خداحافظ چندلر | ده لحظه به یادماندنی متیو پری در «دوستان – Friends»
اختصاصی سلام سینما - مرگ نابهنگام متیو پری در جکوزی خانهاش، بسیاری را در بهت فروبرد. چه کسی فکرش را میکرد که سرنوشت بازیگری که یکی از بامزهترین و خندهدارترین کاراکترها در میان سیتکامهای آمریکایی را به اجرا درآورده بود این چنین تلخ و غریب باشد؟
سینما حتی در مرگهای هنرمندان محبوبمان هم شگفتزدهمان میکند...
در این یادداشت ده لحظه بهیادماندنی متیو پری در قامت چندلر دوستداشتنی را مرور کردهایم... بازیگری که در طول تولید و سالهای پخش سریال هم همواره برخلاف آنچه جلوی دوربین میدیدیم، با افسردگی و اعتیاد دستوپنجه نرم میکرد و زندگی واقعی را اصلاً مانند چندلر راحت نمیگرفت و بیدغدغه نمیگذراند. اگر دقت کنید در فصلهای آخر سریال استایل و وزن چندلر بارها تغییر میکند. این نشانهای از افسردگی جدی و اعتیاد او به داروهای آرامبخش است که در سریال هم ردش را به جا گذاشته است... خلاصه که خود متیو پری برخلاف چندلر گویا نهچندان خوشحال بود و نهچندان سرراست و سادهانگارانه با زندگی برخورد میکرد...
رفتن به یمن
یکی از خصلتهای بامزه چندلر که همیشه برایش دردسر آفریده، نحوه مراوده و ارتباطات عاشقانهاش است. سیاری از خندهدارترین لحظات چندلر در سریال زمانی است که او در مواجهه با دختری قرار دارد که رابطهای عاطفی میانشان برقرار است.
یکی از بزرگترین چالشهای چندلر دختری به نام جنیس است. یک شخصیت مکمل بامزه که دوستدختر چندلر است و چندلر در مقاطع مختلفی با بیرونکردن و بازگرداندن او به زندگیاش در مجادله با خودش و جهان است. اما بامزهترین خرابکاری چندلر در جداشدنهایش از جنیس وقتی است که دیگر چارهنمانده جز اینکه بگوید دارد به یمن منتقل میشود و جنیس تا لحظه آخر در فرودگاه او را عاشقانه همراهی میکند و چندلر مجبور میشود جدیجدی به یمن برود، بت همان دیالوگ معروف: «من دارم میرم یمن... من دارم میرم یمن»
بههمزدن با جنیس
به شکل کلی یکی از بامزهترین خرده داستانهای چندلر در «دوستان» وقتهایی است که میخواهد با جنیس به هم بزند و نمیتواند. در کنار رفتن به یمن آن سکانس را به یاد بیاورید که در کافه درحالیکه بیش از ده لیوان اسپرسو خالی جلواش روی میز است، دارد قصه بافی میکند تا اصل مطلب را به جنیس بگوید درحالیکه فیبی بسیار راحت و روان و سریع همزمان با او رابطهاش را با خوبی و خوشی تمام میکند... درماندگی چندلر در این صحنه عالی است.
یکی دیگر از این لحظات بامزه جدایی وقتی است که انبار جنیس میخواهد از او جدا شود. درحالیکه چندلر بیشتر از همیشه عاشق اوست... موقع رفتن پای جنیس را میگیرد و ول نمیکند و در نهایت یکی از کفشهایش را میگیرد که نرود و جنیس با یک کفش درحالیکه به شکل خندهداری مجبور است او را ترک کند، از کافه خارج میشود.
خداحافظی عاشقانه با کتی از داخل جعبه
باز هم چندلر و یک رابطه عاطفی... از آن رابطههایی که بلوغی تازه به چندلر میدهد و یکی از نقاط اوج در سیر رشد و پرورش کاراکتر اوست؛ وقتی که عاشق دوستدختر بازیگر جویی به نام کتی میشود. عشقی که او را مجنون میکند و یکی از چالشبرانگیزترین اتفاقات در رفاقتش با جویی را به وجود میآورد.
اینجا برای اولینبار با چندلری طرف میشویم که مجبور میشود مسئولیت زندگی شخصی و احساساتش را برعهده بگیرد و مردانه رفتار کند، نه شبیه به همیشهاش که به یک پسربچه بازیگوش میماند... اما ترکیب چندلر و جویی کار خودش را میکند و از دل این خرده داستان دراماتیک مردانه به یک صحنهٔ سوپر بامزه میرسد، جایی که چندلر در یک جعبه چوبی در سکوت تنبیه میشود و به کارهای بدش فکر میکند و بعد از آنکه کتی روی سر جعبه میآید و یک مونولوگ احساسات برانگیز را اجرا میکند، چندلر انگشتش را از داخل سوراخ هوا بیرون میآورد و به او خداحافظی میکند.
اینجا لندننننه عزیزم!
اپیزودی که «دوستان» به لندن میروند یکی از شمایلیترین اپیزودهای کل سریال است. «اینجا لندننننه عزیزم!»... این دیالوگ معروف جویی را یادتان هست؟
اما اتفاق بزرگ لندن برای چندلر، زندگی او را وارد دوران جدیدی میکند... چندلر و مونیکا در لندن همدیگر را پیدا میکنند... حضور سوبر و پوکر فیس چندلر در میان ذوقزدگی که همه در گیرودار آن هستند، بسیار بامزه است. انگار هیچچیز به هیچ جایش نیست که ناگهان دست سرنوشت اتفاق بزرگ زندگیاش رقم میزند... مونیکا با حالی بد و غمگین به اتاق چندلر میرود و این میشود نقطهٔ شروع زوج خوشبخت سریال. سکانس دیدار آنها یکی از بامزهترین سکانسهای سریال و دیوانهترین شروعهایی است که میتوان برای یک عاشقانه کمدی طراحی کرد.
گیرافتادن در بانک با یک سوپر مدل
در فصلهای اول سریال چندلر بسیار دستوپاچلفتی، بیعرضه و ناتوان در برقراری ارتباط با زنان است. در همین دوره نابالغانه است که در یک ایستگاه خودپرداز با رفتن برق، چندلر با یک سوپر مدل در آن اتاقک برای چندین ساعت گیر میافتند و چندلر درحالیکه همه زورش را میزند که طبیعی و نرمال برخورد کند، بیشتر از هروقت دیگری گند میزند. لحظهای که میخواهد پشت تلفن رمزی جویی را از حضور مدل مطلع کند و سکانس پایانی اپیزود که خطاب به دوربین مداربسته میگوید که این ویدئو را لازم دارد عالی است.
فوتبال آمریکایی و دختر هلندی
همیشه پای یک زن در میان است. این بار هم مثل همیشه.
عید شکرگزاری است... بوقلمون دارد در فر میپزد و رفقا مثل همیشه دور هم جمع هستند که تصمیم میگیرند فوتبال آمریکایی بازی کنند. چندلر که در دوران شکست عشقی بعد از رابطه به سر میبرد و بسیار افسرده حال است را بهزور و اصرار برای بازی میبرند. در آنجا یک توریست بسیار جذاب بلوند هلندی به آنها بر میخورد و بازیشان را تماشا میکند. با آمدن او گل از گل چندلر میشکفد. جویی هم خیلی زود وارد عمل میشود! در اینجا رقابتی بین جویی و چندلر شکل میگیرد و جویی که حال چندلر را درک میکند به او میگوید میگذارد دختر هلندی را داشته باشد. این جمله اما چندلر را جری میکند و جویی را به یک دوئل بر سر دختر دعوت میکند. تلاش احمقانه این دو برای پیشیگرفتن از هم جلوی دختر خیلی خندهدار است. تلاش احمقانهای که البته قطعاً ثمری ندارد.
مسابقه مچاندازی با لباس خرگوشی
جشن هالووین است و یک مونیکا یک مهمانی بزرگ گرفته و همه در پوشیدن لباس مبدل سنگ تمام گذاشتهاند. البته بیشتر از همه مونیکا و چندلر. فیبی با لباس سوپر وومن آمده و مونیکا کت وومن است... درست در لحظهای که این دو دارند برای هم کری میخوانند چندلر با یک لباس خرگوشی صورتی وارد کادر میشود... یکی از خندهدارترین ورودهای چندلر... تازه یک هویج هم در دست دارد... در ادامه مهمانی او با این استایل خرگوشی ملوسش وارد یک رقابت سرسختانه با برادرزن خود راس میشود که همه چیز را خندهدارتر میکند.
توبی در سرکار
کار چندلر هم یکی از نقاط منحصربهفرد شخصیت اوست. در فصلهای ابتدایی هیچکس نمیداند چندلر دقیقاً چهکار میکند و در فصلهای پایانی از وقتی تصمیم میگیرد از کارش استعفا دهد و شغل موردعلاقهاش را پی بگیرد، یک رشد شخصیتی جدید میکند.
یکی از بامزهترین صحنههای چندلر در محل کار، اپیزودی است که ماجرایش همکار چندلر است که فکر میکند اسم او توبی است و چندلر هیچوقت اصلاحش نکرده؛ چون زیاد با او برخورد ندارد. حالا رئیسش میخواهد او را به بخش آنها منتقل کند و چندلر به همین دلیل او را منصرف میکند. همکار چندلر حالا میخواهد از این چندلر بینگی که نمیشناسد انتقام بگیرد و برای این کر از توبی (همان چندلر) کمک میخواهد.
پردههای شرم و حیا با پدر مونیکا
یکی دیگر از لحظات بامزه «دوستان» مربوط به اپیزودی است که چندلر با پدر مونیکا برای بازی تنیس رفته و بعد از بازی آنها در جکوزی، یک لحظهای را تجربه میکنند که باعث خجالت و شرمزدگی چندلر میشود. او تلاش میکند تا در بازی بعدی آن اتفاق شرمآور را جبران کند؛ اما طبق معمول همه چیز را بدتر میکند.
انتقام گذشتهها در سرویس بهداشتی رستوران
بگذارید برای حسنختام هم به سراغ یکی دیگر از ماجراهای عاطفی چندلر برویم که به یکی از بامزهترین و مشهورترین قابهای «دوستان» ختم میشود. وقتی که دختری که چندلر را از گذشته میشناسد، به محلهٔ آنان میآید. بازیگر مهمانی که این کاراکتر را اجرا کرده جولیا رابرتز است که در قامت یک زن بسیار دلربا و زیبا به چندلر رجوع میکند و خود را شدیداً در طلب او نشان میدهد. چندلر روی ابرهاست بیخبر از اینکه دختر تنها به دنبال انتقام گرفتن از گذشته است. انتقامی که باعث میشود چندلر لخت در دستشویی رستوران رها شود. لحظات داخل سرویس بهداشتی که راس و جویی هم به ماجرا اضافه شدهاند و چندلر لخت است، از خنده رودهبرتان میکرد... و این همان تصویری است که از متیو پری در ذهنمان خواهد ماند؛ پسرکی که بزرگ شد، مرد شد و همیشه از خنده رودهبرمان میکرد... درحالیکه حالا میدانیم در درونش چه آتش اندوهی میگداخت...