باران (بهاره رهنما) و برزو (سروش صحت) | علیه روشنفکری

ابوالحسن داوودی در موفقترین آثار کمدیاش توانسته الگوها و موقعیتهای پرتعداد و متنوعی را از دل سینمای عامهپسند (بهطور ویژه آثاری که معمولا از آنها با عنوان فیلمفارسی یاد میکنند) برداشته و آنها را در قالب یک روایت کموبیش منسجم سازماندهی کند بهطوریکه هم ایدههایش سطح پایین بهنظر نرسند و هم طراوت و جذابیت آن الگوها را حفظ کند. «نان، عشق و موتور 1000» از این جنبه با اختلاف موفقترین و مهمترین کمدی داوودی است. در فیلمی که، از «تایتانیک» گرفته تا فیلمهای هندی و فیلمفارسیها، انواع ارجاعات مستقیم و غیرمستقیم به قصههای عامهپسند وجود دارد، عشق بامزه باران و برزو موتور محرک اثر است. داوودی این ایدهها را به مانیفستی علیه هر شکلی از پُز روشنفکری تبدیل میکند. سکانس رودهبرکنندهای که در آن برزو با آن ویژگیهای تیپیک «عامی»اش سعی میکند با کمک تقلبهایی که روی دستش نوشته، دل بارانِ «خودروشنفکرپندار» را به دست بیاورد و پایان خوش این رابطه در کنار رو شدن دست رقیب عشقی برزو (با بازی حسام نواب صفوی) همگی شواهدی در تایید این ادعا هستند. «نان، عشق و موتور 1000» فیلمی است که «پذیرش خودِ واقعی» را مهمترین شرط رسیدن به مقصود در یک رابطه عاشقانه میداند.