روز جهانی سالمندان | کاراکترهای شیرین و بامزه سینمای ایران
اختصاصی سلام سینما - سالمندان در هر جامعهای جایگاه ویژهای دارند. نهتنها بسیار قابلاحترام هستند که پشتوانه فرهنگی و اجتماعی هر کشور و اجتماعی بهحساب میآیند. هرچند جوانترها با روحیهٔ جوانانهای که خصلت اصلیاش سرکشی و تجربهگرایی است، عموماً راه خودشان را میروند و به تجربه اندوخته مسنترها توجه ندارند اما بالاخره جایی در میانه دوره دوم جوانی متوجه اهمیت تجربیات بزرگترها میشوند.
در سینمای ایران همیشه این جنبه تجربهاندوزی سالمندان موردتوجه بوده است. فیلمهای ایرانی زیادی ساخته شدهاند که در آنها کاراکترهای مسن سعی داشتهاند راهنما و راهبر جوانان خانواده شوند و با نصایحشان مسیر پیشروی درام را سهلالوصول کنند. البته قهرمانان شبیه به دنیای واقعی، در اکثر اوقات به نصایح آنها بیتوجه بودهاند و راه خودشان را رفتهاند.
اما در بسیاری از فیلمهای کمدی، سالمندان علاوه بر اینکه راهنما و غمخوار قهرمان فیلم هستند، یکی از وزنههای کمیک فیلم هم میباشند. لحن صحبت، حرکات و اکتهای دراماتیک آنان و دلسوزیهای صادقانهشان در فیلمهای کمدی وجهههای کمیک پیدا میکند و حتی در فیلمهای درام و جدیتر هم گاهاً پیش میآید که یک شخصیت سالمند با شخصیتپردازی کمدی، در لحظات حضور جلوی دوربین، لحن سرد و یا تلخ فیلم را درهم بشکند و رفتارش راه تنفسی برای تماشاگر در میان یک فضای جدی باشد.
به مناسبت روز جهانی سالمندان به سراغ شخصیتهایی اینچنینی رفتیم. مردان و زنان مسنی که بیش از هر چیز به دلیل کمیک بودن و بامزگیشان در یادها ماندهاند. مانند حمید جبلی در «دختر شیرینیفروش» یا گوهر خیراندیش در «نان عشق و موتور هزار». اما بگذارید پیش از پرداختن به کاراکترها، با خود روز جهانی سالمندان شروع کنیم.
روز جهانی سالمندان چه روزی است؟
در سال ۱۹۸۲ سازمان ملل متحد طرحی را برای ارائه شورایی بنام شورای سالمندان ارائه داد تا منحصراً اوضاعواحوال سالمندان جهان را زیر نظر بگیرد. این شورا در سال ۱۹۹۰، روز ۱ اکتبر را بهعنوان روز جهانی سالمندان وارد تقویم کرد. اما تعریف دقیق سالمند چیست؟ اساساً سالمند به فردی اطلاق میشود که در دهه هفتم زندگی خود قرار داشته باشد. ۶۰ یا ۶۵ سالگی را آغاز دوره سالمندی میدانند. یعنی سنی که در آن ساختارهایی در فیزیک و ذهن فرد سالمند تغییر میکند. بدن او فرتوت میشود و عملکرد بسیاری از سلولها خاموش شده و یا کند میگردند و این باعث میشود سیستم ایمنی فرد ضعیفتر شده و راحتتر بیمار شود و یا بر روی بینایی، شنوایی و اعصاب حرکتی وی تأثیر بگذارد. از نظر ذهنی هم سالمندی، حافظه فرد را بیش از هر چیز دستخوش تغییر میکند.
به شکل کلی سالمندان به سه دسته تقسیم میشوند. سالمند طبیعی که روند طبیعی کهولت سن را تجربه میکند و با بالارفتن سنش دچار اختلالاتی طبیعی میشود. دسته دوم سالمند آرمانی است. یعنی افرادی که با پا به سن گذاشتن کماکان شادابی و سلامتی خود را حفظ میکنند و میتوانند به کار و فعالیتهای جاری خود بپردازند. یعنی سالمندانی که گذر عمر، بدن آنها را چندان دچار ضعف نمیکند. دسته سوم هم سالمندان آسیبپذیر هستند که اختلالات ذهنی و جسمی در آنها بیشتر بروز پیدا میکند و دچار ضعف جسمی و بیماریهای متعدد میشوند.
مردان سالمند بامزه در فیلمهای ایرانی
در این بخش بامزهترین مردهای سالمند در فیلمهای ایرانی را مرور کردهایم.
حمید جبلی در فیلم دختر شیرینیفروش
حمید جبلی در حالی نقش سالمند را در فیلم ایرج طهماسب ایفا کرد که خودش سالمند نبود. جوانی سرحال بود که با گریمی متفاوت توانست نقش یک پیرمرد بدعنق و بداخلاق را به اجرا دربیاورد. انصافاً در میان همکاریهای مشترک طهماسب و جبلی در جایگاه کارگردان و بازیگر که کم هم نیستند، «دختر شیرینیفروش» یکی از ماندگارترینهای آنان است.
«دختر شیرینیفروش» یک کمدی رمانتیک است درباره دختر و پسری به نام سعید و نیلوفر که سالهاست عاشق هم هستند اما به دلیل مخالفتهای خانوادهشان نتوانستهاند با هم ازدواج کنند. آنها در نهایت تصمیم میگیرند با تهدید خانوادهها به هدفشان برسند.
جبلی در این فیلم نقش پدر سعید را بازی میکند. پیرمردی بداخلاق که هیچ جوره راضی نمیشود و مخالفتهایش لحظات بامزهای را در فیلم به وجود میآورد. هرچند در نیمه فیلم تماشاگر متوجه علاقه پنهانی او به مادر نیلوفر میشود که همه چیز را بامزهتر هم میکند.
مهدی هاشمی در فیلم هیچ
فیلم «هیچ» را میتوان بهترین فیلم عبدالرضا کاهانی دانست. یک فیلم خانوادگی با موضوعی فانتزی. داستان «هیچ» درباره مردی سالمند است که با زنی که خانوادهای پرجمعیت دارد، ازدواج میکند و در خانه آنها ساکن میشود. فرزندان این خانواده که وضع مالی خوبی ندارند، از آمدن پدر جدید استقبال نمیکنند. خصوصاً که مرد خیلی خوش خوراک است و بهقولمعروف دهانش همیشه میجنبد و همیشه گرسنه است.
این پرخوری برای بچههای خانواده غیرقابلتحمل است تا اینکه میفهمند بدن مرد به طرز عجیبی کلیه ساز است و دلیل پرخوریاش همین است. حالا که مرد میتواند کلیه بسازد و آنها را بفروشد و کلی پول به خانه بیاورد، برخورد همه با او تغییر میکند و حسابی بهش میرسند. بازی مهدی هاشمی بسیار خوب و باورپذیر است و دهان همیشه جنبانش در لحظاتی که در محاصره پسران همسرش قرار دارد، بر جنبههای کمیک فیلم میافزاید.
پررویز نوری در فیلم طهران: روزهای آشنایی
«طهران روزهای آشنایی» اپیزود اول از فیلم «طهران تهران» است که داریوش مهرجویی آن را کارگردانی کرده. یکی از معدود فیلمهایی که همه توجهش را همپای نمایش طهران قدیم، بر افراد مسن میگذارد و حرف حسابش این است که سالمندان هم همپای جوانان میتوانند شور زندگی داشته باشند.
داستان فیلم درباره اعضای مرفه یکخانهٔ سالمندان است که میخواهند به یک تور یکروزه تهرانگردی در تعطیلاتت نوروز بروند و خانوادهای که در لحظه سالتحویل خانهشان خراب شده، اتفاقی با آنان همراه میشوند و در جریان زندگی آرام و همدلانهٔ آنان قرار میگیرند.
همه سالمندان فیلم بسیار بامزه و پر از حس و حال هستند. حس و حالی که البته به تماشاگر حسی توأمان از شادی و اندوه میبخشد. در میان همه مردان مسن این فیلم اما پرویز نوری چیز دیگری است. پیرمردی که با همسرش قهر کرده و خانواده جوان واسطه آشتی آنان میشوند.
هادی اسلامی در فیلم خواستگاری
«خواستگاری» یکی از موفقترین فیلمهای مهدی فخیم زاده در جایگاه کارگردان است. فیلمی جالب که در سال ۶۸ ساخته شد و موضوعش برای اواخر دهه شصت کمی غیرمنتظره به نظر میرسید. در دورانی که محدودیتهای فرهنگی خیلی بیشتر از حالا بود و سنتگرایی بیداد میکرد، فخیمزاده فیلمی درباره علاقه و عشق یک پیرمرد به پیرزنی مسن ساخت. عشقی که جامعه و فرزندان زن جلوی آن میایستادند.
موضوع فیلم در عین جدیت، خودبهخود یک سویه کمدی هم داشت. لحظات دونفره هادی اسلامی و ثریا قاسمی همان قدر که دلنشین هستند، لطافت و شیرینی خاصی هم دارند. همینکه تماشاگر میبیند پیرمردی با ظاهر جدی و عبوس هادی اسلامی اینچنین لطیف و عاشقپیشه است، لحظات بامزهای را به وجود میآورد.
اکبر عبدی در فیلم مظفر نامه
اکبر عبدی از جمله بازیگرانی است که تقریباً همه نقشآفرینیهایش کمیک هستند. در فیلمهای متعددی هم کاراکترهایی با سن بالا و بسیار پیرتر از خودش را به اجرا درآورده است. البته هم پیرمرد و هم پیرزن، «خوابم میآد». اما در میان همه تجربیات او، حضورش در «مظفر نامه» هم بسیار قابلتوجه است و هم بهشدت کم دیدهشده.
این فیلم درباره دوران قاجاریه است و بازه تاریخی ترور ناصرالدینشاه تا امضای حکم مشروطیت توسط مظفرالدین شاه را به تصویر میکشد. اکبر عبدی نقش شاه قاجار را بازی میکند که با بیلیاقتی و ندانمکاریهای خود لحظات بامزهای را خلق میکند.
داریوش ارجمند در فیلم ازدواج به سبک ایرانی
خدا علی معلم را بیامرزد که همیشه در سینمای ایران به دنبال چیزی فراتر میگشت و با همین ایدهآلگراییاش هم در سمت تهیهکننده این فیلم کمدی رمانتیک قرار گرفت. «ازدواج به سبک ایرانی» که حسن فتحی پشت دوربین آن ایستاده از جمله کمدی رمانتیکهای موفق زمان خود بود. فیلمی که با داستان و روند فیلمنامهاش سعی میکرد کمیک باشد، نه لوده بازی و کلیشههای مرسوم دهه هشتاد. همانطور که از اسم فیلم برمیآید موضوع آن درباره ازدواج و عشق و عاشقی است. داریوش ارجمند نقش پدر متمول و بسیار سنتی دختر یعنی شیرین را بازی میکند.
اما برخلاف پیشبینی حاجی، دخترش عاشق یک مرد آمریکایی میشود و این مسئلهای است که حاجی هیچ جور نمیتواند با آن کنار بیاید و مخالفتش سد راه ازدواج آنان میشود. بازی ارجمند در فیلم بسیار خوب است و برخوردهایش با شیرین و داماد آیندهاش لحظات کمیک جالبی را برای تماشاگر به ارمغان میآورد.
رضا عطاران در فیلم مصادره
هرچند رضا عطاران فیلمهای کمدی زیادی بازی کرده، اما در کمتر فیلمی نقش یک فرد سن بالا را به اجرا درآورده است و «مصادره» یکی از همین معدود فیلمهاست. فیلمی به کارگردانی مهران احمدی که حواشی زیادی هم داشت و در آن عطاران نقش یک کارمند دونپایه اداره ساواک را بازی میکند که با وقوع انقلاب اسلامی مجبور میشود ایران را ترک کند. او به همراه همسر لاتینش به آمریکا پناهنده میشوند اما زنش او و پسرش را ترک میکند. در نیمه دوم فیلم شخصیت پا به میانسالی و بعد سالمندی میگذارد درحالیکه هنوز آواره است و در پی پس گرفتن زمینهایش در ایران.
صحنههای حضور او در اجتماعات مخالفین حکومت و دیالوگها و تصوراتش از شرایط ایران و اینکه همه سعی دارند زمینها را از چنگش دربیاورند، بسیار بامزه از آب درآمدهاند و تماشاگر را رودهبر میکنند. ضمن اینکه گریم عطاران در پیری هم بهخوبی روی صورتش نشسته.
مسعود کرامتی و اسماعیل محرابی در فیلم گذر موقت
«گذر موقت» فیلمی به کارگردانی افشین هاشمی است که نشان داده در کارگردانی به مدل خاصی از فیلمهای فانتزی و کمدی علاقه دارد. «گذر موقت» که با الهام از فیلم «استندآپ گایز» ساخته شده، داستان ماجراجوییهای بلندپروازانه دو پیرمرد را نشان میدهد که رفقایی قدیمی هستند.
فیلم از جاهای جالب و غیرمنتظرهای سر درمیآورد و اکتهای دو پیرمرد با بازی بسیار خوب کرامتی و محرابی هم تماشاگر را شیفته آنان میکند. این فیلم داستان سفر شبانه دو پیرمرد در دل خیابانهای شهر است.
یدالله شادمانی در فیلم خسته نباشید
یک کمدی ماجراجویانه که بار کمدی خود را از اختلافات فرهنگی و زبانی میگیرد و به دام لودگی نمیافتد. این فیلم درباره زوجی آمریکایی است که بعد از مرگ پسرشان به ایران میآیند، چون زن ایرانی آمریکایی است. زنی عبوس که همسرش را مقصر مرگ پسر خود میداند و با او بسیار سرسنگین است. مرد اما بسیار رها است و خودش را به جریان حوادث میسپارد و همین روحیه ماجراجو و سرزندهاش بیش از هر چیز زن را عصبانی میکند. آنها به اصرار مرد میخواهند به دل کویر بروند و کلوتهای شهداد را ببینند. اما در میانه مسیر راه را گم میکنند و سر از روستایی کویری درمیآورند و در فرهنگ روستایی ایرانی غوطهور میشوند.
اما کاراکتر بامزه موردنظر ما این مرد نیست. بلکه یکی از شخصیتهای فرعی داستان است. یک قنات کن که مرد در مسیر داستان با او مواجه میشود و با هم در مسیر قناتهای زیرزمینی همراه میشوند. هرچند یدالله شادمانی بازیگر معروفی نیست اما حضورش در «خسته نباشید» در نقش مرد قناتی درخشان است. با آن لهجه کرمانی غلیظ و بامزه و جثه ریزی که دارد، مدام حرف میزند و جلو میرود. آنها بدون اینکه زبان هم را بفهمند با هم ارتباط برقرار میکنند و این صحنههای خیلی خندهداری را نتیجه میدهد. این بخش فیلم، بیاغراق خندهدارترین و بهترین قسمت فیلم است.
امید روحانی در فیلم دایره زنگی
«دایره زنگی» که پریسا بخت آور آن را کارگردانی کرده و همسرش اصغر فرهادی نویسنده آن است از جمله فیلمهای کمدی غیرمنتظره دهه هشتاد بود. فیلمی با روایتی دوار و لابیرنت گونه از ورود یک نصاب ماهواره و دختری ناشناس به یک آپارتمان اعیانی در بالا شهر. در پی اتفاقاتی پسر نصاب ماهواره و دختر درگیر ماجراهای شخصی و دعواهای اعضای آپارتمان با یکدیگر میشوند و در میان طبقات ساختمان مدام در گردشاند.
امید روحانی در این میان یکی از ساکنین است که بسیار مذهبی و متعصب است و از مخالفان جدی ماهواره. پسر و دختر او اما شبیهش نیستند و درگیریهای خانوادگی آنان از جمله بخشهای جالب فیلم از نظر اجتماعی است. ضمن اینکه خود روحانی با عصبانیت بیش از حد و پرخاشگریاش یکی از بازوهای اصلی کمیک فیلم است.
غلامرضا فرج زاده در فیلم پاپ
«پاپ» فیلم احسان عبدیپور که در گروه هنر و تجربه بهنمایشدرآمده، یک فیلم کمدی نیست. هرچند لحظات کمیک بسیاری داد و لحنش شوخطبعانه است. فیلمی که در بوشهر، زادگاه خود کارگردان میگذرد و در چند اپیزود به موضوع مهاجرت میپردازد.
غلامرضا فرج زاده از جمله بازیگران بومی فیلم است که نقش پدر خانواده را برعهده دارد. از آن پدرهای باصفا که کهولت سن باعث نشده درکش از زندگی جوانان پایین بیاید و خصوصاً با دخترش حسابی رفیق است. هرچند پسرش از او دل خوشی ندارد و بابت درآمد کم سرزنشش میکند. لهجه شیرین بوشهری و بازی راحت و روان فرج زاده در فیلم توجه هر تماشاگری را به خود جلب میکند. وقتهایی که از فوتبال حرف میزند یا در کتابفروشی دوستش بحث سیاسی میکند بسیار بامزه است و در مقابلش وقتی پسرش او را سرزنش میکند و به خودش اجازه میدهد دست رویش بلند کند، دل تماشاگر برایش پر میکشد. او بیاغراق یکی از همدلیبرانگیزترین شخصیتهای فرعی و بومی در دهه نود است. هم در شادی و هم در اندوه.
زنان سالمند بامزه در فیلمهای ایرانی
حالا نوبت به زنان مسنی میرسد که در فیلمهای ایرانی کاراکترهایی بامزه را به تصویر کشیدهاند و در خاطر تماشاگران ماندهاند.
احترام السادات حبیبیان در فیلم کلاس هنرپیشگی
علیرضا داودنژاد معروف است به اینکه فیلمهایی خانوادگی میسازد. یعنی در فیلمهایش از اعضای خانواده خود بهعنوان بازیگران استفاده میکند. احترام السادات حبیبیان در «کلاس هنرپیشگی»، نقش مادر و مادربزرگ خانوادهای را بازی میکند که بچههایش بر سر سکه و ارثومیراث به جان هم افتادهاند. هرچند نقش او مشخصاً کمدی نیست اما پر از لحظات بامزه است.
خصوصاً وقتهایی که از دست فرزندانش عصبانی میشود و یا صحنههایی که پای رنجش او از خواهرش به میان میآید. سادگی و صمیمیت اجرای حبیبیان فقید نهتنها باعث گیرایی کاراکتر میشود که فیلم را هم دلنشینتر میکند. عصبانیتها و دلسوزیهایش صادقانه هستند و بامزگیهایش به شیطنت پیرانهسر جالبی مزین شدهاند. جالب است بدانید او مادر علیرضا داوودنژاد است.
گوهر خیراندیش در فیلم نان و عشق و موتور ۱۰۰۰
گوهر خیراندیش یکی از بهیادماندنیترین نقشآفرینیهایش را در فیلم ابوالحسن داوودی تجربه میکند. هرچند کاراکترش فرعی است اما تا مدتها بعد از تماشای «نان و عشق و موتور ۱۰۰۰» در ذهن مخاطبان میماند. همانطور که در طول تماشای فیلم هم، یکی از عوامل اصلی خنده و سرگرمکردن تماشاگران است.
او نقش یک پیرزن پولدار و البته متوهم را بازی میکند. شخصیت او روی کاغذ بسیار خوب پرداخته شده و اجرای خیراندیش هم عالی است. ضمن اینکه گریم و طراحی لباس هم کمک شایانی به بیشتر کردن جنبه فانتزی و کمیک این کاراکتر کردهاند. او وقتی این نقش را بازی کرد که سنش از سن کاراکتر بیش از بیست سال کمتر بود.
شیرین یزدان بخش در فیلم ابد و یک روز
در فیلم جدی و تلخ «ابد و یک روز»، درباره مصائب اجتماعی و اقتصادی قشر آسیبپذیر جامعه، یک کاراکتر وجود دارد که به یک راه فرار میماند. در میان همه لحظات تلخ فیلم که بعضاً عذابآور هم میشوند و اعصاب تماشاگر را خرد میکنند، مادر مهربان، سادهلوح و بیچاره فیلم روستایی با خلق لحظاتی بامزه، راه تنفس را برای تماشاگر باز میکند. روستایی در نوشتن فیلمنامه تاکید خاصی روی جنبه کمیک شخصیت مادر خانواده داشته است. انگار میدانسته که تماشاگر برای تاب آوردن فیلم تلخش به چنین کاراکتری نیاز دارد.
بامزگی مادر از ندانمکاری و سادگی او نشئت میگیرد و اوجش در صحنهای است که است که پلیس برای تفتیش میخواهد به خانه آنها بیاید و مادر میگوید چند کیلویی ماده مخدر پنهان کرده تا پسرش از زندان بیرون آمد، آنها را بفروشد و با پولش زندگی نویی را شروع کند. علاوه بر شخصیتپردازی بازی شیرین یزدان بخش هم بسیار خوب است. او انتخاب خیلی خوبی برای این نقش بوده و از پس اجرای ظریف این جنبه کمدی برآمده است، بدون اینکه از چارچوب کلی فیلم بیرون بزند.
ثریا نوری در فیلم طهران: روزهای آشنایی
همانطور که گفتیم «طهران: روزهای آشنایی» از معدود فیلمهای ایرانی است که در داستان اصلی خود اینچنین به اعضای یک خانه سالمندان میپردازد و هرکدام از شخصیتها، چه جدی و عبوس و چه خندان و سرزنده بهخوبی پرداخت شدهاند.
در میان زنان مسن فیلم هم ثریا نوری، که همسر پرویز نوری است، یکی از بهترین کاراکترهاست. یعنی همان زوجی که با هم قهر هستند و مهمانان جوانشان را واسطه قرار میدهند تا آشتی کنند. پیغامرسانیها، دلبریکردنها و تعریفهای آنها از یکدیگر بسیار بامزه و دلنشین از کار درآمده.
ثریا قاسمی در فیلم دختر شیرینیفروش
در فیلم «دختر شیرینیفروش» این فقط حمید جبلی نیست که نقشآفرینی ماندگاری بهجا گذاشته و در لحظات بسیاری خنده را بر لبهای تماشاگران آورده. بازیگر مقابل او یعنی ثریا قاسمی که نقش مادر نیلوفر را بازی میکند هم به همان اندازه جالب است و شیمی این دو بازیگر هم بهقدری رویهم نشسته که اتفاقات دراماتیک، دعوا و جدلها و علاقه بینشان را پررنگتر کند.
گیرایی این کاراکترها و کمیک بودنشان، همان قدر که به بازی خوب و تسلط هرکدام از بازیگران بر روی کاراکترها مربوط است، به هماهنگی و تلاقیهای جالب هر دو بازیگر هم مربوط میشود.
گلاب آدینه در فیلم من دیهگو مارادونا هستم
گلاب آدینه در «من دیهگو مارادونا هستم» در واقع دو نقش بازی میکند. هم نقش مادر خانوادهٔ اصلی داستان را و هم نقش خواهر خودش را. مادر خانواده اصلی زنی مدبر است که توانسته زندگی خوبی را برای بچههایش بسازد و همه آنها را زیر بالوپر دارد. از اوضاع داخل خانهشان معلوم است که پدر خانواده نقشی بهمراتب کمرنگتر داشته و بار اصلی مسئولیتها بر دوش اوست. خواهرش اما زندگی فقیرانهتری دارد و بچههایش به خردهفروشی مشغولاند.
این دو خواهر مدتهاست که با هم قهر هستند و ماجرای عشقی بین فرزندانشان آنها را بعد از مدتها مقابل هم قرار میدهد. هر دو کاراکتر بسیار بامزه هستند و رابطهشان با فرزندانشان هم همه چیز را بامزهتر میکند اما در میان همه لحظات کمیک فیلم، رویارویی و دعواهای دو خواهر و بعد مریضی و بهبود حال یکی از خواهرها در بخش پایانی فیلم از همه خندهدارتر است.
خبر مرتبط:
پیرمردهای بهیادماندنی سینمای ایران