مأموریت سینمایی جیمز کامرون برای هشدار دوباره درباره وحشت واقعی جنگ هستهای

ترجمه اختصاصی سلام سینما - نگار رعنایی: جیمز کامرون، کارگردان نامدار هالیوود که سه فیلم از چهار فیلم پرفروش تاریخ سینما را در کارنامه دارد، بهزودی پروژهای تیره و جدی را کلید خواهد زد: ساخت فیلمی بر اساس کتاب آتی «ارواح هیروشیما» (Ghosts of Hiroshima) نوشته چارلز پلگرینو. این پروژه سینمایی که روایتگر فجایع انسانی پس از بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی است، از یک قول شخصی و احساسی آغاز شده است: تعهدی که کامرون بر بستر مرگ به یکی از بازماندگان بمبارانهای اتمی داده است.
کتاب پلگرینو قرار است در ۵ اوت، همزمان با هشتادمین سالگرد بمباران اتمی، منتشر شود. مارتین شین نیز بهتازگی برای روایت نسخه صوتی این اثر قرارداد امضا کرده است. جیمز کامرون باوجود اشتغال به ساخت دنبالههای مجموعه میلیارددلاری «آواتار» (Avatar)، اعلام کرده که وقت خود را به این پروژه مستند - داستانی نیز اختصاص خواهد داد.
جیمز کامرون در گفتوگویی با ددلاین اشاره میکند که پروژه ارواح هیروشیما برخلاف آثار علمی - تخیلیاش، روایتی بیپرده و بیرحمانه از واقعیت وحشتناک بمبهای اتمی خواهد بود. به گفته او، این فیلم از زاویه دید بازماندگان و شاهدان عینی بر وقایع بمبارانها، ساعات و روزهای بلافاصله پس از آن تمرکز خواهد داشت.
الهام اصلی کامرون برای این پروژه به دوران دبیرستان بازمیگردد؛ زمانی که کتاب هیروشیما نوشته جان هرسی را مطالعه کرد. به گفته وی، همین کتاب نازک اما تکاندهنده، تأثیری ماندگار بر ذهنش گذاشت و او را به مطالعه و پیگیری عملکرد سلاحهای اتمی و اثرات آنها سوق داد. جیمز کامرون از همان دوران به شکلی جدی و فنی درگیر درک انفجار، حرارت، تشعشعات و پیامدهای طولانیمدت سلاحهای اتمی شده است.
او در بخشی از این مصاحبه، صحنه معروف «ترمیناتور: روز داوری» (Terminator Judgement Day) را یادآور میشود، جایی که شخصیت سارا کانر در پارکی شاهد ویرانی ناشی از انفجار هستهای است. کامرون میگوید آن صحنه صرفاً یک خیالپردازی بود، اما چیزی که در ارواح هیروشیما به تصویر خواهد کشید، کابوس واقعی انسانها است.
وجه تمایز پروژه جدید با آثار مشابهی چون «اوپنهایمر» (Oppenheimer) کریستوفر نولان در زاویه دید آن نهفته است. فیلم نولان از منظر سازندگان بمب به موضوع نگاه میکند؛ درحالیکه ارواح هیروشیما از چشم قربانیان روایت میشود — افرادی که در خیابانهای سوخته هیروشیما و ناگازاکی پرسه میزدند، شاید درحالیکه بقایای تبخیر شده همسایگان خود را تنفس میکردند.
جیمز کامرون تأکید دارد که روایتش تأکیدی خواهد بود بر فاجعه انسانی و نه بر قدرتنمایی علمی. به گفته او، هنوز هم بسیاری از جزئیات فاجعه و تأثیرات روانی و جسمی آن ناشناخته ماندهاند و این فیلم قرار است بخشی از آن خلأ تاریخی را پر کند.
جیمز کامرون در ادامه گفتوگوی خود با ددلاین تأکید میکند که قصد ندارد وارد مباحث سیاسی یا اخلاقی درباره چرایی استفاده از بمبهای اتمی یا جنایات جنگی ارتش ژاپن شود. به گفته او، هدف فیلم ارواح هیروشیما نه قضاوت، بلکه شهادتدادن به یک واقعه انسانی است: تصویری بیطرفانه از تأثیر واقعی سلاحهای هستهای بر جان انسانها.
جیمز کامرون بر اهمیت یادآوری این فجایع تأکید میکند، زیرا بمبارانهای هیروشیما و ناگازاکی، تنها مواردی در تاریخ بشر هستند که بمبهای اتمی واقعاً علیه مردم استفاده شدهاند. او میگوید: "اگر این وقایع را فراموش کنیم، آن قربانیان واقعاً بیدلیل جان دادهاند؛ و ممکن است این فجایع هزار برابر بر سر نسلهای آینده تکرار شود."
در بخشی از این پروژه، جیمز کامرون و نویسنده کتاب، چارلز پلگرینو، به دیدار تسوتومو یاماگوچی رفتند؛ تنها فرد شناختهشدهای که هر دو بمباران اتمی را از فاصله نزدیک جان سالم به در برده بود. این دیدار چند روز پیش از درگذشت یاماگوچی به دلیل سرطان معده، صورت گرفت؛ بیماریای که همچون بسیاری از بازماندگان، نتیجه قرارگیری طولانیمدت در معرض تشعشعات اتمی بود.
یاماگوچی بعدها به نقاشی روی آورد و یکی از آثارش را به کامرون هدیه داد. یاماگوچی باوجودآنکه سخنران بزرگی نبود، پیامی ساده و تأثیرگذار داشت:
"من دو بار بمباران شدم و زنده ماندم. شاید زنده ماندم تا این پیام را برسانم: من توانستم ببخشم؛ شما هم میتوانید. صلح از بخشش آغاز میشود."
کامرون به حساسیت فرهنگی پروژه واقف است. او اذعان دارد که زبان ژاپنی نمیداند و برای رعایت اصالت روایت، احتمالاً با نویسنده یا تهیهکنندهای ژاپنی همکاری خواهد کرد. هدفش این است که با نگاهی انسانی، و نه ایدئولوژیک یا ملیگرایانه، حافظ یاد قربانیانی باشد که سالها در سکوت زیستهاند.
او اضافه میکند که در کنار ساخت دنبالههای آواتار که تمام وقت حرفهایاش را به خود اختصاص دادهاند، این پروژه را یکی از اهداف بلندمدت و قلبی خود میداند که سالها به آن اندیشیده است. منابع غنی و مستنداتی که پلگرینو در طول بیش از دو دهه گردآوری کرده، فیلم را به منبعی ارزشمند از تاریخ شفاهی تبدیل میکند.
با نزدیکشدن به هشتادمین سالگرد بمبارانهای هیروشیما و ناگازاکی، کامرون یادآور میشود که جهان امروز درگیر تنشهای اتمی جدیدی است: از درگیری آمریکا و اسرائیل با ایران تا تداوم بحرانهای هستهای در کره شمالی و روسیه. او هشدار میدهد که «ساعت روز قیامت» هر روز به نیمهشب نزدیکتر میشود، اما جامعه جهانی در انکار این خطر زیسته و آن را در حاشیه ذهن خود نگه داشته است.
هدف فیلم، نه هشدار صرف، بلکه شوکی سینمایی به حافظه بشری است. کامرون میگوید: "میخواهم با این فیلم نشان دهم این سلاحها با انسانها چه میکنند. این یک کابوس واقعی است، چون واقعاً اتفاق افتاده." او در پی ساخت فیلمی بدون سازش است؛ همچنان که استیون اسپیلبرگ در نجات سرباز رایان، واقعیت را همانگونه که بود به تصویر کشید، حتی اگر سنگین و دردناک باشد.
بااینحال، او تلاش دارد در دل این تاریکی، لحظات انسانی و حتی زیبایی شاعرانه را بازتاب دهد؛ زیباییای که از همدلی و رنج مشترک انسانها نشئت میگیرد. او میگوید: "همه ما نفس میکشیم، غذا میخواهیم، عشق میخواهیم. در نهایت، این تجربه انسانی است که ما را به هم پیوند میدهد."
در کنار روایت قربانیان ژاپنی، فیلم نگاهی گذرا به زاویه آمریکایی ماجرا هم خواهد داشت؛ از جمله داستان مهندسی به نام جیکوب بیزر، تنها فردی که در هر دو مأموریت بمباران شرکت داشت و بمبها را برای انفجار مسلح کرد.
در پاسخ به اینکه آیا بیزر نیز مانند اوپنهایمر دچار عذاب وجدان شد، کامرون تأیید میکند که تضادهای درونی این افراد نیز در روایت جای دارند.
کامرون در پایان تأکید میکند که کتاب ارواح هیروشیما حاصل ۱۵ سال تحقیق چارلز پلگرینو است؛ اثری منحصربهفرد که بازسازی دقیقی از آن روزها ارائه میدهد. او میگوید: "همه باید این کتاب را بخوانند، چه آمریکایی باشند، چه اروپایی. این روایتی انسانی از یک واقعه پیچیده است و فراتر از مرزها، پیامآور مسئولیتی مشترک برای صلح است."