جستجو در سایت

1398/08/12 00:00

«لئون حرفه‌ای» یک فیلم غیرحرفه‌ای

«لئون حرفه‌ای» یک فیلم غیرحرفه‌ای

  

بسیاری از افراد هستند که وقتی می‌خواهند فیلمی را برای دیدن انتخاب کنند به لیست‌های بلندبالایی همچون 250 فیلم برتر imdb یا لیست سایت‌های مشابه همچون متاکریتیک و ... مراجعه می‌کنند و پیش از دیدن فیلم این را به خود قبولانده‌اند که قرار است فیلم خوبی ببینند. برخی نیز فراتر رفته و پس از تماشای فیلم حتی اگر نسبت و دیالوگی با آن برقرار نکرده باشند نیز لب به انتقاد و شکایت نمی‌گشایند و مشکل را از همه‌جا می‌بینند به جز آن فیلم و لیست کذایی. 

این مطالب را ننوشتم که بگویم این لیست‌ها به هیچ دردی نمی‌خورند. البته که کارکردهایی را می‌توان برایشان متصور شد. این‌ها را نوشتم که بگویم نه دیدن همه فیلم‌های موجود در این لیست‌ها افتخاری دارد و نه همه آثار موجود در آن‌ها خوب هستند. پس مرعوب رتبه فلان فیلم در این لیست و آن لیست نشوید. گاهی سیاست‌هایی پشت آن‌هاست که مخاطب خبری از آن ندارد. گاهی باید فیلمی که مروج همجنسگرایی است آن بالا بنشیند تا چهره این عمل قبیح و غیرفطری را تطهیر و عادی کند و گاهی یک اثر پروپاگاندا به سود سیاست‌های ایالات متحده باید مورد توجه همه قرار گیرد. جشنواره‌ها و جوایز نیز از این معضل مبرا نیستند.

در میان سایت‌های امتیازدهی به فیلم، بانک اطلاعات اینترنتی فیلم‌ها موسوم به imdb از شهرت و توجه بیشتری برخوردار است. ویژگی اصلی این سایت این است که کابران عادی می‌توانند به فیلم‌ها امتیاز دهند و جایگاه آن را تعیین کنند. اگرچه در فرمول محاسبه امتیاز فیلم‌ها در این سایت عناصر دیگری نیز دخالت دارند اما آنچه مشخص است این است که نظرات کاربران معمولی _که غالباً تخصصی در زمینه سینما ندارند_ نقش اصلی را ایفا می‌کند. بنابراین ملاک قرار دادن این وب‌سایت به عنوان مرجع کیفی معتبر رتبه‌بندی فیلم‌ها بیشتر شبیه یک شوخی است اما جهت اطلاع از وضعیت سلیقه مردم بد نیست. اما اجازه دهید خیالتان را راحت کنم که مراجع دیگر رتبه‌بندی فیلم نیز بدون اشکال نیستند که پرداختن به آن مجالی دیگر را می‌طلبد. چه بسیار فیلم‌های بدی که در این لیست‌های رتبه‌بندی وجود دارند و چه بسیار فیلم‌های درخشان و خوبی که اثری از آن‌ها یافت نمی‌شود. پس خیلی خودتان را غرق در لیست و امتیاز و رتبه نکنید.

یکی از آثاری که در لیست فیلم‌های برتر سایت imdb  سال‌هاست که جا خوش کرده است و بعید است که در سال‌های آتی نیز از آن خارج شود فیلم «لئون حرفه‌ای» است ساخته لوک بسون فیلم‌ساز فرانسوی. این فیلم که محصول سال 1994 میلادی است هم‌اکنون که این مطلب را می‌نویسم یعنی در اکتبر 2019، در رتبه سی‌ام این لیست قرار دارد بالاتر از فیلم‌هایی چون روانی، پنجره پشتی، روشنایی‌های شهر، کازابلانکا و... !

لئون داستان دوستی یک آدم‌کش تنهاست با دختری که کل خانواده‌اش را در یک درگیری مسلحانه میان مأمورهای فاسد پلیس و پدر قاچاقچی و معتادش از دست می‌دهد. این دختر که کسی برایش باقی نمانده برای زنده ماندن به خانه همسایه یعنی لئون پناه می‌برد و بعد از اینکه متوجه می‌شود که شغل لئون آدم‌کشی است تصمیم می‌گیرد با او بماند تا انتقام برادرش را بگیرد.

در صحنه‌ای که لئون می‌خواهد ماتیلدا را بابت کشته شدن خانواده‌اش دلداری بدهد ماتیلدا می‌گوید اگر کسی پدرش را نمی‌کشت یک روز خودش _ به خاطر بدرفتاری‌های پدرش با او_ این کار را می‌کرد. آن زنی هم که کشته شده مادرش نبوده. خواهرش هم ناتنی بوده و با او خوب نبوده است. او فقط می‌خواهد به خاطر برادر چهار ساله‌اش که همیشه ساکت بوده و اورا بغل می‌کرده و بی‌گناه کشته شده انتقام بگیرد. اما واقعاً کدام برادر؟! ما به جز یک نمای کوتاه که ماتیلدا برادرش را بغل می‌کند دیگر هیچ رابطه‌ای بین این خواهر و برادر نمی‌بینیم. اصلاً رابطه‌ای ساخته و پرداخته نمی‌شود که مخاطب انگیزه و حس انتقام را در ماتیلدا باور کند. فیلم‌ساز با یک بغل کردن و چند دیالوگ کوتاهی که در دهان ماتیلدا می‌گذارد، از روی اصلی‌ترین انگیزه ماتیلدا که فیلم هم روی آن بنا شده پرش می‌کند. همان‌طور که از پرداخت به رابطه ماتیلدا با خانواده‌اش سرسری عبور می‌کند. به راستی در کدام خانواده است که بچه‌ها بر سر تماشای تلویزیون دعوا نکنند. سطحی کردن اختلاف ماتیلدا با خانواده‌اش به چنین صحنه‌های مضحک و پیش‌پاافتاده‌ای، عدم ناراحتی و رضایت او از کشته شدن این اعضای خانواده را نتیجه نمی‌دهد. یادمان نرود ماتیلدا فقط می‌خواهد انتقام برادرش را بگیرد.

اما رابطه‌ای که فیلم‌ساز از لئون و ماتیلدا می‌سازد ابداً رابطه پدر و فرزندی نیست و اساساً رابطه‌ای نفرت انگیز است. ماتیلدا با اینکه 12- 13 سال دارد سعی می‌کند لئون را اغوا کند و با او رابطه جنسی برقرار کند. به راستی چرا یک بچه در مقابل کسی که هم سن پدر اوست باید چنین احساسی داشته باشد؟ بچه‌ای که خانواده‌اش را از دست داده و بی‌سرپناه است به دنبال پیدا کردن شریک جنسی می‌رود؟ نکند با یک بچه‌ی منحرف و بیمار طرف هستیم؟! چرا او لئون را به چشم یک بزرگ‌تر و پدر نگاه نمی‌کند؟ از سوی دیگر لئون او را پس می‌زند اما نه به خاطر اینکه حس پدر و فرزندی بین‌شان شکل گرفته بلکه به این خاطر است که او پس از کشته شدن نامزدش دیگر نمی‌تواند به کس دیگری فکر کند. لئون در صحنه‌ای که گذشته‌اش را برای ماتیلدا تعریف می‌کند هرگز سعی نمی‌کند که او را به غلط بودن این رابطه آگاه و متقاعد کند بلکه تنها مانع میان رابطه خود با ماتیلدا را نامزد سابقش می‌داند. یعنی اگر نامزدی در کار نبود پاسخ لئون به عشوه‌گری‌های یک بچه مثبت بود؟! رابطه لئون و ماتیلدا هرچه که باشد و هر طور که تفسیر شود در هر حال نمی‌توان آن را یک رابطه سالم پدر و فرزندی دانست چون اساساً در جهان فیلم نه فرزندی در کار است و نه پدری که بخواهد برای او پدری کند. 

از عدم موفقیت کارگردان در پرداخت به روابط و شخصیت‌ها که بگذریم به سکانس‌هایی بر می‌خوریم که بیشتر خنده‌آور است تا اینکه اثرگذار باشد. همچون سکانسی که لئون برای نجات ماتیلدا وارد اداره پلیس می‌شود، چند نفر را می‌کشد و دختر را نجات می‌دهد و باهم بر می‌گردند به هتل بدون اینکه آب از آب تکان بخورد. واقعاً لئون به اداره پلیس حمله کرد و سالم برگشت یا رفت بچه را از مدرسه بردارد و بیاید؟ مرکز پلیس اینقدر بی‌در و پیکر است که یک نفر بیاید همه را بکشد و برود؟ این شوخی‌ها چیست؟! یا در صحنه‌ای که پلیس به محل لئون حمله می‌کند به جای اینکه همان ابتدا از گاز و نارنجک استفاده کند، یکی یکی نیرو‌ها می‌روند و خود را به کشتن می‌دهند و مثل برگ خزان روی زمین می‌افتند تا در نهایت آن خمپاره را می‌آورند و کل ساختمان را برای گرفتن یک نفر ویران می‌کنند. پلیسی که در این فیلم به تصویر کشیده شده یک مشت آدم‌های خنگ و بی‌عقلی هستند که به شدت منفعلانه عمل می‌کنند و مطلقاً باورپذیر نیستند. به عبارت بهتر ما اصلاً پلیسی در فیلم نمی‌بینیم.

و از این دست جزئیات غیرباورپذیر و مضحک در فیلم فراوان است. از طراحی لباس کمیک‌وار شخصیت‌ها گرفته تا آن گلدان بی‌معنی و زائد در فیلم که لئون حین مردن هم به فکر آن است که یک وقت خراب نشود و نشکند! بعد هم بحث نماد و استعاره را به آن می‌بندند بدون آن که حتی تفاوت این مفاهیم را بدانند. «در سینما، همه چیز ابتدا به ساکن، باید خودش باشد و حالت همان چیزی را داشته باشد که هست. و بعد احیاناً با پیچش و شگردی هنری شاخص یا نماد شود. پیچیده‌نمایی، مغلق‌گویی و نماد تحمیلی ساختن و نامفهوم ماندن، کار هنرمند نیست. ساختن و به رخ کشیدن نمادها و تمثیل‌های بی‌شمار در اثر بی‌نتیجه است، چراکه آن‌ها با ما گفت‌و‌گو نمی‌کنند و تعاملی ایجاد نمی‌شود. فقط ایجاد اختلال می‌کنند و اغتشاش؛ اغتشاشی که اثر را از هر معنایی تهی می‌سازد و به راحتی توسط مخاطب پس زده می‌شود.»[1]

«لئون حرفه‌ای» تنها یکی از آثار بدی است که در لیست فیلم‌های برتر imdb قرار دارد و بخش زیادی از این جایگاه را مدیون موسیقی خوب و ماندگارش است. اما واقعیت این است که یک عنصر خوب نمی‌تواند همه نقاط ضعف اثر را بپوشاند.

    

  1. [1] . مسعود فراستی، «لذت نقد»، ساقی، صص 620-619