نقش مدیران در فیلم نساختن ناصر تقوایی چه بود؟ | ایستادن روی اصول

اختصاصی سلام سینما - مازیار وکیلی: ناصر تقوایی یکی از کارگردانان اصولگرا (نه به معنای سیاسی آن) سینمای ایران بود. برای خودش تشخص و شان و پرنسیپ قائل بود. عادت نداشت هر چیزی بسازد و این را بارها به صراحت گفته بود. خود تقوایی بارها در مصاحبههایش گفته بود من به واسطه کار نکردنهایم تقوایی شدم و این خیلی دردناک است. دردناک است کارگردانی که حداقل دو سه شاهکار مسلم در کارنامه کاری خود دارد سمت فیلمسازی نرود و به قدری دلزده شود که عطای کار در سینمای ایران را به لقایش ببخشد و به جز تدریس کار دیگری انجام ندهد. اما چرا این اتفاق میاُفتد و چرا کارگردانانی مانند ناصر تقوایی، بهرام بیضایی و امیر نادری به این نتیجه میرسند که بهتر است دیگر فیلم نسازند؟ نقش مدیران فرهنگی در این فیلم نساختن چیست؟ آیا مدیران فرهنگی کشور نمیتوانستند شرایطی را مهیا کنند که امثال تقوایی با فراغ بال و در آزادی کامل فیلم بسازند؟ و اصلاً سوال مهم تر این است که چرا باید دیگرانی که قعطعاً درک پایین تری نسبت به تقوایی دارند به او مجوز فیلمسازی بدهند؟ پاسخ به این سوالات از آن جهت مهم است که دلیل انزوا، مهاجرت و سکوت بزرگانی مانند بیضایی، تقوایی و نادری را درک کنیم.
بیشتر بخوانید:
3 اقتباس درخشان سینمایی ناصر تقوایی؛ از دایی جان ناپلئون تا ناخدا خورشید
همه فیلمهایی که ناصر تقوایی نساخت
هیچکس نمیداند چرا در ایران زندگی به این صورت است که دولت باید در تمام اجزای زندگی ایرانی دخالت کند. برای همه چیز نیاز به ثبت نام و اخذ مجوز از دولت و حاکمیت است. فرقی نمیکند کسی میخواهد ماشین بخرد، ارز دولتی دریافت کند یا فیلم بسازد! برای تمام این کارها مجبور است از دولت مجوزهای لازم را اخذ نماید. تقوایی و سایر کارگردانهایی که از یک جایی به بعد کار را رها کردند همگی قربانی چنین سیاستهایی هستند. فکر کنید کارگردانی مانند تقوایی فیلمنامهای نوشته و آن را به هزارتوی پیچیده وزارت ارشاد برده و باید ماهها منتظر بماند تا چند نفری که هر کدام شاگردان تقوایی به حساب میآیند به او اجازه بدهند فیلم بسازد. چنین فرآیند عجیب و غریب و آزاردهندهای، تماماً توسط دولتی که نگاه خاص و ایدئولوژیک خودش را دارد، کافیست تا امثال تقوایی عطای کار در سینما را به لقای ببخشند و همه چیز را رها کنند. مدیران فرهنگی در ایران منصوب میشوند تا اجازه ندهند آدم حسابیهای سینمای ایران کار کند والا همه آنهایی که اخبار سینمای ایران را دنبال میکنند میدانند گرفتن مجوز برای یک کمدی سبک و عامه پسند خیلی هم راحت است و پیچیدگی خاصی ندارد.
حال ممکن است این سوال برای شما پیش بیاید که راه حل رفع این مشکل چیست؟ جواب به این سوال مشخص است: کاهش تصدی گری دولت. دولت باید دست از سر فرهنگ بردارد. بساط این مجوز دادنها و اجازه گرفتنها باید جمع شود. کارگردانان سینمای ایران یقیناً به خطوط قرمزی که در جامعه وجود دارد واقف هستند. خودشان میدانند چه سوژههایی قابلیت کار کردن دارند، بنابراین باید به آنها اعتماد کرد و آزادی داد تا با مسئولیت خودشان هر فیلمی که دوست دارند بسازند. نهایتش اگر مشکلی هم پیش بیاید شاکیان آن فیلم میتوانند به راحتی شکایت خود را ثبت کنند. وجود این فرآیند مجوز دادن تنها باعث بروز رانت میشود. عدهای که به لحاظ عقیدتی و ایدئولوژیک به ساختار سیاسی فعلی نزدیک هستند مجوز میگیرند و چهرههای حقیقتاً مستقلی مانند ناصر تقوایی از دایره فیلمسازی بیرون میمانند. آدام اسمیت سالها پیش گفته بود دولت تاجر خوبی نیست و حالا باید بگوییم دولت فیلمساز خوبی هم نیست و اصلاً صلاحیت لازم را ندارد تا تشخیص دهد که چه کسی حق دارد فیلم بسازد و چه کسی حق ندارد فیلم بسازد. شاید حق با تقوایی باشد که صراحتاً گفت نباید در این سینما کار کرد تا شاید همه چیز فرو بریزد و از دل این فرو ریختن سینمای جدیدی خلق شود که ارزش دفاع کردن داشته باشد.
خاطرمان هست که چگونه با دخالتهای بی جا ساخت «زنگی و رومی» و «چای تلخ» منتفی شد. خاطرمان هست که بیضایی چگونه معطل گرفتن مجوز باقی ماند یا امیر نادری از ایران رفت. در ایران دولت همان لویاتان هابزی است. همان موجود ترسناک که همه چیز را میبلعد و اجازه نمیدهد آنهایی که کمی دورتر از این لویاتان ایستادهاند کار کنند. سیستم مدیریت فرهنگی این شکلی است که من به عنوان دولت مجوز، پول و امکانات میدهم و تو به عنوان فیلمساز مجبوری آن چه را که من میگویم بسازی و این با اصول اخلاقی تقوایی جور در نمیآید. ناخدای سینمای ایران مستقل تر از آن بود که تن به چنین تحقیرهایی بدهد. پس کنار کشید تا حداقل مجبور به هر کاری نشود. مداخلههای دولتی و سیاسی امثال تقوایی را به نقطه پایان رساند. به اُمید روزی که تمام این دخالتهای نالازم حذف شوند تا کارگردانهای ایرانی بتوانند آزادانه آن چه را که دوست دارند بسازند.