جستجو در سایت

1398/01/21 00:00

دزد و پلیس بازی احساسی و متوسط روستایی

دزد و پلیس بازی احساسی و متوسط روستایی

  

متری شش و نیم برای مخاطب فیلمِ مهمی محسوب می شود، کارکردِ موضوعی این فیلم به عنوان یک اثر هشدار دهنده به جامعه می تواند دلیل مهم بودنِ فیلم باشد تاثیرگذاری در ملودرام یا سینمای اجتماعی مهم ترین عنصر محسوب می شود اما شکل این تاثیرگذاری و قالبی که فیلمساز برای روایت آن به کار می گیرد مهم تر است. با موقعیت سازی و در لحظه بودن نمی شود فیلم ساخت ، سعید روستایی در دومین فیلمش یک دیالوگ از فیلم اولش را به تصویر تبدیل کرده، به یاد بیاورید در ابدویک روز محسن در ماشین خطاب به مادرش درباره پلیس مبارزه با مواد مخدر چه می گوید، ایده متری شش و نیم از همین سکانس و دیالوگ آمده و روستایی در دومین فیلم سینمایی اش از خانواده دور شده و به پلیس مبارزه با مواد مخدر پرداخته اگر چه نیمه ی دوم فیلم به خانواده ی ناصرخاکزاد می پردازد که نوع پرداختِ فیلمساز به خانواده خاکزاد بیش از حد معصومانه ست به نوعی که انگار فیلمساز برای ایجاد لحظاتِ احساسی تصمیم می گیرد خانواده ناصر را نشان بدهد این کارِ فیلمساز باعث شده جرم و جنایت ناصر برای مخاطب کم رنگ شود و حتی مخاطب با دیدن چند سکانس آخر کنار ناصر باشد تا کنار قانون؛ در دومین فیلم روستایی انسجام و پیشروی دیده نمی شود به طوری که انگار روستایی فیلمی سفارشی برای مبارزه با مواد مخدر ساخته و نگرش روستایی به فیلم اولش تغییری نکرده و تنها چگالی موقعیتی روایتش افزوده شده، هیچ نوآوری در شناخت پلیس واقعی در فیلم دیده نمی شود، صمد و همکارانش همان پلیس هایی هستند که باید باشند ، همگی آرمان دارند و تحت نگرش آرمانی شان انجام وظیفه می کنند ، و گاهی اوقات غیرقابل باور می شوند مثل بازداشت کردن همکار یا شهادت دروغ دادن که باعث بازداشت شدن همکار می شود حتی نمی شود باور کرد که ناصرخاکزاد به عنوان یک پخش کننده مواد مخدر که چند سال پلیس دنبال اوست در یک بازداشتگاه معمولی از او نگهداری شود و اضافه کنید که ناصر با کمک آن جوان چه راحت می تواند با استفاده از موبایل با بیرون ارتباط داشته باشد!!  نشان دادن این مسائل نوآوری در شناخت پلیس نیست بلکه ضعف پلیس است، بعضی از منتقدین سینما شیفته ی پلیس های فیلم مخصوصا صمد شده اند می گویند صمد یک پلیس باهوش است اما هیچ نشانه ای از هوش در این شخصیت احساس نمی شود، نیمه اول فیلم کِش آمده قصه دیر شروع می شود ،سکانس نخست فیلم و جمع آوری معتادان ماموریتی ست که می توانست در فیلم نباشد اما تعداد این همه هنرور و کارگردانی این سکانس فقط برای روستایی در اجرا مهم بوده، او خواسته خودش را محک بزند تا ببیند با بیشتر از ده بازیگر در یک لوکیشن هم می تواند فیلم بسازد؟ چندین ثانیه زوم بک در سکانس جمع آوری معتادها چه تاثیر دراماتیکی دارد؟ یا سکانس لخت شدن معتادها برای فیلم چه نکته ای دارد؟ این سکانس ها تبلیغی و سفارشی نیستد؟ فیلم از جایی شروع می شود که الهام آدرس ناصر را می دهد، از ورود ناصر فیلم راه می افتد و لحن شکل می گیرد اما باز هم محتوا تحت تاثیر موقعیت سازی قرار می گیرد ، اینکه ناصر می خواهد رشوه بدهد و صمد به عنوان یک مامور وظیفه شناس قبول نمی کند هم به شدت منسوخ شده است ، در چند سکانس جلوتر صمد به خوبی شعارش را به ناصر می گوید که اگر من چند متهم را تلکه می کردم یک شبه به سرمایه ی تو می رسیدم، این دیالوگ از دهان یک مامور مثلا وظیفه شناس قابل قبول نیست، متری شش و نیم در معرفی پلیس به شدت الکن است اما به دلیل بافت موضوعی می تواند فیلم مهمی باشد ، آنقدر مهم که در بعضی از سکانس ها تاثیر را به مخاطب انتقال می دهد اما به صورت مقطعی ! مثل سکانسی که آن زن به عنوان مادر مواد مخدر را در خودش جا داده یا سکانس بازداشتگاه که ازدحام آدم های معتاد در چند وجب را نشان می دهد متری شش و نیم حتما فیلم تاثیر گذاری است اما موضع فیلمساز مشخص نیست، موضوع اصلی مواد مخدر است یا پلیس یا پخش کننده؟ چیزی که ما در فیلم می بینیم پلیس و نحوه برخوردشان با متهم است، فیلم دیر به پایان می رسد با اینکه می شد از پرتی نماها زد، سکانس ملاقات ناصر با خانواده اش ملموس نیست و برای فیلم زیادی است، فقط می فهمیم که شاید برادر ناصر راه او را ادامه بدهد،حتی این سکانس ناصر را به یک قهرمان تبدیل می کند که انگار قرار است ناحق اعدام شود، همان سکانس گفتگو با وکیل و نشان دادن خانواده در آن کوچه تنگ بهترین راه انتقال شناخت از خانواده ناصر بود، متری شش و نیم نماهای بی کارکردی که بود و نبودشان فرقی نمی کند کم ندارد اما فیلمساز ترجیح می دهد از همه ی داشته هایش استفاده کند. قطعا این فیلم یک اثر پر زحمت و طاقت فرسایی محسوب می شود کنترل سیاه لشگرهایی که به طور واقعی معتاد هستند کار کم اهمیتی نمی باشد، متری شش و نیم صدوسی دقیقه است اما اساسا گذر زمان در فیلم مشخص نمی شود و این از نکات مهم است، متری شش و نیم بیش از هر چیز مدیون هومن بهمنش به عنوان فیلمبردار است قاب ها و حرکات دوربین با موضوع فیلم کاملا منطبق است تدوین بهرام دهقانی باعث شده ریتمِ فیلم تداوم داشته باشد اما در بعضی از سکانس های پایانی ریتم نماها کُند شده این تغییر نسبی ملتهب بودن جریان موجود در نماها را کمی خنثی کرده این اتفاق از دادسرا به بعد رخ می دهد، چه خوب که سکانس اعدام در اکران عمومی کوتاه تر شده است، سکانس تعقیب و گریز اول فیلم و زنده به گور شدن آن جوان به دلیل محتوایی و فرمیک و نگاه تمثیلی به عاقبت اعتیاد به درستی شکل گرفته است.

روستایی در انتخاب معادی و محمدزاده رسیک کرده ، معادی به عنوان یک پلیس نوع حرف زدنش به شدت به مرتضی ابد و یک روز شباهت دارد اگر چه او چارچوب های تیپیکال یک پلیس را تا حدودی منطقی بازی کرده اما طولانی حرف زدن معادی و نفس کم آوردنش و حتی کل کل کردنش با محمدزاده او را به یک کاراکتر مستقل تبدیل نمی کند ، از سوی دیگر محمد زاده در پرخاشگری و حتی گریه کردنش مخاطب را به یاد محسن می اندازد، طوری که هر لحظه امکان دارد بگوید نرو سمیه! فیلمنامه فارغ از حفره است اما به نظر می رسد روند قصه در چند مقطع به علت دوباره نویسی های متعدد از قصه پردازی به موقعیت پردازی تبدیل شده اگر چه کشش لازم در کلیت وجود دارد اما کم آوردن قصه در فیلم کاملا مشهود است.

سعید روستایی در فیلم دومش خواسته به منتقدانش بگوید که می تواند در سکانس های خارجی هم کار کند اما واقعیت این است که روستایی در سکانس های بیرونی قاب های خوبی نمی بندد و دلیلش هم مشخص نیست، متری شش و نیم قطعا از ابدویک روز عقب تر است، اما برای مخاطب و جامعه فیلم مهمی محسوب می شود.