جستجو در سایت

1396/09/02 00:00

...هجمه هجوم ، هجی مهاجرت...

...هجمه هجوم ، هجی مهاجرت...

هجمه هجوم ، هِجّی مهاجرت 



 چند خطی برای هجوم مکری. 



 هجوم ، یا شاهکار است یا ابتذال. حد وسطی در کار نیست. مخاطبی که برای چنین اثری پیچیده و متکی به فرم نود و هفت دقیقه وقت میگذارد ، زمانی که از سالن سینما بیرون می آید ، یا شگفت زده از شاهکاری است که چند دقیقه پیش تمام شده ، یا شاکی و سردرگم در حال غر زدن است که چرا این وقت و این هزینه را پای چنین اثر مبهم و بی سر و تهی گذاشته. 


 اما بیایید بدون تعریف و تمجید ، یا کوبش و کم لطفی فیلم را از منظر سینما بررسی کنیم تا در آخر به مقصد مورد نظر برسیم. 


 اولین مبحثی که در مورد فیلمسازانی مثل شهرام مکری همیشه در جریان است ، این است که مکری ها دقیقا چه میسازند؟ تکنسین محسوب میشوند یا کارگردان؟ داستان و قصه خلق میکنند یا خلاقیت تصویری برایشان ارجحیت دارد؟ البته ابتدا باید با یک سوتفاهم خداحافظی کنیم. کلمه ی فرمالیست ، کلمه ی اشتباهی است ، از ریشه. چرا که اثر هنری ، ذاتا فرم است و چیزی که حین استفاده از این واژه مد نظر ماست ، واژه ی تکنسین است. یعنی کسی که در خلق اثر هنری خویش ، نسبت به ماهیت محتوایی و معناگرایی ، به ماهیت ظاهری و ابزار سازنده آن اهمیت بیشتری میدهد. در نتیجه ، اثر ، فرم است و فرم ، متشکل از دو بخش به نام تکنیک و محتوا. پس واژه فرمالیست در حقیقت به فردی اطلاق می شود که اثر خلق میکند. در زمینه هنر ، به فرمالیست بهتر است هنرمند بگوییم و این واژه پر سوتفاهم را فراموش کنیم. 


 حال به این میپردازیم که تکنسین هایی مثل مکری چه میسازند و تمرکز بیشتری روی متفاوت ترین اثر این فیلمساز ، هجوم ، خواهیم داشت. 


 هجوم ، حتی برخلاف نظر خالق خویش ، از آن دسته فیلم هایی نیست که کاملا متکی به فرم اند. هجوم همان چیزی است که فیلسوف بریتانیایی ، کلاریو بل ، برای آن یک اسم و یک دسته ی خاص انتخاب کرده. فرم معنادار. 


 نگاهی به اصل تعریف کلاریو بل از این واژه یعنی فرم معنادار بیندازیم : کیفیت ماهوی هنر های تجسمی ، فرم معنادار است. یعنی اثر هنری ، چه دارای محتوای بازنمودی باشد چه نباشد، زمانی شان هنری می یابد که فرم معنادار یا دلالت گر داشته باشد. یعنی مجموعه ای از خط ها و رنگ ها که در آدمی انگیزش زیباشناختی ایجاد کند. به عبارت دیگر ، فرم معنادار ، همچون اشکال روانشناسی گشتالت باید مخاطب را برانگیزد تا از اثر همچون مجموعه متشکلی از رنگ ها ، خط ها ، شکل ها و غیره ، عاطفه ای زیباشناسانه در خود ایجاد کند. 


 هجوم مکری ، دقیقا دارای این فرم معنادار است. سردرگمی کاراکتر اصلی و جا به جایی این چهره بین چندین شخصیت و چندین نقش ، بدون مکث و با حداکثر خلاقیت هنری ، روی فرمی مشابه پیاده شده و دوربینی که هرگز رنگ کات را به خود نمیبیند ، به کنجکاوانه ترین شکل ممکن به این شخصیت اصلی چسبیده و قاعدتا بدون مکث اطلاعات را برایمان قطره چکانی میکند. در واقع نوعی هماهنگی بین شیوه روایت و سوژه روایت شکل میگیرد. علاوه بر اینکه شیوه روایت ، دارای جنبه های زیبایی شناسی خاص خود می باشد و از طریق جزئیات خود ، جزئیات دیگری را در سطحی دیگر از لایه های خود ارائه میدهد.


 تقابل ذهنیت ابژکتیو فیلمساز ، با ماهیت سوبژکتیو فیلم هم جای بحث دارد. مکری دغدغه ی مکان و زمان دارد ، دغدغه ی شهر تاریک دارد ، در کل دغدغه ی ابژه دارد اما درگیر سوژه میشود. من این اتفاق را نوعی دستیابی به کمال میدانم. هر چند ناخواسته و از روی ناخود آگاه. چون هم میدان ابژه در اثر خودنمایی میکند ، هم سوژه ملکه ذهن مخاطب میشود و حاصل کار ، فضایی به شدت قابل لمس (هرچند فانتزی) و کاراکتری به شدت قابل باور (هرچند دور از ذهن) خواهد بود. 


 از دیگر ویژگی های این فرم معنادار ، استفاده از المان هایی است که به صورت نماد هایی دو پهلو ، منظور فیلمساز را میرساند. چمدان ، ذاتا نمادی از مهاجرت است و البته وسیله ای است که برای مهاجرت مورد استفاده قرار میگیرد. در فیلم ، صحبت از این میشود که بعضا کاراکتر ها میخواهند از این شهر تاریک مهاجرت کنند. البته شاید واژه فرار مناسب تر باشد. پیشنهادی از جانب نگار به علی میشود. نگار اصرار دارد که علی وارد چمدان شود. یعنی نه به خود مهاجرت ، که به وسیله ای ملزوم برای مهاجرت وارد شود و در آن توهم مهاجرت را داشته باشد. کاری که نگار گویی یک عمر انجام داده. او می گوید وارد این چند متر مکعب سیاه که بشی ، چشماتو که ببندی ، هرجا بخوای میری. مکری اصرار دارد که علاوه بر این شهر تاریک ، در باقی مناطق بیرون از این شهر هم خبری نیست. تاریکی مختص اینجا نیست ، ظلم و فساد همه جارا فراگرفته. همه جا تاریک است. به تاریکی فضای بسته و کوچک این چمدان ، علی رغم تابش شدید خورشید.

نکته مهم دیگر، بیماری ای است که نگار و سامان دچار آن اند. آنها به شکل خون آشام هایی در آمده اند که مجبور اند در شب زندگی کنند. و نگاری که فرصت مهاجرت به آن طرف را داشته ، خود را وابسته به همین طرف که همیشه تاریک است میبیند. این هم روزگار درصد کثیری از جامعه حال حاضر است که خود را وابسته به همین شهر تاریک میبینند. 


 اما در خلال همین نکات فیلمنامه ای ، به دو نکته حائز اهمیت بر میخوریم که خیلی هم بی ربط نیستند. یکی وابستگی عاطفی بیش از حد معمول علی به سامان که بار های روی نریشن اقرار میکند که هرکاری سامان بخواهد برایش انجام میدهد. و یکی هم استفاده ی موتیفی از چند شعر از مولانا. استاد کریم زمانی نقل میکند که پنهان ترین بخش زندگی مولانا ، هنگام دیدار او با شمس تبریزی است. از شنیده ها حاکی است که مولانا در مورد آن دیدار و دل باختگی خود هیچ نگفته است. حتی از نزدیک ترین اصحاب او ، حسام الدین ، وقتی از مولانا در مورد آن دیدار می پرسند ، حضرت به یک جمله اکتفا میکند : اهل محو را اهل صحو نتوانند شنود. 


 این  خود سانسوری و عدم تمرکز بر رابطه عجیب و غریب ، هم بین مولانا و شمس مشهود است و هم بین علی و سامان در هجوم. علی عمیقا شیفته ی سامان است اما هرگز تحلیل و عمقی از این رابطه نمیبینیم. گویا مکری نیم نگاهی هم به مسئله جنسیتی و زمینه همجنسگرایی داشته ، اما این مورد را فرعا نگاه کرده و چندان با اهمیت جلوه نداده. 


 در پایان نیز ، با یک کنش نسبتا عاطفی مواجه میشویم بین علی و نگار که گویا نگار ، همان سامان است برای علی و سامان نیز همان نگار. عشق علی بین این دو تقسیم شده و بار ها آنهارا اشتباه گرفته است. دیالوگ های پایانی ، اشاره ای به فعل و انفعالی ققنوس وار دارد. علی و نگار قصد سوختن دارند تا امیدوار باشند در کنار یک ساحل ، از خاکستر خویش دوباره به وجود بیایند. این موتیف نیز بوی سیاهی و نا امیدی میدهد. بن بست مرگ و تنها امید به دنیایی روشن تر بعد از سوختن. 


 در کل ، دغدغه ی مکری در اکثر آثارش ، همان چیزی است که می بینیم و شاید اصلا لزومی نداشته باشد که با تحلیل و تفسیر های آنچنانی سراغ باز کردن پیچ و مهره های پر رمز و راز این فیلم ها برویم. چرا که ممکن است نه تنها به مقصد درستی نرسیم ، بلکه دچار توهم نشانه شناسی شویم و غرق در باز کردن گره هایی شویم که اصلا در کار نیستند. 


 هجوم ، قطعا بین بهترین آثاری است که این روز ها میتوان به تماشایش نشست و قطعا بهترین فیلم شهرام مکری است. باید فیلمساز را تحسین کرد بابت اینکه حالا دارای مولفه هایی منحصر به فرد است و سبک و فضای کاری خود را پیدا کرده ، چیزی که در سطح جهانی هم معدود نام هایی به آن دست یافتند و سینمای اصیل خود را بنا کردند. 


 خلاقیت هنری موجود در این فیلم و بازتاب محتوا و معنای آن، از دل فرم نشات می گیرد و اثری خلق می کند که ارزش بحث ، ارزش نقد و از همه مهمتر ، ارزش بار ها و بار ها دیدن را دارد. 


 به امید تکثیر مکری ها ، و هجمه بیشتر هجوم ها.


ایمان رضایی


فیلم های مرتبط

افراد مرتبط