جستجو در سایت

1399/03/11 00:00

وحشت در چند هزار فرسنگ زیر دریا

وحشت در چند هزار فرسنگ زیر دریا

 

فیلم Underwater می‌تواند یک قسمت فرعی از سری بیگانه باشد با این تفاوت که این بار بیگانگان موجودات فضایی نیستند بلکه در اعماق دریا و تاریکی آب وجود دارند و از ملاقات مهمانانی از نژاد انسان نیز هیچ خوششان نمی‌آید. این هیولاهای دریایی پایگاهی در اعماق دریا را نشانه گرفته‌اند و می‌خواهند با نابود کردن انسان‌ها، پیام اخطار خود را صریح و بی‌پرده و با کلی خونریزی، اعلام کنند.

«ویلیام یوبانک» کارگردان فیلم Underwater علاقه مفرطی به سینمای علمی تخیلی دارد و تا به امروز توانسته آثار نسبتا مستقلی و نسبتا موفقی را در این زمینه خلق کند. او کارنامه چندان درخشانی ندارد و اثر جدیدش می‌تواند گام بزرگی برای آینده او باشد. فیلم Underwater با الهام بخشی از آثار کارگردانان شاخصی چون جیمز کامرون و فیلم‌های مشهوری چون بیگانه و Abyss، داستانی را روایت می‌کند که در آن چندین ژانر وحشت، علمی تخیلی، اکشن و هیجان انگیز در هم گره خورده‌اند.

فیلم بدون حرف اضافی و به طور ناگهانی بیننده را وارد ماجرای هیجان انگیز خود می‌کند، زنی در یک ایستگاه در اعماق دریاها کار می‌کند و مشغول مسواک زدن است تا برود در تختخوابش بخوابد، اما یک ضربه سهمگین به بدنه ایستگاه وارد می‌شود و ناگهان کل ایستگاه از هم فرو می‌پاشد. این زن فرار می‌کند و در حین فرار به چند کارمند دیگر ایستگاه نیز برمی‌خورد و آنها می‌توانند با کمک هم از بخشی که درب و داغان شده فرار کنند و عده‌ای نیز زیر آوار می‌مانند.

در وهله اول به نظر می‌رسد که همه این بلایا زیر سر بلای طبیعی همچون زلزله است اما فیلمساز در همان دقایق اولیه بذر شک را در درون تماشاگر می‌کارد و با ذکر چندین باره عباراتی چون «آیا واقعا کار زلزله بود؟» و یا «واقعا زلزله می‌تواند این همه خرابی به بار بیاورد؟» و... تماشاگر را برای رویارویی با یک موضوع ماورا الطبیعی آماده می‌سازد. مشکل اینجاست که مدت زمان این برخورد نزدیک خیلی طولانی می‌شود و فیلم تا می‌خواهد وارد لایه علمی تخیلی خود بشود، جان تماشاگر را بالا می‌آورد. در این بین و در آن مدت زمانی که فیلمنامه جان می‌کند تا به این وهله برسد نیز، اتفاق خاصی نمی‌افتد.

در واقع بی‌محتوایی بودن مقدمه فیلم Underwater بزرگترین مشکل آنست، با وجود مدت زمان طولانی برای ورود به دنیای هیجان انگیز داستان، فیلمنامه سعی نمی‌کند که سرنخ و سیگنال‌های بیشتری درباره قهرمانان خود بدهد و این انسان‌های مقوایی که صرفا با یک روحیه خاص معرفی می‌شوند (یکی شجاع است و یکی رهبر و دیگری ترسو و...) در همین حد باقی می‌مانند. نیم ساعت ابتدایی فیلم قصد شکل‌گیری فضای اعماق دریای خود را دارد و تمرکز بیش از حدی روی این موضوع می‌گذارد به طوری که کاراکترهای داستان را فدای این اتمسفر و فضاسازی می‌کند. این تمرکز البته جواب داده و اعماق دریا در فیلم Underwater مانند کهکشان بی‌انتها و سیاه، ترسناک به نظر می‌رسد. فیلم به ما ثابت می‌کند همانطور که قهرمانان فیلم‌های بیگانه در فضا تنها هستند و راهی به بیرون ندارند، انسان‌های قصه آن نیز در اعماق دریا گیر افتاده‌اند و وضع به مراتب بدتری دارند چرا که تکنولوژی چندان ویژه‌ای هم در دست و بالشان نیست.

اعماق دریا، لوکیشنی است که کمتر در سینما مورد بهره‌برداری قرار گرفته و اگر هم قرار بوده از وحشت آب‌ها صحبت شود، کارگردانان به همان روی آب و موجوداتی چون کوسه و هشت پا قناعت کرده‌اند. فیلم Underwater اما به جایی می‌رود که واقعا از نظر علمی چندان اطلاعاتی از آن در دسترس نیست و همانطور که می‌دانید بسیاری گونه‌های جانوری در اعماق این آب‌ها وجود دارد که شاید تا به امروز برای ما ناشناخته باقی مانده‌اند. تیم چند نفره مهندسی و جانورشناسانی که در این منطقه از زمین گیر کرده‌اند، تنها راه نجات‌شان یک سفر پیاده‌روی یکی دو ساعته به ایستگاهی دیگر است تا بتوانند از طریق کپسول‌های پرتاب از آنجا فرار کنند.

قهرمانان فیلم‌های وحشت ولو اینکه دانشمند هم باشند، گاه از بهره هوشی پایینی در برخی سکانس‌ها رنج می‌برند و با این احمقانه رفتار کردنشان، روی مخ تماشاگر می‌روند. فیلم Underwater نیز تقریبا از این قاعده مستثنی نیست و به جز شخصیت اصلی آن، کس دیگری چندان منطقی رفتار نمی‌کند. حتی رهبر این گروه (با بازی وینست کسل) دقیقا نمی‌داند دارد چه کار می‌کند و متاسفانه فیلمنامه به او فرصت چندانی برای درخشش و پیدا کردن شخصیتش هم نمی‌دهد. دیگر کاراکترها نیز به دفعات و به کرات وارد دهان شیر می‌شوند و برای خودشان دردسر می‌آفرینند و معرفی شخصیت‌ و خلق و خوی آنها در چند دیالوگ کلیشه‌ای صورت می‌گیرد و بس.

در این بین تنها کریستین استوارت است که قهرمان بی‌بدیل فیلم معرفی می‌شود و خوشبختانه بازی قدرتمندانه و قوی او نیز می‌تواند مهر تاییدی روی این موضوع بزند. فیلمنامه تنها به کاراکتر او فرصت داده تا خودش را درست نشان دهد و استوارت هم از این فرصت نهایت بهره را برده و کاراکتری خلق کرده که هیچ کم و کسری از قهرمانان سری فیلم بیگانه ندارد. او زنی است باهوش، قدرتمند، نترس و فداکار که اگر ارتشی از هیولاهای زیرآبی هم جلویش سبز بشود، باز کار خودش را می‌کند.

از آنجایی که فیلم زیر آب‌ها روایت می‌شود، جلوه‌های ویژه خاصی می‌طلبد و بازی بازیگران نیز در شرایط سختی بوده است. جلوه‌های ویژه فیلم راضی کننده است و تاریکی اعماق دریا نیز کمک کرده تا برخی نقص‌های آن زیاد به چشم نیاید. هیولاها طراحی جالبی دارند و به اندازه کافی ترسناک ظاهر شده‌اند (آنها مرا به شدت یاد طراحی‌های هیولاهای دنیای وحشتناک اچ پی لاکرافت می‌اندازند، دنیایی که متاسفانه در مدیوم سینما به آن به شدت کم لطفی شده است). شرایط تنگ و تاریک زیر آب‌ها اما گاهی کاری کرده که سکانس‌های اکشن بیشتر از آنکه جذاب به نظر برسد تبدیل به یک مغلمه اکشن بشود و بسیار گیج‌کننده به نظر برسد؛ البته حضور این صحنه‌های گیج‌کننده به تعداد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد ولی از دز اکشن فیلم به شدت کاسته و باید اعتراف کرد که کارگردان در طراحی صحنه‌های اکشن، تبحر خاصی ندارد.

ویلیام یوبانک توانسته در زمینه فضاسازی قدرتمند ظاهر شود و داستان خود را که تقریبا نه سر دارد و نه ته (فرار یک تیم مهندس و دانشمند و... از دست یک عده هیولای دریایی در اعماق دریاها با کمک یک سری گجت‌ها) با کمک همین فضاسازی و ضرباهنگ قوی خود (از نیمه دوم فیلم به بعد) پیش ببرد. در واقع باید به فیلم جدید یوبانک فرصت داد تا خودش را نشان دهد و به نیمه برسد و تا دمیده شدن سوت نیمه دوم فیلم، باید آن را تحمل کرد و پس از آن از آدرنالین و هیجان و وحشت لذت برد.

فیلم Underwater بی‌مقدمه و کوبنده شروع می‌شود و پس از آن فصول اولیه خود را بسیار کشدار و بی‌محتوا ارائه می‌کند. قهرمانان فیلم گاهی روی مخ هستند اما از آن طرف، هیولاهای فیلم دلچسب و باهوش ظاهر شده‌اند. پایان بندی معرکه فیلم با اینکه به نظر یک پایان بندی سرهم شده به نظر می‌آید اما حسن ختامی برای روایت قصه قهرمان خود است و این زن را (که کریستین استوارت در قالب آن درخشیده) به یک ابرقهرمان واقعی تبدیل می‌سازد.