۱۰ اینفلوئنسر به «متل جهنمی» رفتند؛ فقط بعضیها برگشتند!
-(1).jpg?w=1200&q=75)
سریال Hell Motel (متل جهنمی) با یک پیشدرآمد وحشتناک آغاز میشود: در دهه ۹۰ میلادی، متلی دورافتاده به نام «کولد ریور» در ایالت اورگن، صحنه یک قتلعام فرقهای مرموز میشود. عاملان این جنایت که به نام «عاشقها» شناخته میشوند، هرگز دستگیر نمیشوند و سالها متل متروکه باقی میماند. اکنون، در دوران حال، این متل قرار است با عنوان یک مقصد گردشگری ترسناک بازگشایی شود؛ جایی برای علاقهمندان به پادکستهای جنایی، داستانهای ترسناک و رازهای حلنشده. ده اینفلوئنسر مشهور در حوزهی جنایتهای واقعی، برای حضور در یک رویداد پخش زندهی خاص به آنجا دعوت میشوند. قسمت اول با عنوان «چک-این» معرفی شخصیتها را آغاز میکند.
با ورود تکتک شخصیتها به متل، تنش میان آنها بهتدریج شکل میگیرد. ریس، مستندساز بدبین؛ اسکایلر، دخترک تیکتاکی پرانرژی؛ تئو، مدیومی با ادعاهای عجیب و دیگر مهمانها. اسکایلر که شدیداً دنبال جذب مخاطب است، مدام مشغول فیلم گرفتن است؛ در حالی که ریس با دیدگاهی انتقادیتر، از فاصلهای دورتر به همهچیز نگاه میکند. تئو که ادعا میکند «انرژیهای روحی» متل را حس میکند، حرفهایی مبهم میزند که ابتدا کسی جدی نمیگیرد. گروه شروع به شناختن یکدیگر میکند، اما در زیر لایههای این آشنایی، تنشهای پنهانی وجود دارد. برخی از آنها در گذشته با هم درگیری داشتهاند و اختلافات حلنشدهای میانشان هست.
دیالوگها طبیعی، تیز و گاهی آمیخته با طنز تلخاند و فضایی امروزی و خودآگاه به سریال میدهند؛ چیزی که هِل متل را از آثار ترسناک کلیشهای جدا میکند. هرکس با انگیزه خاصی آمده؛ برخی برای شهرت، برخی از روی ترس یا وسواس به حقیقت. با فرا رسیدن شب، گروه شروع به گشتوگذار در محیط متل میکند؛ از جمله اتاقی که آخرین قتلها در آن رخ داده. خیلی زود نشانههایی از وقوع وقایع عجیب پدیدار میشود: صداهای مشکوک، اختلال در برق و پیامهای ترسناک. ابتدا همه فکر میکنند اینها بخشی از نمایش است؛ روشی هوشمندانه برای جذب مخاطب. اما خیلی زود مشخص میشود که قضیه جدیتر از آن است.
وقتی یکی از مهمانان ناپدید میشود، ترس و بدگمانی بالا میگیرد. تلفنها قطع میشوند، خروجیها قفل میشوند و گروه احساس میکند در دام افتاده. آیا اینها بازی است؟ یک روح؟ یا اینکه «عاشقها» هنوز زندهاند؟ قسمت با یک پایان تکاندهنده تمام میشود: در حالی که یکی از دوربینهای لایو تصویری از مهمانی ثبت میکند، یک سایهی مبهم در پشت یکی از افراد دیده میشود؛ بیآنکه کسی متوجهش باشد. هِل متل با ترکیب تعلیق روانی، نقد اجتماعی و ترس مدرن، نوید یک روایت چندلایه و دلهرهآور را میدهد. یکی از نکات قوت این قسمت، مرز باریکی است که میان واقعیت و نمایش ترسیم میشود.
مهمانها مدام در حال فیلمبرداری و لایو رفتن هستند و نمیدانند آیا اتفاقات، بخشی از تجربه طراحیشده است یا خطر واقعی. این لایهای از ترس مدرن را به داستان اضافه میکند؛ نقدی بر فرهنگی که از ترومای واقعی برای سرگرمی استفاده میکند. تا پایان قسمت، هرچند حادثه ترسناک بزرگی رخ نمیدهد، ولی تنش به اوج میرسد. حس وحشتی خزنده از جزئیاتی کوچک وارد میشود؛ حتی تماشاگران درست مانند شخصیتها، درگیر شک و تردید میشوند. منتقدان از صحنههای خشن و خلاقانه قتلها و ترکیب هوشمندانه خشونت و معمای چهارچوبدار به سبک آگاتا کریستی استقبال کردند. جامعه و بینندگان عادی به وسواس خیلی زیاد جنایت واقعی و فرهنگ اینفلوئنسرها، از جمله احساسات ناخوش احمقانه شخصیتها، نقدهایی داشتند؛ مانند صحنه خوردن غذایی که شبیه قربانیان قتل است.
RogerEbert.com انتقاد کرده که ریتم کند و تغییر لحن از طنز به جدیت ماورایی، پتانسیل داستان را کاهش داده است. برخی منابع شامل Mercury News و IGN بیان کردهاند که فرم «یک قتل در هر قسمت» پس از میانهفصل خستهکننده میشود. نقدها میگویند شخصیتها فقط قبل از مرگشان عمق پیدا میکنند و فقدان یک شخصیت اصلی ضامن، منجر به پراکندگی روایت شده است. ترکیب طنز و عناصر فراطبیعی باعث ناهماهنگی در لحن شده و برخی صحنهها بیاثر به نظر میرسند. آنچه متل جهنمی را از دیگر سریالهای ترسناک متمایز میکند، نقد تند و هوشمندانهاش نسبت به وسواس مدرن جامعه با شهرت، اینفلوئنسرها و تجاریسازی تراژدی است.
برخلاف بسیاری از آثار ژانر وحشت که صرفاً به خونریزی یا عناصر فراطبیعی تکیه دارند، این سریال از وحشت بهعنوان استعارهای استفاده میکند برای نشان دادن اینکه چگونه مردم از خشونت و درد بهعنوان سرگرمی لذت میبرند. متل در این سریال فقط یک مکان نیست؛ یک میدان روانی است که در آن، تاریکترین رازها، جاهطلبیها و مرزهای اخلاقی مهمانان به چالش کشیده میشود. یکی دیگر از ویژگیهای خلاقانه سریال، سبک بصری خاص آن است. سازندگان با ترکیب زیباییشناسی رترو، نورپردازی نئون، راهروهای آینهای و زاویههای عجیب دوربین، فضایی سوررئال و کابوسگونه خلق کردهاند که مکمل روایت روانی آن است. از سوی دیگر، سریال با بهرهگیری از طنز تلخ، نگاه انتقادی به فرهنگ تماشای جنایت واقعی دارد.
بدون آنکه شعار بدهد یا قضاوت کند، تماشاگر را وارد بازی میکند و او را به پرسش از نقش خودش در این نمایش وامیدارد. در نهایت، روایت غیرخطی و گاه شکستن دیوار چهارم، لایهای پستمدرن به سریال میدهد که مخاطب دقیق را به تفسیر، نظریهپردازی و کشف نشانههای مخفی دعوت میکند. این مجموعه نهفقط برای علاقهمندان ژانر وحشت، بلکه برای تحلیلگران رسانهای نیز تجربهای درخور توجه است. در اینجا سه سریال تلویزیونی معرفی میکنیم که از نزدیک مضامین و لحن سریال Hell Motel را منعکس میکنند.