جستجو در سایت

1402/07/18 00:00

اژدرهای تقلبی

اژدرهای تقلبی

  مواجهه بیننده با سیناپس یک داستان متمدن در ایدئولوژی کهن الگوی متن همواره مورد توجه مولفین آثار و مشخصا کارگردانان بوده است. «ماموریت غیر ممکن» از آن دست فیلم‌هایی است که هالیوود بی‌حساب روی آن حساب باز کرده. ما شناخت کافی از شخصیت قهرمان فیلم، تام کروز، پیدا کرده‌ایم و مطمئن هستیم او می‌تواند هرکار غیرممکنی را انجام دهد، پس ادامه دادن داستان آن یک نوع طمع ژستی است. به اُپِنینگ فیلم اشاره‌ای داشته باشیم. اصلا کاری با این مسئله ندارم که فیلم را کریستوفر مک‌کوری نوشته و کارگردانی کرده که در کارنامه نویسندگی خود «مظنونین همیشگی» و... را دارد، این مسئله برایم مهم می‌شود که ما با جهانی از سینما روبه‌رو می‌شویم که در همین ابتدا به ما می‌گوید هیچ‌وقت به خودی اعتماد نکن. زیردریایی که نوع پیشرفته‌ای از سلاح را حمل می‌کند چگونه رادارهایش نمی‌تواند تشخیص دهد که موشک‌ها شبیه‌سازی شده‌اند و قرار است خود زیردریایی خودش را منهدم کند؟ از سوی دیگر از نظر داستانی ما با جهانی تمثیلی طرف می‌شویم که دیگر در آن ایتن هانت صرفا یک مامور و قهرمان وطن پرست نیست بلکه برگزیده است. از «ماموریت غیر ممکن»ی که دیپالما آن را کارگردانی کرد تا به امروز چه بر سر این فرنچایز آمده است.

*جهش شخصیتی

ایتن در یک نوع ماجراجویی که می‌تواند چند برابر جیمزباند هم باشد گیرافتاده و مسبب آن هم فقط طمع رسانه‌ای هالیوود است. این‌بار دغدغه اصلی داستان که به‌شدت ریاکارانه است، هوش مصنوعی است. ما تجمل‌گرایی را در سینما نمی‌توانیم تضمینی برای کیفیت یک اثر قرار دهیم. سینما نیازمند نبوغ است، نبوغ حاصل تفکری مستعد و شعوری ژرف خواهد بود. هنگام مواجهه با چنین آثاری که شخصیت در آن مدام چالش‌های جدید را تجربه می‌کند و همواره مافوق خود را پیروز، هیچ نبوغی نمی‌توان دید. از سوی دیگر فیلم با ابرقهرمان‌های هالیوودی چه تفاوتی دارد؟ ما در میان صحرا و طوفان شدید می‌بینیم که او با دشمنان می‌جنگد و... این هیچ‌ربطی به شخصیت ندارد. اگرچه قانون قهرمانی، اخلاق و ابزار، را رعایت کرده است اما فرم حاصل از آن تکراری و به شدت شعاری خواهد شد. هنگامی که ادبیات را با سینما بر سر توسعه در روایت مقایسه می‌کنیم مواجه می‌شویم با هری‌پاتر و رولینگ. داستان پاسخ‌گوی نیاز جامعه از ارضا شدن ادبی یک مجموعه کتاب است و سینما پاسخ‌گوی نیاز جامعه از ارضا شدن با یک مجموعه اقتباسی. این دو با هم تفاوت دارد. هرچه سعی کنیم تا سینما پایبند متن ادبی داستان باشد این واقعه رخ نخواهد داد؛ چرا که در سینما روایت زاویه فردی به خود می‌گیرد اما در ادبیات روایت را فرد انجام می‌دهد اما در پایان با مخاطب جمع می‌شود. با توجه به این موضوع که داستان در هالیوود سال‌ها است مرده و دیگر توانایی روایت هم اگر موجود است با دست به دامان شدن زندگی‌نامه‌‌هایی است که گیشه را تضمین می‌کنند، دیگر نمی‌توان در این فیلم‌ها به دنبال نوآری بود و باید کلیشه‌ها را تحمل کرد. 

*دروغ

«ماموریت غیر ممکن» از آن دست فیلم‌هایی است که می‌توان در آن یک اکشن تمام قد را دید. اکشنی که اگر قرار بود سینمای هند آن را بسازد بسیار کمدی به نظر می‌آمد. دروغ گفتن در جهان سینما واقعیت ندارد. در واقع همه‌چیز در این جهان دروغ است. اما این واقعه که خودِ دروغ گویندگان، دروغ خود را باور کنند خیلی بعید است. هالیوود با گسترش دادن چنین داستان‌ها و سینمایی دروغ خود را باور کرده. از سویی دیگر گویی جامعه نیز برای شنیدن تازه‌های این دروغ ولع دارد. اما سوال این‌جا است جامعه هالیوود کجا است؟ کسی که در حال خواندن این متن است تا کسی که خود این متن را نوشته و به طور کلی همه کسانی که بر سر فصل جدید چنین فیلم‌هایی چانه می‌زنند، جامعه هالیوود به شمار می‌آیند. این جامعه به شدت نیاز به شنیدن دروغ از زبان سینما دارد. این زبان فرمی را به وجود می‌آورد که با آن می‌شود جای خوب و بد را عوض کرد. یعنی حتی می‌شود باور کرد و باوراند که کسانی که خود هوش مصنوعی را به وجود آورده‌اند حال توانایی کنترل و نفوذ به آن را ندارند. این دردسر تازه سینما با جهان سلطه است. «تعالی» والی فیستر را به یاد آورید. جانی دپ در آن فیلم نقش یک دانشمند را بازی می‌کند که سعی دارد جاودانه شود. او توسط کدام تکنولوژی و به کمک کدام ابزارها جاودانه می‌شود؟ سینما به جای هشدار دادن درباره چنین تکنولوژی‌های ترسناکی تعمدا سعی دارد بگوید تنها به کمک آنها می‌توانید قدرتمند و جاودانه شوید. «ماموریت غیر ممکن» هم همین را در حال توسعه دادن است اما با این تفاوت که حرف خطرناک‌تری می‌خواهد بگوید.

علی رفیعی وردنجانی


فیلم های مرتبط

افراد مرتبط