فیلم جنگی دهه ۸۰ که راجر ایبرت آن را از بهترینها میدانست

در دهه ۱۹۸۰، آمریکا هنوز با آثار سیاسی و اجتماعی دهههای پیشین دست و پنجه نرم میکرد و جنگ ویتنام یکی از برجستهترین موضوعاتی بود که تردید، خشونت و آشفتگی ایدئولوژیک آن دوران را نشان میداد. این دهه زاینده موجی از فیلمهای ویتنامی بود که نگاههای مختلفی به این جنگ داشتند. در میان آنها، «جوخه» (Platoon) محصول ۱۹۸۶ با بازی چارلی شین، تام برنجر و ویلم دفو، به ویژه مورد تحسین قرار گرفت.
الیور استون، که تا آن زمان بیشتر بهعنوان نویسنده شناخته میشد و آثار موفقی مانند (Scarface) و (Conan the Barbarian) داشت، هم نویسندگی و هم کارگردانی این فیلم را بر عهده گرفت. راجر ایبرت بهویژه سبک متفاوت استون در نمایش هرجومرج جنگ و عدم خطکشی مشخص میان دوست و دشمن را ستایش کرد:
«او از روتین معمول فیلمهای جنگی فاصله گرفت. صحنههای نبرد ۳۶۰ درجهاند؛ هر گلوله میتواند به سوی دوست یا دشمن باشد و سربازان در هیاهوی جنگ اغلب نمیدانند چه کسی را هدف گرفتهاند یا چرا.»
«جوخه» نه تنها نهمین فیلم برتر دهه ۸۰ از نگاه ایبرت شد، بلکه پنج جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را هم به دست آورد و مسیر حرفهای استون را با آثار بعدی مانند (Wall Street)، (Born on the Fourth of July) و (Natural Born Killers) تثبیت کرد.
با وجود برخی نقدها، این فیلم همچنان بهعنوان نمایش موفق هرجومرج، بینظمی و خشونت جنگ ویتنام شناخته میشود؛ واقعیتهایی که استون خودش در دوران خدمتش در ارتش تجربه کرده بود. همانطور که ایبرت نوشت:
«هیچ طرح از پیشتعیینشدهای برای هدایت ما از نقطهای به نقطه دیگر وجود ندارد. هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد و معمولاً بدون هشدار قبلی رخ میدهد.»
اگرچه مرگ سرجوخه الیاس (با بازی دفو) مشهورترین صحنه فیلم است، اما لحظات کمتر نمایشی است که «جوخه» را از دیگر آثار مشابه متمایز میکند، و بازی چارلی شین نیز درخشان و تاثیرگذار ظاهر شده است.