نسخه جدیدی از مارمولک
از آن جایی که فیلمسازی در ایران آن هم ساختن فیلمی طنز شاید جزو مشاغل سخت به شمار بیاید و محدودیتی عجیب دارد و روی هیچ شغل و رشته ای جز معتادان و دزدان نمی شود دست گذاشت به ناچار کارگردان های ما دست به انتحار زده و خط قرمزهایی که در واقع خط قرمز نیست و به نظر عده ای خط قرمز است را زیر پا بگذارند و وارد محدوده ی خطر شوند. منطقه ای که شاید به قیمت توقیف فیلمشان و سوختن تمامی هزینه ها برایشان تمام شود یا شانس با آن ها یار باشد و فقط به تکه تکه کردن وسانسور فیلمشان راضی شوند و فیلم پروانه نمایش بگیرد. اکسیدان روی مسئله ای دست گذاشته که سال ها پیش کمال تبریزی نسخه ی تند تر و شدیدترش را ساخته بود و با مصائب فراوان و تهمت های بسیار روبرو شده بود اما حال حتی خود روحانیون به این فیلم جایزه می دهند بعد از ده ها سال و فیلم برگزیده جامعه روانیت می شود. شاید دست گذاشتن روی نقطه ی حساس جامعه امروز کمی تکراری بوده که این فیلم به سمت شوخی با پدر روحانی سوق داده شد و این بار سر شوخی با دین مسیحیت باز شد و پدر که همان روحانی در اسلام است سوژه ی فیلم قرار گرفت. هرچند که می بینیم باز هم اکسیدان نمی تواند از شوخی با روحانیون فرار کند و تکه های کوچک و جزئی می اندازد که برخی از فیلم حذف شدند و برخی در فیلم باقی ماندند که این اجتناب ناپذیر بودن شوخی با این قشر جامعه در فیلم های کمدی ایرانی را نشان می دهد. چرا که هرچقدر هم تکراری و قدیمی شده باشد اما باز مردم با روی باز از این قبیل فیلم ها استقبال می کنند و برایشان هر بار جذابیتی تازه دارد.
اکسیدان فیلمی ست که آینه ای از وضعیت امروز جامعه ما را نشان میدهد که به هر قیمتی حاضر به مهاجرت و رفتن از ایران هستند و می خواهند هر طور که شده یا پناهندگی بگیرند یا ویزا و هرچیز دیگری که فقط از ایران بروند تنها فرق این آدم ها علت رفتن است که برخی دلایل خاصی دارند همچون اصلان فیلم اکسیدان که عاشق است و عشقش نگار با پنجاه میلیون پول اصلان به خارج از کشور رفته و حالا اصلان در پی یافتن راهی برای رسیدن به عشقش است. مشابه این مسئله در فیلم آدم برفی با هنرمندی اکبر عبدی را دیده بودیم که حتی حاضر شد جنسیت خود را عوض کند و در نقش یک زن در بیاید تا ویزای آمریکا بگیرد. اما این بار ابتدا یک نقش شرافتمندانه تری را انتخاب میکند نقش اول فیلم یعنی اصلان آن هم پدر روحانی شدن و در پی آن گرفتن ویزای خارج است. این اجبار تا جایی پیش می رود که سفارت انگلیس به اصلان پیشنهاد جاسوسی می دهد و ادامه ماجرا. اما همین اصلان در سکانس هایی جلوتر حاضر به قبول پیشنهادی از سوی بهمن می شود که آن در نقش یک همجنس گرا درآمدن است و این ماجرا شباهت بسیاری دوباره به فیلم آدم برفی دارد.
فیلم های کمدی در ایران به دلایل بسیاری این روزها به استفاده از شوخی ها و کلمات مستهجن و رکیک روی آورده اما این فیلم فیلمی نیست که نتوانید در کنار خانواده ببینید و هیچ کلمات زشتی در آن به کار برده نشده و بیشتر تمرکز فیلم بر روی کمدی موقعیت است. موضوع دیگری که فیلم قصد نشان دادن آن را دارد زن مجرد پولداری ست که به دنبال شوهر بیخیال اصلان نمی شود و اصرار بر داشتن رابطه با اصلان دارد که باز هم کنایه ای به وضعیت ازدواج در جامعه دارد.
در مجموع اکسیدان فیلمی جسور و پر قدرت ظاهر شده و با وجود کمبود هایی در فیلمنامه و فقدان بازیگران مطرح و سوپراستار توانسته فروش بسیار خوبی داشته باشد و حتی تحریم حوزه هنری هم نتوانست خللی در فروش این فیلم وارد کند و بیش از پیش فیلم بهتر و پرفروش تر نیز شد. حتی اکسیدان وارد سیاست هم می شود و با رئسای جمهور و حمله به سفارت انگلیس و بسیاری مسائل شوخی می کند و به نوعی ورود به این مسائل شاید نقطه عطفی در سینمای ایران باشد تا دیگر فیلم ها بتوانند به راحتی از این فیلم وام گرفته و دیگر این نوع کمدی ها مشکلی برای اکران و نمایش نداشته باشند. قاب های خوب، موقعیت های کمدی عالی و تابو شکن، بازی خوب جواد عزتی و امیر جعفری، نترس بودن کارگردان و ساختن فیلمی شجاع و جسور از مزایا و نکات مثبت اکسیدان است که تنها همین مسئله گویا برای کارگردان رضایت بخش بوده تا وارد جزئیات و مسائل فنی دقیق تری نشود و با یک فیلمنامه ساده روبرو هستیم. فیلمنامه ای که در پایان باز هم از فیلم مارمولک کمال تبریزی وام گرفته، آنجایی که کودکی نطاره گر اصلان است و گویی وجدان او بیدار شده و به این حال و روزش می نگرد و از خود خجالت می کشد. همانطور که در مارمولک یک کودک در بسیاری سکانس ها حضور داشت و نظاره گر پرویز پرستویی در لباس روحانی بود.
یکی از ایرادات سینمای ما متاسفانه این است که فیلمی که در سینما میبینیم نقد کردنش بسیار دشوار و سخت شده چرا که نمی دانیم این سکانس و پلان آیا خواسته ی کارگردان بوده که به این شکل درآمده و به سختی می توان فهمید که چه اتفاقی افتاد یا خواست دوستان ممیزی که فیلم را بریده اند و این سکانس به وجود آمده و نمی توان ب قطع گفت که این جا مشکل از کارگردان بوده که ناگهان دیالوگی از شقایق دهقان می شنویم که از قبل آمادگی نداشته ایم و چیزی از قبل بین آن ها نبوده یا خیر. همان دیالوگی که در کلانتری شاهد آن بودیم و به اصلان می گوید به شما گفته بودم مواطب خودتان باشید نگفته بودم؟ که ما اصلا این سکانس را در فیلم ندیدیم و به نظر می رسد جزو حذفیات فیلم بوده و ما به ناچار باید چیزی که دوستان ممیز برای ما تشخیص داده اند که مناسب است را ببینیم. امید که این ممیزی ها و سانسور ها و حذفیات از سینمای ایران رخت بربندد و با خیال راحت بتوان در این سینما کار کرد و اثر مورد نظر خود را ساخت تا هم سازنده راضی باشد هم مردم و هم منتقدین.