ده بازی ماندگار از بازیگران نقش مکمل که درخشیدند
اختصاصی سلام سینما-فرصتی که بازیگران جلوی دوربین دارند، یک کالای ارزشمند برای آنها به حساب میآید. اولین فرصتهای آنان شاید بسیار محدود باشد اما برای آن دشواریهای فراوانی را تحمل کردهاند. برخی از همین فرصتهای محدود وقتی که روی صفحههای بزرگ سینما نقش میبندد، مسیر زندگی آن بازیگران را برای همیشه تغییر میدهد.
گاهی اوقات چند لحظه کافی است تا یک بازیگر نقش مکمل همهی نگاه را از بازیگر نقش اصلی برباید و معطوف به خود کند. فشار و توجهی که روی بازیگر نقش اصلی وجود دارد، در مورد بازیگر نقش مکمل وجود ندارد و از این حیث، بازیگران نقش مکمل آزادی عمل و فرصت بیشتری دارند تا بتوانند روی عمق دادن به شخصیت کاراکتر خود کار کنند.
اینجا با ده نقشآفرینی از بازیگران نقش مکمل آشنا میشوید که موفق شدهاند تمام توجهات را به خود جلب کنند.
10- لئوناردو دی کاپریو – چه چیزی گیلبرت گریپ را آزار میدهد(What’s Eating Gilbert Grape)
«لئوناردو دی کاپریو» بیشتر از تعداد انگشتان یک دست نامزد دریافت جایزه اسکار شده است که اولین بار آن برای نقشآفرینیاش در فیلم «چه چیزی گیلبرت گریپ را آزار میدهد» در سن 19 سالگی بود. این فیلم در سال 1993 اکران شد و «دی کاپریو» نقش چالش برانگیز پسری را داشت که از نظر روانی عقب مانده بود و توسط برادر بزرگترش(با نقشآفرینی جانی دپ) از او نگهداری میشد. این فیلم را «لاسه هالستروم» کارگردانی کرده بود.
نقشآفرینی «دی کاپریو» در این فیلم آغاز عنوان شدن نام او در حد یک ستارهی سینما در محافل سینمایی بود. او فقط از عهدهی ایفای یک نقش سخت برنیامده بود بلکه جذابیت فراوانی را به فیلم اضافه کرده بود. «دارلین کیتس» و «جانی دپ» نیز نقشآفرینی درخشانی را در این فیلم از خود ارائه دادند اما این «لئوناردو دی کاپریو» بود که توانسته بود لحظات احساسی پرتنش و جذابی را برای فیلم بیافریند.
9- مریل استریپ – شیطان پرادا میپوشد(The Devil Wears Prada)
از هر بازیگر زندهای بخواهید که الگوهایش را برایتان نام ببرد، نام «مریل استریپ» را در لیست همهی آنها خواهید یافت. او تاکنون موفق به بردن سه جایزه اسکار و تعداد زیادی نامزدی دریافت این جایزه شده است که یکی از آنها برای فیلم «شیطان پرادا میپوشد» به کارگردانی «دیوید فرانکل» بوده است.
بطور واضحی این نقش برای «مریل استریپ» کوچک است و مشخصاً که تمام جذابیت این کاراکتر به دلیل نقشآفرینی خلاقانه «مریل استریپ» است. شاید ایفای نقش او به اندازهی بازیاش در فیلم «انتخاب سوفی» قابل احترام نباشد اما به شکلی انکارنشدنی جذاب و دوستداشتنی است.
8- کوبا گودینگ جونیور – جری مگوایر(Jerry Maguire)
این معمولاً «تام کروز» است که اگر در فیلمی حضور داشته باشد، نگاه مخاطب را به خودش معطوف میکند اما در فیلم «جری مگوایر» به کارگردانی «کامرون کرو» این «کوبا گودینگ جونیور» بود که توانست با یک نقشآفرینی تحسینبرانگیز در حضور «تام کروز»، نگاه مخاطبان را برباید.
«کامرون کرو» از «کوبا گودینگ جونیور» در نقش یک ستارهی راگبی به نام «تام ریدول» استفاده کرد که ایفای نقش فوقالعادهی او توانست یک جایزهی اسکار بازیگری برای او به همراه داشته باشد.
7- جودی دنچ – شکسپیر عاشق(Shakespear in Love)
نقشآفرینی «جودی دنچ» در فیلم «شکسپیر عاشق» به کارگردانی «جان مدن» محصول سال 1998 شاید به اندازهی ایفای نقش 5 دقیقه و 40 ثانیهای «بیتریس استریت» در فیلم «شبکه» که اسکار بازیگری را برای او به همراه داشت، کوتاه نباشد اما مثال خوبی برای این مدعاست که یک بازیگر توانمند در مدت کوتاهی نیز میتواند تأثیرش را بر مخاطب بگذارد.
بجز به ثمر رساندن گل پیروزی بخش در مسابقهی فینال یک جام مهم، هیچ کار دیگری در دنیا وجود ندارد که بتوان در هشت دقیقه آن را انجام داد و اعتبار فراوانی برای انجام آن به دست آورد. البته «دنچ» در مصاحبههایش گفته است که مجبور بوده تا ساعات زیادی را در اتاق چهرهپردازی بگذارند. نقشآفرینی کوتاه او در این فیلم باعث شد تا تماشاگران سینما در راه بازگشت به خانه نیز دربارهی نقش او صحبت کنند.
6- جی.کی. سیمونز – شلاق(Whiplash)
شاید در نگاه اول نتوان فیلمی دربارهی هنرآموز ساز درامز را به عنوان بهترین فیلم سال 2014 تصور کرد. داستان «شلاق» روی کاغذ بنظر بسیار ساده میآید اما این نقشآفرینیهای بینظیر هستند که فیلم «دیمین شزل» را تبدیل به یک اثر سینمایی درخشان کردهاند.
«جی کی سیمونز» در این فیلم در هر شکلی فوقالعاده است. او نقش یک معلم سرسخت را ایفا میکند که بسیاری از مخاطبان با روحیات او آشنا هستند و تمام این سختگیریها را با تهمایههای شرارت به شکلی بسیار زیبا اجرا میکند که به حق نیز برای ایفای نقش در «شلاق» جایزه اسکار را به دست آورد.
5- کریستوف والتز- حرامزادههای لعنتی(Inglorious Basterds)
گاهی اوقات یک نقش مکمل میتواند زمینهساز ورود شما به دنیای ستارگان سینما شود. از همان لحظهی آغاز «حرامزادههای لعنتی» به کاگردانی «کوئنتین تارانتینو»، مشخص بود که نام «کریستوف والتز» قرار است در کنار نام دیگر ستارههای این فیلم قرار بگیرد.
از ایفای نقش در یکی از بهترین سکانسهای افتتاحیهی تاریخ سینما تا سکانس پایانی با دیالوگ معروف "این یک بینگو است"، «کریستوف والتز» یکی از بهترین نقشآفرینیهای تاریخ هالیوود را از خود به نمایش گذاشت. او در کاراکتر خودش به شکلی همزمان کاریزما و شرارت را به تصویر کشید و به خوبی از پس چالش ایفای چنین نقش دشواری برآمد. قطعاً همکاری سایر ستارگان فیلم با او در بدست آوردن چنین موفقیتی بیتأثیر نبوده است اما این نام «کلنل هانس لاندا» است که تا ابد در ذهن دوستداران سینما میماند.
4- آر. لی ارمی- غلاف تمام فلزی(Full Metal Jacket)
"مشکل اصلی شما چیست کلهپوکها؟". این جمله یکی از جملات توهینآمیزی است که به شکل رگباری از دهان «گروهبان هارتمن» در فیلم «غلاف تمام فلزی» ساختهی «استنلی کوبریک» خارج میشود. در این فیلم حماسی مربوط به جنگ ویتنام، «آر. لی ارمی» چنان فیلم را از آن خود کرده بود که تقریبا هرکدام از دیالوگهای او خاطرهانگیز شدند.
نقش «گروهبان هارتمن» نقشی است که «آر. لی ارمی» برای ایفای آن به دنیا آمده است. او در نوجوانی مجبور شد تا وارد ارتش شود و این بخش از سرنوشت او باعث شد تا بتواند چنین نقشآفرینی ماندگار، جذاب و بامزهای را از خود ارائه دهد.
3- خاویر باردم- جایی برای پیرمردها نیست(No Country for Old Men)
نقشآفرینیهای معدودی در تاریخ سینما وجود دارند که بتوان آنها را با ایفای نقش «خاویر باردم» در فیلم «جایی برای پیرمردها نیست» اثر «برادران کوئن» مقایسه کرد. با کمک زوج کارگردانی درخشان و گروه بازیگری پرستارهی فیلم، «خاویر باردم» به خوبی توانست کاراکتر «آنتون چیگور» را که در رمان «کورمک مک کارتی» خلق شده بود، به شکل بینقصی به تصویر بکشد.
زیبایی نقشآفرینی «خاویر باردم» جایی بود که او یک کاراکتر جدید و بلامشابهای را به تصویر کشید. او «آنتون چیگور» را تبدیل به یک سیاهچالهی احساسی و یک شیطان مرموز کرد که شدت بیرحمی و اعمال غیرانسانی او لرزه بر اندام مخاطب میاندازد.
2- آنتونی هاپکینز- سکوت برهها(The Silence of The Lambs)
بهترین راه برای فهمیدن اهمیت ایفای نقش «آنتونی هاپکینز» در فیلم «سکوت برهها» این است که او تنها 16 دقیقه از یک فیلم دو ساعته را جلوی دوربین گذراند و برای نقشآفرینیاش در همان 16 دقیقه، برندهی جایزه اسکار شد. بازی چندلایهی او با صورتش در کنار نقشآفرینی فوقالعادهی «جودی فاستر» در نقش اصلی، این فیلم «جاناتان دم» را به موفقیتی بیمثال رساند.
وقتی تنها 16 دقیقه برای جذب کردن مخاطب فرصت دارید، دیگر جایی برای بازیهای زیرپوستی نیست و «دکتر لکتر» نیز وقتش را برای سلام و احوالپرسیهای بیهوده هدر نمیدهد. به جرأت میتوان «دکتر لکتر» را بهیادماندنیترین نقشآفرینی «آنتونی هاپکینز» دانست.
1- هیث لجر- شوالیه تاریکی(The Dark Knight)
سهگانهی «شوالیه تاریکی» به کارگردانی «کریستوفر نولان» از جهات مختلفی نوآورانه بود. در وهلهی اول او توانست تا یک داستان کمیکبوکی را تبدیل به یک داستان سینمایی در ژانر جنایی و هیجانانگیز کند. مهمتر از همه «نولان» فرصتی برابر را به ضدقهرمانهای داستانش داد تا بتواند مخاطب را به خوبی با عمق سیاهیهای گاتهام آشنا کند.
در کنار ایفای نقش درخشان «کریستین بیل» در نقش «بتمن»، «هیث لجر» موفق شد تا در نقش «جوکر» تعادل فوقالعادهای را بین شخصیت مثبت و منفی داستان ایجاد کند. او پلید و پیچیده بود و کاریزمای کافی را برای دادن حس تلخی به مخاطب داشت. نقشآفرینی «هیث لجر» در نقش «جوکر» توسط منتقدان، مخاطبان و همچنین سایر بازیگران به حق تحسین شد. ایفای نقش او نه تنها یکی از بهترین اجراهای نقش مکمل در تاریخ سینما بود بلکه بدون شک باید آن را یکی از باشکوهترین نقشآفرینیهای تاریخ سینما دانست.
منابع: