منتقدان سینما درباره فیلم پیرپسر چه گفتند؟
.jpg?w=1200&q=75)
اختصاصی سلام سینما - پارسا کمالی : وقتی از «پیرپسر»، آخرین ساخته اُکتای براهنی حرف میزنیم، با فیلمی طرفیم که نمیشود در برابر آن بیتفاوت ماند. این درام خانوادگی با مضامینی عریان و تلخ، نظرات بسیاری از منتقدان را به همراه داشته است. از تمجید از بازی حسن پورشیرازی گرفته تا نقد بر استفاده از نمادگرایی و ضعف در درامپردازی، «پیرپسر» نظرات مخالف و موافق زیادی را در عرصه نقد سینمایی ایجاد کرده است. این تنوع آراء میتواند نشانهای از اهمیت و تاثیرگذاری این فیلم در چشمانداز سینمای امروز کشور باشد.
بیشتر بخوانید:
نقد فیلم پیرپسر: نبردی تلخ در خانهای فرسوده میان عشق و قدرت
نقد و بررسی مفصل فیلم پیرپسر: تولد ضحاکی تازه از دل رمان داستایفسکی در سینمای ایران
بازی درخشان حسن پورشیرازی
نقطه مشترک اغلب نظرات، درخشش حسن پورشیرازی در نقش «غلام باستانی» بود. صوفیا نصرالهی در نقد خود از این بازی با عنوان «استاندارد جهانی» یاد کرده و مینویسد: «این بازی در حد آلپاچینو در بهترین اجراهای متد اکتینگ اوست. چشمها و حرکات بدن پورشیرازی چنان عاری از اغراق و در عین حال قدرتمندند که میشود تمام احساسات درونی این شخصیت فروپاشیده را در آنها خواند.»
نصرالهی با تمجید از این بازیگر میگوید: «این نقش آفرینی میتواند در عرصه بینالمللی بدرخشد»، ضمن اینکه او بر این نکات انگشت میگذارد که حسن پورشیرازی با استفاده از میمیک و بدن خود چطور بدون دیالوگ عواطف عریان انسانی را تجسم کرده و بار دراماتیک فیلم بر دوش او نشسته.
خوانشی از شخصیتها و نمادگرایی در «پیرپسر»
نقد روزنامه هفتصبح بر این نکات تمرکز کرده که «پیرپسر»، تنها درامی خانوادگی نیست بلکه در واقع «تراژدی یونانی در دل تهران» قلمداد میشود. این نقد با تحلیل سه شخصیت علی، رضا و رعنا مینویسد: «علی، آتشی درونی دارد که میخواهد از گورستان پدریاش بگریزد. رضا بین تسلیم و عصیان در نوسان است و رعنا تنها بارقهای از عشق در این برهوت انسانی.»
این روزنامه استفاده از کتاب «برادران کارامازوف»، جمله «شتاب کردم که آفتاب بیاید؛ نیامد»، و نام «غلام باستانی» را از جمله نشانههایی میداند که براهنی از آنها استفاده کرده تا مفهوم «نابودی نسلها»، «پدرکشی»، «سقوط ارزشها»، و «ناتوانی در آشتی با گذشته» را به تصویر بکشد
ضعف در درامپردازی از نگاه مخالفان
مازیار وکیلی در نقد خود با عنوان «نماد بهجای داستان»، از این زاویه مینگرد که «پیرپسر»، زیادی در نمادگرایی فرو میرود و نمیتواند درام قدرتمند و پیوسته خلق کرده و با تماشاگر ارتباط عاطفی برقرار کند. او مینویسد: «این فیلم با استفاده از نشانهها و مضامین عریان، از خلق شخصیت واقعی باز میماند»، ضمن اینکه میگوید «براهنی در این فیلم، شعار را بر درام ترجیح میدهد.»
این منتقد، «پیرپسر» را «چندپاره» میداند که میخواهد همهچیز باشد — از درام روانشناسانه گرفته تا تریلر و عاشقانه — ولی در نتیجه نمیتواند در کنار جذاب بودن ظاهری، عمق لازم در اجرا و شخصیتپردازی ایجاد کرده و مخاطب را با خود همراه سازد.
نقد فهیم در ویژهبرنامه «فولوفوکوس»، بر این نکات تمرکز کرده که «پیرپسر»، تنها با استفاده از تابوشکنی و خلق صحنههایی جذاب میخواهد نظر مخاطب را جلب کرده و در عرصه دراماتیک حرف زیادی برای گفتن نمیآورد. «اینکه تنها بستر تابوشکنی خلق کرده باشیم»، از نظر او نمیتواند بار درام را به دوش بکشد.
این منتقد میگوید: «هنر وقتی معنا میکند که واقعیت بعلاوه حقیقت باشد»، در حالی که «پیرپسر»، از این امر فاصله دارد
نقدها بر این امر اشتراک دارند که «پیرپسر»، فیلمی جاهطلب و جسور در انتخاب مضامین و اجراست. حسن پورشیرازی در این فیلم میدرخشد و میتواند یکی از بهترین نقشآفرینیهای تاریخ حرفهایش را ثبت کرده باشد.
این در حالیست که از نظر بخشی از منتقدان، ضعف در درامپردازی، استفاده افراطی از نمادگرایی، و تکیه بر صحنههای تابوشکن، سبب میشوند «پیرپسر»، از خلق ارتباط عاطفی عمیق با مخاطب باز بماند.
این دوگانگی در نظرات احتمالاً همان عاملی خواهد شد که این فیلم در تاریخ سینمای کشور باقی بماند: آثاری از این دست، با همه ضعفها و قوتها، گفتگو ایجاد میکنند و میپرسند: «سینمای ما از کجا میآید؟»، «به کجا میرود؟»، «چه میخواهد بگوید؟»، و این یعنی «پیرپسر»، نمیتواند نادیده گرفته بشه.