جستجو در سایت

1404/06/04 16:43
مباحثی در مورد سینمای زیرزمینی - 4

نگاهی به سینمای محمد رسول‌‌اف؛ از استعاره های شاعرانه تا روایت های صریح

نگاهی به سینمای محمد رسول‌‌اف؛ از استعاره های شاعرانه تا روایت های صریح
رسول‌اف در انتخاب ایده‌ها همیشه پیشرو و بی‌پروا بود؛ از نخستین فیلمش تا آخرین اثرش جسارت موضوعی داشته است. اما زبان سینمایی‌اش، به‌ویژه در سال‌های اخیر، دیگر آن شور و طراوت گذشته را ندارد.

اختصاصی سلام سینمامهین بهزادی: هرچند محمد رسول‌اف امروز به‌طور کامل از ایران رفته و دیگر در این سرزمین فیلم نخواهد ساخت، اما همچنان یکی از مهم‌ترین چهره‌های سینمای غیررسمی ایران محسوب می‌شود. او کارگردانی است که نه‌تنها به ساخت فیلم بدون تبعیت از نهادهای نظارتی تن داد، بلکه ریسک‌های بزرگ چنین مسیری را نیز پذیرفت. با این حال، پرسش اصلی این است: رسول‌اف از منظر زیبایی‌شناسی چه چیزی به سینمای ایران افزود و در کارنامه‌ نزدیک به سی ساله‌اش در کدام نقطه ایستاده است؟


بیشتر بخوانید:

مباحثی در مورد سینمای زیرزمینی - 1: سینمای زیرزمینی یا غیررسمی؟ نگاهی به ریشه‌ها و واقعیت‌های فیلم‌سازی بدون مجوز در ایران

مباحثی در مورد سینمای زیرزمینی - 2: قدم‌های نخست، نفس کشیدن در سایه: تاریخچه‌ای از فیلم‌سازی بدون مجوز در ایران

مباحثی در مورد سینمای زیرزمینی - 3: فیلم‌سازی بدون مجوز در بزنگاه‌های تاریخی؛ بازخوانی یک جریان موازی در سینمای ایران


آغاز مسیر؛ فیلم‌سازی در چهارچوب مجوز

رسول‌اف نخستین تجربه‌ فیلم‌سازی خود را در سال ۱۳۸۰ با «گاگوُمان» آغاز کرد؛ فیلمی درباره‌ زن و مردی زندانی که با وجود احکام سنگین در زندان با یکدیگر ازدواج می‌کنند. این فیلم مستندی داستانی است که زندگی را در مکانی غیرقابل زیست به تصویر می‌کشد. طبیعتاً ساخت چنین اثری بدون مجوز ممکن نبود و رسول‌اف، همچون بسیاری از فیلم‌سازان آن دوره، دستیابی به متریال ساخت ایده‌اش را بر هر نگاه فراقانونی مقدم می‌دانست.

استعاره و فضای بومی 

رسول‌اف در «جزیره آهنی» سراغ داستانی حیرت‌انگیز رفت: نفت‌کشی از کارافتاده در خلیج فارس که محل زندگی بی‌خانمان‌ها شده است و پیرمردی مقتدر به نام نعمت بر آن حکم می‌راند. هرچند فیلم با مجوز ساخته شد، اما هرگز اجازه‌ اکران در ایران نگرفت. رسول‌اف در اینجا همان نگاه انتقادی خود را حفظ کرد و با زبانی استعاری، در امتداد سنتی قرار گرفت که محصول دهه‌ها ممیزی در سینمای ایران بود.

اوج این نگاه استعاری در «کشتزارهای سپید» متبلور شد؛ داستان مردی به نام رحمت که اشک چشم مردم را در شیشه جمع می‌کند. تصاویر خیره‌کننده و زبان استعاری فیلم تحسین منتقدان را برانگیخت. رسول‌اف در این دو اثر، با ترکیب بازیگران شناخته‌شده‌ای چون علی نصیریان و حسن پورشیرازی با نابازیگران، فضایی یگانه آفرید؛ فضایی که بعدها در آثار متأخر او کمتر دیده شد و فقدانش محسوس است.

چرخش به سمت واقعیت

با «به امید دیدار» رسول‌اف از قصه‌های استعاری فاصله گرفت و این بار داستان زنی وکیل که از قضا باردار است را روایت کرد که تحت تعقیب نیروهای امنیتی است و می‌کوشد از کشور خارج شود. این فیلم دو سال پس از حوادث ۸۸ ساخته شد و جایزه بهترین کارگردانی بخش «نوعی نگاه» جشنواره کن ۲۰۱۱ را گرفت؛ هرچند رسول‌اف به دلیل ممنوع‌الخروجی نتوانست در جشنواره حاضر شود.

از این نقطه به بعد، رسول‌اف بیش از پیش به تصویرکردن مأموران امنیتی و افرادی که در نهادهای حاکمیت حضوری اختیاری و یا اجباری دارند پرداخت؛ رویکردی که در «دست‌نوشته‌ها نمی‌سوزند»، «شیطان وجود ندارد» و در نهایت «دانه انجیر معابد» ادامه یافت. در «دست‌نوشته‌ها نمی‌سوزند» او شبکه‌ای امنیتی و مأمورانی را نشان داد که حین انجام ماموریت‌های خود دائم درگیر این مسئله‌اند که در حسابشان چقدر موجودی دارند و در «شیطان وجود ندارد» نیز که خرس طلایی جشنواره برلین را به دست آورد، چهار داستان کوتاه درباره‌ مجریان احکام اعدام را روایت کرد. اما در این میان «لرد»، به‌عنوان آخرین فیلمی که با مجوز ساخته شد، سرگذشت مردی به نام رضا بود که می‌کوشید بدون آلوده‌شدن به روابط فاسد مزرعه‌اش را حفظ کند.

عبور از استعاره

رسول‌اف که پیش‌تر با زبان استعاری خود شناخته می‌شد، به‌تدریج آن را کنار گذاشت. چه در انتخاب بازیگر –که از ترکیب نابازیگرها و چهره‌های مطرح به انتخاب‌های محدود رسید– و چه در پرداخت داستان –که از اتمسفرهای شاعرانه به روایت‌های صریح نزدیک شد– این تغییر مشهود است. این زبان مستقیم، هرچند باعث شد آثارش به لحاظ سیاسی شجاعانه‌تر به نظر برسند، اما از منظر زیبایی‌شناسی بخشی از غنا و پیچیدگی اولیه را از دست دادند.

رسول‌اف در انتخاب ایده‌ها همیشه پیشرو و بی‌پروا بود؛ از نخستین فیلمش تا آخرین اثرش جسارت موضوعی داشته است. اما زبان سینمایی‌اش، به‌ویژه در سال‌های اخیر، دیگر آن شور و طراوت گذشته را ندارد. هرقدر او در انتخاب سوژه‌ها رو به جلو حرکت کرد، در پرداخت موقعیت‌ها دچار عقب‌گرد شده و نتوانست از خودش عبور کند.

محمد رسول‌اف امروز به‌عنوان یکی از مهم‌ترین کارگردانان مستقل ایران شناخته می‌شود؛ کسی که در برابر نظام نظارت ایستاد و هزینه‌های شخصی و حرفه‌ای سنگینی پرداخت. اما ارزیابی او تنها با شاخص «شجاعت» کافی نیست. او در سال‌های نخست، زبان استعاری را به غنای سینمای ایران افزود و با ترکیب نابازیگرها و فضای بومی، تصاویری ماندگار خلق کرد. در سال‌های بعد، هرچند آثارش از نظر مضمون تندتر و صریح‌تر شدند، اما از منظر زیبایی‌شناسی، بخشی از آن تمایز و خلاقیت اولیه را از دست دادند. در عین حال، تأثیر او بر نسل تازه‌ای از فیلم‌سازان مستقل که راه ساخت فیلم‌های بدون مجوز را ادامه می‌دهند، انکارناپذیر است. شاید رسول‌اف امروز از مسیری که انتخاب کرده و از زبانی که برگزیده رضایت داشته باشد و آن را بازتاب زیست شخصی خود بداند، اما نتیجه این انتخاب پرسشی جدی را پیش می‌کشد: آیا سینمای او همچنان توان شگفت‌زده‌کردن مخاطب را دارد، یا جسارتش در مضمون، جای خلاقیت فرمی‌اش را گرفته است؟


اخبار مرتبط
ارسال دیدگاه
captcha image: enter the code displayed in the image