نقد و بررسی فیلم زنگ زدگی؛ وسترنی که به حاشیه رفت

همانطور که همه دنیا میدانند، «Rust» فیلمی است که در آن یک تراژدی وحشتناک در صحنه فیلمبرداری رخ داد. هنگام تصویربرداری یک صحنه در مزرعه Bonanza Creek در سانتافه، نیومکزیکو، الک بالدوین — ستاره و یکی از تهیهکنندگان فیلم — اسلحهای را که به عنوان وسیله صحنه استفاده میشد شلیک کرد؛ اسلحهای که به طرز عجیبی حاوی فشنگ واقعی بود. با وجود تحقیقات، دادگاهها و پوشش جهانی رسانهای، هنوز مشخص نشده که چگونه گلوله واقعی وارد صحنه و آن اسلحه شد. این حادثه باعث مرگ فیلمبردار، هالینا هاچینز و زخمی شدن کارگردان، جوئل سوزا شد.
اکنون که «Rust» تکمیل شده و قرار است در دوم مه به صورت همزمان در سینماها و پلتفرمهای آنلاین اکران شود، این فاجعه آن را در فهرست اندک اما پرمخاطره فیلمهایی قرار میدهد که به خاطر مرگ خشونتآمیز کسی در هنگام تولیدشان شناخته شدهاند. آیا این «کارمای آلوده» باعث میشود چنین فیلمهایی نتوانند دلیل وجود خود را توجیه کنند؟ ویک مورو در هنگام ساخت یکی از اپیزودهای فیلم «Twilight Zone: The Movie» کشته شد و آن قسمت بدترین بخش فیلم بود. براندن لی نیز هنگام ساخت «The Crow» به ضرب گلوله کشته شد، و چون شخصیتش در فیلم مانند روحی حاضر بود، بینظمی و شلختگی فیلم مرگ او را بیمعنیتر جلوه داد.
با این حال، «Rust» فیلم بهتری نسبت به آنهاست. یک وسترن مستقل خوشساخت و تماشایی است که در سال ۱۸۸۲ میگذرد و به داستانی احساسی بین دو نسل تبدیل میشود. اما با وجود همه اینها، نمیتوان گفت که فیلم خوبی است. داستانی ساده و کلیشهای دارد، بیشتر کش میآید تا پیش برود و بیدلیل دو ساعت و نوزده دقیقه طول میکشد.
بالدوین در نقش یک قانونشکن سالخورده و تیرانداز حرفهای که پدربزرگی مهربان هم هست، تلاش میکند کاریزمای یک ستاره سینما را به نقش تزریق کند. اما با وجود علاقه من به بازیگری او، در فضای تاریخی فیلم نمیگنجد. با وجود استفاده مکررش از «ain’t»، او بیشتر شبیه یک بازیگر مدرن طبقه متوسط به نظر میرسد که با صدایی نازکتر از حد انتظار، سعی دارد نقش مردی ساکت و جدی را بازی کند — نقشی که کوین کاستنر به راحتی از پس آن برمیآید.
شخصیت بالدوین که «هارلند راست» نام دارد، با ریش خاکستری پرپشت، کلاه سفید و چشمانی فرورفته، برای نجات نوهاش، لوکاس ۱۳ ساله (با بازی پاتریک اسکات مکدرموت) وارد داستان میشود. لوکاس و برادر کوچکترش، یعقوب، در مزرعهای در قلمرو وایومینگ زندگی میکنند و پس از مرگ والدینشان تلاش میکنند به زندگی ادامه دهند. اما در یک برخورد در فروشگاه محلی، لوکاس نشان میدهد که در برابر تهدیدها خشونت به خرج میدهد و پدر پسری را که با او درگیر شده، میکشد. او به اعدام محکوم میشود — حکمی که حتی برای غرب وحشی هم زیادی تند به نظر میرسد. در همین زمان، پدربزرگش، راست، وارد میدان میشود.
مکدرموت بازیگر جوان خوبی است، با حالتی جدی و پُز ستارههای راک. اما نقش او در فیلم بهخوبی پرداخته نشده. فیلم بهسادگی میپذیرد که این نوجوان میتواند چنین خشونتی داشته باشد، بیآنکه انگیزه یا لایههای روانی پیچیدهتری به او بدهد. این فقدان عمق در تمام فیلم وجود دارد و باعث میشود طولانی بودن آن احساس شود.
راست لوکاس را از زندان فراری میدهد و آن دو با اسب فرار میکنند. در پی آنها گروهی جایزهبگیر و کلانترها به دنبالشان راه میافتند. برخی از این تعقیبکنندگان شخصیتهای جالبی دارند، از جمله مارشال وایومینگ، وود هلم، با بازی جاش هاپکینز و کارآگاه مسلط به علم جرمشناسی اولیه. تراویس فیمل نیز در نقش یک شکارچی جایزه به نام «واعظ» حضور دارد که همزمان واعظی مسیحی و جامعهگریز و روانی است.
مشکل «Rust» این است که پس از شروع تعقیب و گریز، فیلم به داستانی کُند تبدیل میشود؛ بدون پیچش، کشف یا توسعه شخصیت. داستان زندگی راست مختصر توضیح داده میشود — اینکه اهل شیکاگو بوده و بعد از جنگ داخلی، به دلایلی که کاملاً مقصر نبوده، دزد بانک شده است. و حالا آدم بدی است با قلبی پاک. رابطه او و نوهاش قرار است احساسی باشد، اما بیش از حد سطحی و کلیشهای است؛ نه «شین»، بلکه چیزی در حد «True Grit لایت».
فیلمبرداری هالینا هاچینز در غروب و طلوع آفتاب، با همکاری بیانکا کلاین، شاید بهترین بخش فیلم باشد. فیلم از نظر بصری حالتی شاعرانه و احساسی دارد. اما فیلمنامه و کارگردانی جوئل سوزا، داستانی را روایت میکند که در آن راست و لوکاس از یک مکان به مکان دیگر میروند، بیآنکه آن مکانها معنا پیدا کنند. فیلم با موسیقی مدرن لیلی بایذوی-هوی و جیمز جکسون، حالتی خشک دارد. هرچند جایی برای بومیها باز کردهاند، اما روحی که در فیلمی مثل «توماستون» وجود داشت، اینجا نیست. آیا این فاجعه پشت صحنه باعث میشود مخاطب بخواهد فیلم را ببیند یا از آن بپرهیزد؟ به هر حال، آنهایی که فیلم را ببینند، با اثری روبهرو میشوند که چیزی ارائه میدهد، اما ماجراجوییای نیست که در خاطر بماند.
منبع: variety