۱۳ پیشنهاد حال خوب کن برای تعطیلات نوروز
اختصاصی سلام سینما - تعطیلات نوروزی فرصت مناسبی برای تماشای فیلمهای متفاوت است. مخصوصاً اگر سفر نرفته باشید، با سینما میتوانید به جهانهای مختلفی سفر کنید. بهرسم هرساله سلام سینما برای تعطیلات نوروز، یک لیست پیشنهاد فیلم تدارک دیدهایم که در صفحه اینستاگرام سام سینما روزانه منتشر میشود. لیستی از فیلمهای سرگرمکننده که با تماشایشان بهتان خوش خواهد گذشت. این لیست اما لیست دیگری است.
۳۰ فیلم برتر از سینمای ایتالیا که باید دید / دنیای قشنگ نو
اگر به دنبال تجربهٔ تماشای فیلمهایی هستید که بیشتر از یک سرگرمی شبانه باشند، اگر دلتان میخواهد فیلمهایی ببینید که هم کیف کنید و هم ذهنتان درگیر شود، اگر دنبال تجربهٔ تماشای اثری متفاوت و بدیع هستید، این لیست به شکل خاص برای شما تدارکدیدهشده. سیزده فیلمی که هرکدام در عین سرگرمکنندگی و جذابیت، به سیزده تکهٔ بارز از گوشههای تاریخ سینما میمانند.
ملاقات با فاکرها - meet the Fockers
«ملاقات با فاکرها» سری دوم از سهگانه فاکرها با بازی بن استیلر، رابرت دنیرو و داستین هافمن است. فیلمی که بهواسطه تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی خانواده دو جوانی که میخواهند باهم ازدواج کنند، لحظات ضدونقیض و اتفاقات خیلی بامزهای را رقم میزند.
گرگ فاکر اکنون وارد حلقه اعتماد خانواده نامزدش پم شده است. زمان ازدواج آنها نزدیک است و از سوی دیگر پم به اعضای خانوادهاش خبر میدهد که حامله است. باتوجهبه این شرایط جک و دینا، والدین سنتی و محافظهکار پم تصمیم میگیرند با والدین بیخیال داماد آیندهشان ملاقات کنند. برنی پدر گرگ یک وکیل سابق است که در پی بهدنیاآمدن تنها فرزندش از رئیس شرکتش مرخصی گرفته؛ اما دیگر هرگز به سرکار بازنگشته است. رز مادر گرگ نیز یک روانشناس است که نظرات خاصی در مورد روابط زناشویی دارد. بهتدریج که این دو خانواده بیشتر با هم آشنا میشوند حوادث غیرمترقبه بیشتری بین آنها اتفاق میافتد از جمله اینکه دینا به طرز تفکرات برنی علاقهمند شده و جک نیز که بوی توطئهای به مشامش خورده برای کشف حقیقت به روشهای خاص جاسوسیاش متوسل میشود...
بازی دنیرو و هافمن روبهروی یکدیگر عالی از آب درآمده و دنیرو با شخصیت جدی خود و هافمن با شخصیت راحت و بیخیالش درخشان هستند. نقشآفرینی «رابرت دنیرو» دقیق است؛ زیرا کاراکتر او چندان دوستداشتنی نیست و او با وجود شوخیهایی که در فیلم انجام میدهد، همزمان میتوان کاری کند که مخاطب احساس راحتی نکند. در مقابل او داستین هافمن با آن روحیهٔ رها و مشنگگونهاش، نقش مردی مهربان را بازی میکند که کودک درونش بیش از اندازه فعال است. بن استیلر هم که در میان این دو گیرکرده، گیج و منگ میخواهد اوضاع را تحت کنترل داشته باشد؛ اما هر کاری که میکند شرایط بغرنج و پیچیدهتر از پیش میشود.
«ملاقات با فاکرها» یکی از خندهدارترین فیلمهایی است که میتوانید در یک دورهمی دوستانه ببینید و شب بهاریتان را بسازید.
فارغالتحصیل - the graduate
باز هم فیلمی دربارهٔ آمریکای جدید. با همان روحیهٔ تند و تیزی که خصلت جامعهشناختی بارز آمریکا در دههٔ شصت است. فیلمی که از همان شروعش، درست از لحظهای که آغاز میشود، مرعوبتان میکند. در تیتراژی که به یک پیشدرآمد تغزلی میماند، بنجامین با آن نگاه نافذ و گیرا و گمگشتهٔ داستین هافمن در هواپیما نشسته و به خانه برمیگردد و تصاویر مزین میشوند به آوای درخشان آهنگ «صدای سکوت - sound of slience» سایمون و گارفانکله.
داستان فیلم دربارهٔ بنجامین بردداک است که بهتازگی از دانشگاه فارغالتحصیل شده. جوانی که با کلی ابهام و علامت سؤال دربارهٔ آیندهاش، همان چیزی که از آن بهعنوان بحران دورهٔ اول جوانی یاد میکنیم به خانه برگشته و اسیر وسوسهٔ زنی دلربا و البته میانسال میشود، خانم رابینسون از دوستان خانوادگی متمولشان با بازی دلچسب آن بنکرافت. اما خیلی زود خانوادهٔ بنجامین و همسر خانم رابینسون او را ترغیب میکنند که با بازگشت دختر رابینسون به شهر با او ازدواج کند. خانم رابینسون اما نمیخواهد بگذارد این اتفاق بیفتد. درحالیکه بنجامین در اولین دیدار خود با دختر، الین سعی میکند او را از خود پس بزند؛ اما کار از کار گذشته و بنجامین عاشق الین شده و تصمیم میگیرد در مقابل خانم رابینسون بایستد حتی اگر به قیمت ازدستدادن خانواده و همه آیندهاش بشود. پایان فیلم هم بهاندازه اوپنینگش بهیادماندنی و شاهکار است. آمریکای نو حالا متولد میشود...
منهتن - manhattan
وودی آلن کلاً کارگردان حال خوب کنی است. از آن فیلمسازانی که همیشه طیف خاص طرفدارانی را داشته که با جهان فیلمهای او زندگی کردهاند و دیوانهوار دوستش دارند. «منهتن» یکی از فیلمهای مهم و خوب وودی آلن است که البته اسمش در مقایسه با آثار شاخص او مثل «آنیهال»، «مچ پوینت» یا «نیمهشب در پاریس» کمتر شنیده شده.
فیلم «منهتن» دربارهٔ مردی است که در ۴۲ سالگی و بعد از دو بار طلاقگرفتن با دختری ۱۷ساله قرارهای عاشقانه میگذارد و بعد از مدتی عاشق دوستدختر یکی از دوستانش میشود. فیلم را وودی آلن و مارشال بریکمن نوشتند که قبلاً هم در فیلم آنی هال با یکدیگر همکاری کرده بودند.
«منهتن» یکی از فیلمهای جالب و متفاوت وودی آلن است که میتوان آن را در شمار مهمترین کمدیهای آمریکایی به شمار آورد. تماشای «منهتن» حالتان را در این روزهای سخت و جانکاه برای دو ساعت هم که شده خوب میکند.
آپارتمان - apartment
«خفهشو و ورق بده.» این دیالوگ بهیادماندنی پایانی فیلم است. فیلمی که تماشایش به یک ضیافت و خوشگذرانی با سینما میماند. از بهترین فیلمهای بیلی وایلدر و از جمله جالبترین فیلمهایی که شکل گرفتن یک رابطه عاشقانه میان زن و مردی که در زندگی خود شکست خوردهاند را بهنمایش میگذراد. این فیلم، فیلم بازندههاست. .
«آپارتمان» پر از صحنههای جذاب و هیجانانگیز است. از آن کمدی رمانتیکهایی که در لحظاتی تماشاگر با هیجانی عجیب غریب و حتی مزین به کمی استرس، منتظر رسیدن صحنه بعدی است تا ببیند چه اتفاقی در انتظار شخصیتهاست.
جهانی که بیلی وایلدر در «آپارتمان» خلق میکند و خصوصاً آدمهایش، امروز یکی از قلههای سینمای کلاسیک هستند و بازی جک لمون و شرلی مکلین در دو نقش اصلی، بهیادماندنی. جفتشان هم در بهتصویرکشیدن یک «شکستخورده» که در حال «بازیابی» زندگی خود است، میدرخشند، واقعاً میدرخشند! آنقدر که در ذهن هر تماشاگری ماندگار میشوند.
داستان «آپارتمان» درباره سی. سی. باکستر یک کارمند شرکت بیمه است. بعضی از مدیران میانی شرکت برای این که ساعتی با معشوقهٔ خود خلوت کنند از آپارتمان باکستر استفاده میکنند. باکستر مردی شریف و خجالتی است و هیچ دوست یا معشوقهای ندارد؛ اما عاشق دختر جوانی به نام فرن کیوبلیک، آسانسورچی شرکت است. یکی از شبها که باکستر به خانه میآید تا استراحت کند در رختخواب دراز کشیده است که یکی از مدیران میانی، آقای دابیش، به او اطلاع میدهد دختری که شبیه مریلن مونرو است را میخواهد به آپارتمان او بیاورد. مخالفت باکستر نتیجهای ندارد و آن دختر هم کسی نیست جز معشوقهٔ خود باکستر، فرن...
اسپایدرمن: به درون دنیای عنکبوتی - Spider-Man: Into the Spider-Verse
محصول مشترک سونی پیکچرز و استودیو مارول که به شکل انیمیشن ساخته شد و توانست به محبوبیت خارقالعادهای دست یابد. البته درباره فیلمهای ابرقهرمانی این اتفاق خاصی محسوب نمیشود. عموم فیلمهای ابرقهرمانی خصوصاً وقتی پای نام مارول وسط باشد، طوری ساخته میشوند که گیشه و فروش بالایشان تضمین شده باشد.
اما این یکی اسپایدرمن فرق میکند. هرچند که مرد عنکبوتی همیشه در شمار پرطرفدارترین ابرقهرمانان قرار داشته. «اسپایدرمن: به درون دنیای عنکبوتی» نه فقط فروش گیشه که توانست تحسین منتقدان و ستایش تماشاگران را از آن خود کند. تماشاگران این اسپایدرمن را فراتر از اینکه دوست داشته باشند یا از تماشایش لذت برده باشند، بهعنوان یک فیلم ابرقهرمانی متفاوت، ستودند. امتیاز فیلم در متاکریتیک ۸۷ از ۱۰۰ و در روتن تومیتو ۹۷ است و این یعنی «اسپایدرمن» سونی پیکچرز خیلی بیشتر از یک فیلم ابرقهرمانی گیشهای است.
فیلمی که داستان و سیر رواییاش همان قدر متفاوت و نامنتظر است که مرد عنکبوتی سیاهپوستش. فیلمی که کلی صحنهٔ تماشایی دارد و مملو است از احساسات سرکوب شده انسانی، با یکی موسیقی متن بهیادماندنی و هنرنمایی بیبدیل اسکار آیزاک و نیکلاس کیج در صداپیشگی.
زیبایی آمریکایی- americsn beauty
یکی از بهترین فیلمهای دههٔ نود میلادی و از جمله آثاری که یک مود پیشبینیکننده نسبت به هزارهٔ جدید دارند و در پس داستان ظاهریشان، بدون هیچ اغراق و گل درشتی، انذار دهنده، چیز ناشناختهای هستند که دارد در بطن جامعه پدیدار میشود؛ اما هنوز مشخص نیست که دقیقاً چیست. جدای از اینکه «زیبایی آمریکایی» چقدر خوب ساخته شده و چقدر در تعریف داستان دراماتیکش موفق عمل میکند و چطور همه عناصر فیلم در هماهنگی تمام و کمالی کنار هم قرار گرفتهاند، این جنبهٔ پیشبینیکنندهٔ اجتماعی آن است که در شمار آثار مهم پیشا دوهزار قرارش میدهد.
داستان فیلم درباره مردی به نام لستر با بازی درخشان کوین اسپیسی است که دارد پا به میانسالی میگذارد. درحالیکه که شبیه به هر خانواده دیگری خانواده لستر هم مشکلات و مسائل خودشان را دارند، علاقهمند شدن لستر به دوست صمیمی دخترش که بسیار جوانتر از اوست، لستر را دچار بحران میانسالی میکند. بحرانی که زندگیاش را دستخوش تغییر میکند و خانواده را دچار بحرانی غیرقابلپیشبینی.
«زیبایی آمریکایی» هرچند بر اساس الگوهای ژانریک آشنا آغاز میشود و در ابتدا به درامهای خانوادگی مرسوم پایبند میماند؛ اما هرچه به پایان خود نزدیک میشود از آن بستر ژانریک فاصله گرفته و راه خودش را میرود تا در نهایت به پایانی حیرتانگیز و بسیار متفاوت با کمدی درامهای مرسوم خانوادگی برسد.
مخمصه- heat
«مخمصه» یکی از بهترین فیلمهای مایکل مان بزرگ و یکی از مهمترین آثار سرقتی سینمای آمریکاست. فیلمی که در آن فیلمساز دو غول بزرگ دنیای بازیگری یعنی رابرت دنیرو و آلپاچینو را در هیئت دزد و پلیس رودرروی یکدیگر قرارداد، اتفاقی که هرچند به دفعاتی معدود بعد از «مخمصه» تکرار شد، اما هرگز موفق نبودند. گویی این مایکل مان بود که میتوانست وزنهٔ سنگین حضور این دو را جلوی دوربین به تعادل همگرایانه برساند. هرچند که این اولین فیلم مشترک دنیرو و پاچینو نبود و آنها قبلتر در «پدرخوانده ۲» همبازی بودند؛ اما در آن فیلم صحنه مشترکی با هم نداشتند و دو داستان مجزا را پیش میبردند. در اینجا اما تمامقد جلوی هم قرار دارند. هم در سیر روایتی که قرار است یک سرقت بزرگ را دنبال کند و در هم شخصیتپردازی دو سر پارهخط طیفهای مردانه هستند. یکی پر از هیبت و سکوت و جذبه، دیگری شورشی و پرجنبوجوش و بیقرار. بسیاری رویارویی این دو بازیگر در «مخمصه» را در حد و اندازهٔ یک کلاس بازیگری تاریخی مهم میانگارند که بهراستی هم همینقدر مهم است.
اما «مخمصه» خیلی بهتر از آن است که فقط بهواسطه دو بازیگرش بهخاطر آورده شود. فیلم داستان گروهی خلافکار را تعریف میکند که در حال آمادهسازی برای سرقتی بزرگ هستند. کارآگاهی که مسئول پرونده سرقتهای آنها است هم خودش را آماده میکند تا آنان را دستگیر کند.
نهتنها با تماشای «مخمصه» حسابی سرگرم خواهید شد و شبتان را خواهید ساخت که حس ناب تماشای یک فیلم درخشان را تجربه خواهید کرد. وقتی که با سینمای اکشن و جنایی در نقطهٔ اوج نبوغ آن مواجه میشوید.
پیش از غروب- Before sunset
«پیش از غروب» سری دوم از سهگانهٔ مشهور ریچارد لینکلتر است. کارگردانی که او را با فیلمهای مستقل و خلاف جریان اصلیاش میشناسیم.
داستان این سهگانه درباره دختر و پسری به نام سلین و جسی و ماجراهای عاشقانهای است که میانشن اتفاق میافتد. فیلم اول یعنی «پیش از طلوع» که در زمان اکران خود در نیمهٔ دههٔ نود با استقبال ویژهای روبهرو شد که کسی از یک فیلم مستقل انتظار را نداشت. این دو در قطار اتفاقی هم را میدیدند و یک روز را با هم به پرسهزنی میگذرانند و همین جرقهٔ عشقی را شعلهور میکرد که هیچکدام انتظار را نداشتند. آنها در انتهای فیلم اول وعده میکنند که شش ماه دیگر دوباره همان جا هم را ببینند.
فیلم دوم در پاریس شروع میشود. وقتی که از آن قرار فیلم اول مدتی گذشته، جسی رفته و سلین سر قرار حاضر نشده و این اتفاق مقدمه نوشتن کتابی شده که جسی حالا برای مراسم معرفیاش به پاریس رفته. او در کتابفروشی بار دیگر سلین را میبیند و دوباره آن شیمی قوی بین دو جوان خودش را بروز میدهد. این بار جسی و سلین در پاریس خاطراتشان را مرور میکنند و جسی میخواهد بداند چرا سلین سر قرار حاضر نشده.
شاید در زمان نمایش فیلم در سال ۲۰۰۴ گمان میرفت که خیلی زود از تبوتاب بیفتد و تماشاگرانش را از دست بدهد. بههرحال فیلمی مستقل بود که حول یک موقعیت مرکزی میگذشت و داستان ویژهای نداشت و احتمال اینکه تماشاگر هالیوودی فیلم را پس بزند یا حوصلهاش به تماشای آن نکشد زیاد بود. امروز اما نهتنها فیلم در شمار ۲۵۰ اثر برتر سایت Imdb قرار دارد که در مواجههٔ دوباره با آن میبینیم که فیلم هنوز تازگی خود را حفظ کرده و سرپا است. هنوز تماشایش بهاندازه همان سالها میچسبد. «پیش از غروب» یک عاشقانه آرام و متفاوت است که تماشایش خصوصاً در یک بعدازظهر دونفره حسابی به کامتان مینشیند.
ایرما خوشگله - Irma la Douce
یک فیلم دیگر از مثلث درخشان بیلی وایلدر، شرلی مکلین و جک لمون که در سال ۱۹۶۳ ساخته شد و میتوان آن را بهترین فیلم دوره متأخر بیلی وایلدر دانست. فیلمی که در دل نظام استودیویی هالیوودی مضامین کلاسیکی مثل قانون را به سخره میکشد و تصویری از پایینشهر پاریس، به شکل خاص محلهٔ فحشای شهر نشان میدهد که با جنبشهای آزادیخواهانه دههٔ شصت و هفتاد ایالت متحده همسو است. بیلی وایلدر کلاسیک، حالا فیلمی مدرن ساخته است هرچند در همان اسلوب استودیویی کلاسیک. از این نظر میتوان «ایرما خوشکله»را یکی از آخرین نفسهای سینمای کلاسیک آمریکا هم دانست.
اما حتی یکلحظه هم فکر نکنید که چون فیلم کلاسیک است؛ مثلاً از حوصلهتان خارج است یا کسلکننده خواهد بود. «ایرما خوشگله» کیفورتان خواهد کرد و تجربه تماشایش برایتان متفاوت، لذتبخش و بسیار سرگرمکننده و حال خوب کن خواهد بود.
داستان این کمدی رمانتیک دربارهٔ رابطهٔ ایرما و نستور است. ایرما، فاحشهای در یکی از محلههای فقیر پاریس و نستور پاتو که افسر پلیس است.
نستور برای اجرای قانون به کازانووا میآید و در اولین روز خود در آن محله، بسیاری از زنان فاحشه را دستگیر میکند؛ اما به دلیل بدشانسی و حس زیاد وظیفهشناسی خود از کار اخراج میشود. اما در این میان آشنایی نستور با ایرما، فیلم را به جاهای عجیبوغریب و بامزهای میبرد همانطور که مسیر جدیدی را در زندگی هر دوی آنها میگشاید.
همه زیبایی و خونریزی - All The Beauty And The Bloodshed
برایآنکه پکیج نسبتاً کاملی از فیلمهای متفاوت بهتان پیشنهاد داده باشیم و از آنجایی که تعریف «فیلم حال خوب کن» در نسبت با حال هر تماشاگر و احوالات هر جامعه در برههای خاص، میتواند متفاوت باشد، تماشای این فیلم مستند که محصول همین سال ۲۰۲۲ بود و نامزد اسکار و برنده شیر طلایی ونیز هم شد را توصیه میکنیم.
از آن مستندهایی است که نهتنها حوصلهتان سر نمیرود که با قهرمانش که یک عکاس و اکتیویست است همراه میشوید و همذاتپنداری میکنید. فیلمی که احساسات شما را در مواجههٔ خالصانهاش با تابوهای جنسی و مبارزات آزادیخواهانه زنانه، برانگیخته میکند و بعد از تماشایش به فکر فرو خواهید رفت. تماشایش برای این روزهای پرالتهاب شدیداً توصیه میشود.
این فیلم به بررسیِ زندگی و حرفهٔ عکاس و کنشگر نان گلدین و تلاشهای او برای مسئول دانستن صنایع داروسازی پوردو متعلق به خانواده سکلر برای اپیدمی مواد افیونی میپردازد. گلدین، عکاس مشهوری که آثارش اغلب خردهفرهنگهای الجیبیتی و بحران اچآیوی/ایدز را مستند میکرد، در سال ۲۰۱۷ پس از اعتیاد خودش به اکسیکدون علیه قدرتمندان صنایع داروسازی به پا خواست.
سلطان کمدی - the king of comedy
بههرحال وقتی دستمان برای پیشنهاددادن فیلمهایی حال خوب کن، به وسعت جهان و تاریخ سینما باز است، حتماً سراغ عمو مارتی عزیزمان میرویم. فیلمساز یکهتازی که بیاغراق میشود همهٔ فیلمهایش را برای تماشا پیشنهاد داد و مأیوس نشد.
اما ازآنجاییکه فیلمهای مطرح استاد مانند «رانندهتاکسی»، «رفقای خوب»، «مرد ایرلندی» و فیلمهای متأخرش مثل «گرگ والاستریت»، «جداافتاده» و «جزیره شاتر» را دیدهاید، یکی از فیلمهای کمدی قدیمی اسکورسیزی را براتیان تدارک دیدهایم؛ «سلطان کمدی». فیلمی که در زمان خودش آنطور که باید موردتوجه قرار نگرفت؛ اما در سالهای بعدتر نامش همیشه در شمار بهترین فیلمهای تاریخ سینما به چشم خورد. این شاهکار اسکورسیزی چنان تصویر گزندهای از رؤیای آمریکائی و آن آرمان طلائی قدیمی – موفقیت در حرفه نمایش – ارائه میدهد که ناکامی تجاریاش غیرمنتظره نیست. «پاپکین» دنیرو از استثنائیترین شخصیتهای سینماست و لوئیس در نقش شومن موفق جدی و بیحوصله، غوغا میکند.
«روپرت پاپکین» برای رسیدن به آرزویش که تبدیلشدن به یک کمدین تلویزیونی است، هر راهی را برای نزدیکشدن به مجری محبوبش، «جری لانگ فورد» میآزماید. او سرانجام پی میبرد که «جری» علاقهای به برنامه او یا آیندهاش ندارد.
در اینجا «روپرت» به کمک یکی دیگر از علاقهمندان برنامههای «جری» به نام «ماشا»، او را میرباید و بهای آزادیاش را حضور در نمایش «جری» اعلام میکند. سرانجام او به استودیوی تلویزیونی راه مییابد تا تکگوئی کمیک خود را اجرا کند...
مری پاپینز - Mary Poppins
فیلمی که همه ما در بچگی آن را دیدهایم و باهاش خاطرات زیادی داریم. اگر به دوران کودکیمان هم قد ندهد، حتماً جایی گذرمان به مری پاپینز افتاده. این فیلم محصول سال ۱۹۶۴، به کارگردانی رابرت استیونسون و تهیهکنندگی والتدیزنی و با شرکت جولی اندروز و دیک ون دایک است و هرچند بهعنوان فیلم کودکان شناخته میشود؛ اما تماشایش برای هر تماشاگری در هر سنی بسیار جالب و لذتبخش خواهد بود.
«مری پاپینز» را بهعنوان فیلمی در این لیست قرار دادهایم که آن را دیدهاید و تماشای دوبارهاش را از مجرای خاطره بازی و نقبزدن به خاطرات سالهای دور پیشنهاد میدهیم. البته اگر فیلم را ندیده باشید هم کلی از تماشایش لذت میبرید و اگر این نسخهٔ جدید با بازی امیلی بلانت را دیده باشید، حتماً توصیه میکنیم که به نسخهٔ اصلیاش هم گریزی بزنید. اصیلتر و بکرتر است و حسابی بهتان خوش میگذرد.
دنده آدام - Adam's Rib
فیلمی از جرج کیوکر که در سال ۴۹ میلادی توسط یکی از اولین کارگردانان فمینیست هالیوودی ساخته شد. کیوکر از جمله کارگردانانی است که فیلمهایش عموماً درباره زنان هستند و بسیاری از فیلمهای امروزی که فاز فمینیستی دارند، جایی از فیلمهای جرج کیوکر مایه گرفتهاند از «ستارهای متولد شده است» تا «زنان کوچک».
داستان «دنده آدام» درباره یک رقابت زنوشوهری است؛ آماندا (هپبرن) و آدام (تریسی) زن و شوهر حقوقدانی هستند که برای دفاع از طرفهای یک پرونده اقدام به قتل، مقابل یکدیگر میایستند. زن وکالت متهمه (هالیدی) را به عهده میگیرد و مرد در مقابل دادستان میکوشد شکایت شوهر متهمه (یوئل) را دنبال کند. متهمه به شوهرش و محبوبه او (هیگن) تیراندازی کرده است. آماندا اعتقاد دارد که متهمه اگر مرد بود، بنابر قانونی نانوشته بیگناه شناخته میشد؛ بنابراین دادگاه تبدیل میشود به صحنهای برای مبارزه جهت حقوق زنان. در سال ۴۹ زنآزادخواهی و فمینیسم مثل این روزها مد نبود و بدل به ابزاری برای مطرحشدن، جایزه گرفتن در فستیوالها و شهرتپیداکردن نشده بود و به همین دلیل است که جنس زنآزادخواهی «دنده آدام» بسیار بکر و جالبتوجه مینماید. بدون شعار و گزافهگویی و ادعاهای پوشالی، این داستان بامزه و سرگرمکننده فیلم است که در نهایت طوری پیش میرود که حقوق زنان را نمایندگی کند.
رابطه زن و شوهر بسیار بامزه است و صحنههای دادگاه فیلم بسیار خوب از آب درآمدهاند. «دنده آدام» از آن فیلمهایی است که انتظارش را ندارید و بعد از تماشایش غافلگیر خواهید شد.