
نبود حمایتهای پایه ای از سازندگان فیلم ، فقدان کمپانیهای کار بلد و فیلم شناس سازنده ،و حتی سندیکاهای درست و حسابی فیلم سازی در ایران ،دست کلفت گردنانی را باز گذاشته که تنها بخاط داشتن پول (که البته از کجا آوردنش در اینجا مورد بحث نیست ،که شاید هم میتوانست هم باشد اما مگر فرقی هم میکرد) به تاختن مشغولند و حتی برخی کارگردانان نسبتآ کار بلد را نیز بدلیل نداشتن امکانات و توانایی های مالی اکثرا یا بهتر بگویم بصورت دائمی به زیر سیطره مالی خود کشیده اند ،کسانی که حتی در خواندن و فهم بنجل ترین فیلمنامه ها هم بیشترشان عاجزند و باید در مواردی از بچه هاشان برای خواندن آن کمک بگیرند ،بدلیل ثروتهای باد آورده (حال از هر راهی) براحتی دستور ساختن فیلم را با بازی خانم ...... و اقای ...... را میدهند و در برخی ویا شاید بیشتر موارد ،کار انتخاب بازیگر را به هرزهگانی میدهند که انتخابهایشان در وهله نخست بستگی به نوع و اندازه زاویه پوزیشن (حاده ،قائمه و منفرجه) ..... فلان (چهره ) خانم را دارد و بعد ار آن تازه میروند سراغ، پول اسپانسرش چه پدر و مادر یا خانواده بازیگر ، چه دیگری ، اما برخی مسیرها ظاهرآ گذراندنش اجتناب ناپذیر است، ،البته اگر ایشان بای سکچوآل نباشند وگرنه کار آقایان هم بجای پرداخت پول جهت بازی که خود در جای خود حرفی اساسی در صنعت فیلم ماست ، و یا جور کردن برخی راندها خاص برای جا کردن خود در دل سرمایه گذار ،،هم به جای باریک ممکن است بکشد.و در کنارش محافل خاص و تیم های بنا به مصلحتی دور هم جمع شده .
اگر رگها کمی متورم شود از این دست نوشته ها فقط ایشان را رجوع میتوان داد به فیلمفارسی هاییکه تنها بدلیل معذورات ممیزی وگرنه بجای پورنو صوت گرافی ،به پورنو گرافی اصل کشیده میشد ،چرا که ،آنچه از نظر بسیاری جا افتاده شده یک چیز است و ان اینکه تنها کلام اروتیکی تماشاگر ایرانی را میخنداند و بس. و افتخارشان اینست که فیلمفارسی شان فلان میلیارد میفروشد و کسی هم کاری ندارد ،در آن چه به فروش میرود ،
فرهنگ ؟هنر؟شرف؟و و و ........
(خالی از لطف نیست بدانیم با دلار حدود ۱۴۰۰۰تومان ۳۰ میلارد بفروشند تازه حدود ۲ میلیون دلار فروخته اند ،و جالب اینجاست با این فروشها ،که البته کار به قیمت بلیط سینما و غیره نداریم چنان در پوست خود نمیگنجند که یادشان میرود ،معمولی ترین فیلمهای همین ترکیه بغل دستمان ،یک فیلم یا سریالش بالای ده ،بیست میلیون دلار یا بیشتر بفروش میرسد ،آنسوترهایش بماند که گاهی بالای میلیارد دلار میرود.)
فقط (بشمارند) باقیش مهم نیست ،که چه بلایی بر سر این ناقص الخلقه و سقط شده توسط برخی بنام هنر هفتم میاید.
این یکی ،فرزندش را میاورد و بلافاصله نامش در تیتراژ میرود ،آن یکی (زاویه و پوزیشن دارانش را) محترمه ای به نام (چهره) البته چگونه چهره شدنش را کمی بالاتر اشاراتی داشتم ، یکی دیگر در فلان محفل با دعوت از سرمایه گذار و فلان رابطه،آبکی ،دودکی ،نقش میگیرد .گاهی انقدر پوپولیست میشوند (البته اگر معنایش را بدانند)از زمینهای خاکی شمال تهران و نه جنوب شهر بازی در فیلم را شروع کرده اند البته ارواح خاندانشان که قطعا خاک بازی را با نوع پوزیشن خاص چهار دست بنا به دلائلی ، با فیلم بازی کردن یکی میدانند ،یا در خارج کشور بوده اند!! یا دیگر مملکت گنجایش این همه (هنر) بازیگری وجود ندارد و چون در فلان جشنواره جایزه گرفته اند (البته به هر دلیلی ،نه به دلیل بازی بلدی) و چون بقول قدیمیها یک قرونشون شده دوزار ،اینجا دیگر جای ماندن نیست پس بای بای .
فیلمنامه نویس هم در این آشفته بازار ،شرایطی جز کرنش ندارد ،البته اگر بلد باشد بنویسد! آنچه مثلا جامعه میطلبد مینگارند و این میانه اگر کارگردان البته اگر کاردان باشد نه جایزه بگیر دهه فجری
که با رانت دیگری ،میسازد. بله کارگردان مسئول این میانه تنها بدلیل گذران زندگی تن به ساخت میدهد.نه اینکه بسیاریشان بدشان هم بیاید،چرا که تافته جدا بافته ای از دیگران نیستند.
نگاهی کوتاه به این اوضاع زندگی این زنان و مردان مثلا معروفه و معروف بیاندازید ،فقط دور هم میپلکند و بس . نه در این آشفته بازار در بیشتر موارد تحصیل کنندگان این هنر جایی دارند نه بازیگرانه , بازیگر .
ندرتآ زیر میدان محسنی آنان را خواهی یافت و بدون ماشینهای شاسی بلنده هر روز به صفر تبدیل شده و مدل بالاتر .با بیشترشان که اصلا نمیتوانی کلامی بگویی ،چرا که یادشان میرود در فیلمها با چه گفتارهای اروتیک و پرت و پلاهایی به (اسم) رسیده اند که حتما میفرمایند آن نقش است .بیرون پلاتو تقریبا تمامشان میشوند یا نظریه پرداز سیاسی یا هنر شناس و در دورانیکه سنشان کمی بالا میرود فوری ملقب به استاد میشوند که اگر لحظه ای در کلامشان دقتی کنی اکثرا خود نیز نمیدانند چه میگویند .جایی خبرنگاری را مفنگی مینامند، علارقم آنکه خود در انزوا و خودشیفتگی و تنهایی دست و پا میزنند و البته از چه جنسی بهره برده اند که اینقدر بی پروا شده اند را خود باید رو کنند ، در مجلسی اگر دور هم باشند حال جشنی یا افتتاحییه یا چیز دیگری ،همه منتظرند دیگری به دست بوس بیاید و حتی سلام کند چرا که برخی نامشان در فلان سریال نام سریال بوده و بقولی اسم در کرده اند،گاهٱ آنقدر این این موش و گربه بازی و تحویل نگرفتن همدیگر ادامه پیدا میکند که خود را در خانه خود میابند بدون انکه به هم فیلمی خود سلامی کرده باشند .مردم عادی را فقط زمانیکه دوربین فیلمبرداری فیلمشان را میگیرد میشناسند وگرنه باید به سجده بیافتند تا با (گدایان تهران) دیروزی که امروز مشهورند ،بتوان عکسی سلفی گرفت.چقدر شبیه برخی دیگر در زمان انتخابات فلان و فلان ،جایی خبرنگاری را با عربده بی صلاحیت و متهم به سوال نداشتن ، میکنند چرا که به گمانشان روزی پدرشان چند فیلم ساخته و نامشان با احترام برده میشود اینان حتی حرمت پدر را در جمع نیز نگاه نمیدارند، البته این بدان معنی نیست که خبرنگاران لزوما بیش از این (هنرمندان) بدانند ،زیرا که برای آنان شبی یا چند شبی در بازداشتگاهی بودن کافیست تا آنان را فلان شخص (معروفی) در فلان برنامه فلان کانال خبری ماهواره ای دائم نامش را بر زبان بیاورد و به هر دلیلی برایش کف بزند به همین سادگی باز هم مثلا معروف کند ،یا جایی دیگر بانوی رقصنده ای که با یک (قر کمر) اکنون در خارج کشور،شده اند سفیر آزادی زنان .
نگارنده با احترام کامل به آزادی بیان و پوشش ،تنها به مثابه سمبلیک برخی را عنوان کردم که نوک سوزنیست در برابر خروارها حقارتی که بر سر طرفدارن سینما و تئاتر این مرز و بوم میرود. براستی در این آشفته بازاره پردازش شده توسط عده ای بخصوص! چگونه بدون (آشنا ،پول ،صورت بازاری،و یا هر نوع رابطۀ ... و رانتی) میتوان در این دردانه پول ساز برای غیر خودیشان جایی باشد و از سینمای حتی کمی ارزشی سخن گفت ؟
ادامه دارد
سامانی