غیرقابل انتظار!

فیلم ساعت پنج عصر اولین فیلم سینمایی مهران مدیری حاصلِ یک سوءاستفاده و سوءتفاهم است، اساسا اولین فیلم مدیری که این روزها اکران شده و با استقبال خوبی هم مواجه شده است بیش از آنکه یک فیلم در سبک و سیاق مدیری باشد یک اثر بی سروشکل فارغ از اصول و چارچوب سینمایی است که به سیاه نمایی اجتماعی ختم می شود، شکی بر آن نیست که مدیری با ساخت سریال های کمدی اش در طی این سال ها طرفداران بی شماری به خودش اختصاص داده، اما قواعد سینما با قاب تلویزیون تفاوت های زیادی دارد در سینما نمی شود تماشگر را گول زد آن هم با یک سواستفاده! شاید بپرسید سواستفاده از چه چیزی ؛ مطمئنا نام مدیری بعنوان کارگردان فیلم ساعت پنج عصر تماشاگران زیادی را به سینما می کشاند به طور مثال در روز اول اکران، در بیشتر پردیس های سینمایی چهل سانس را به این فیلم اختصاص داده اند یعنی اینکه تماشاگر هیچ انتخاب دیگری برای دیدن فیلم ندارد و باید ساعت پنج عصر را ببیند ، ساعت پنج عصر کمدی است یا درام؟ این فیلم را مهران مدیری ساخته و سیامک انصاری نقش اصلی آن را بازی می کند پس قاعدتا باید یک فیلم کمدی باشد، اما چرا هیچ کس نمی خندد چرا شوخی و موقعیت های طنازانه ی ندارد یا چرا لحنِ فیلم خنثی است، چرا همه ی اجزای ساختاری ساعت پنج عصر به سریال های تلویزیونی مدیری شباهت دارد؟ ساعت پنج عصر پیش از آنکه یک اثر کمدی باشد یک فیلم خسته کننده ی بی ثمر است که هیچ تلاشی برای جذابیت و رضایت تماشاگر نمی کند ، شوخی های دیالوگی و موقعیت کمیک هم نمی توانند به روند فیلم کمک کنند در ساعت پنج عصر خبری از کمدی نیست و اگر فکر می کنید که نگاه فیلمساز طنز انتقادی بوده است اشتباه می کنید زیرا که این اثر فارغ از نگاه انتقادی ست، ساختار ساعت پنج عصر در یک تعلیق بی ثمر گیر افتاده و نمی تواند راهش را مشخص کند این ساختار شاید از نگاه فیلمساز جذاب باشد اما برای تماشاگر کسالت آورست ، تماشاگر به دلیلِ نام سیامک انصاری و مهران مدیری به تماشای این فیلم به سینما می رود اما هیچ بستری فراهم نمی شود تا تماشاگر بتواند با فیلم همراه شود، ساعت پنج عصر کلیت نامشخصی دارد و تنها خرده روایت ها هستند که تلاش می کنند تا قصه را کامل کنند اما کدام قصه؟ ساعت پنج عصر قصه ندارد و آنچه از سروشکل فیلم معلوم است انگار ساختار این اثر با بداهه شکل گرفته است، روند شکل گیری فیلم را به یاد بیاورید مهرداد پرهام در موقعیت های مختلف گیر می افتد موقعیت هایی که اصلا به او ارتباطی ندارد مثل پرداخت شارژ همسایه ها، تحویل و خاکسپاری شوهر پیرزن یا دمخور شدن با نادر و در آخر مشارکت اشتباهی در یک اعتصاب؛ این اتفاقاتِ غیرمنطقی نه کمدی و نه درام محسوب می شوند تنها یک سواستفاده تجاری است که فیلمساز در گام نخست فیلمسازی در سینما فکر کرده می تواند با استفاده از نام خود در مقام کارگردان و نام سیامک انصاری به عنوان بازیگر تماشاگر را به سینما بکشاند، امروزه تماشاگر به راحتی گول می خورد تنها با نام دو کمدین به سینما می رود و هشتاد دقیقه از وقتش را می گذراند اما مطمئنا ساعت پنج عصر به دلیل ضعف های اساسی اش نمی تواند تماشاگرش را راضی نگه دارد، زیرا هدف تماشاگر از دیدن این فیلم چیز دیگری بوده است، پیش بینی می شد که این فیلم چنان بخنداند که تماشاگر با چشمانِ گریان سالن سینما را ترک کند اما نگارنده شاهد است که در زمان نمایش این فیلم تماشاگران آنقدر آرام و بی صدا نشسته بودند که انگار فیلم درام در حال نمایش است؛ این سواستفاده نیست؟ ساعت پنج عصر فارغ از سوژه از موقعیت های لحظه ای استفاده می کند، اتفاق های کلیشه ای که ربطی به نقد اجتماعی ندارد، نمی شود به این فیلم برچسب نقد اجتماعی زد چرا که موضوع فیلم کاملا نامفهوم است و هدف فیلمساز در نشان دادن موقعیت های بی حاصل به نتیجه ی مشخصی نرسیده، روند شکل گیری ساعت پنج عصر کاملا تلویزیونی شکل گرفته حتی کاراکتر اصلی فیلم که سیامک انصاری آن را بازی می کند فارغ از پرداخت سینمایی در قالب همان نقش های گذشته اش بازی کرده است، در این فیلم انصاری مثل همیشه به صورت کاملا اتفاقی و اشتباهی در موقعیت هایی قرار می گیرد که نمی تواند از آن رها شود همین اتفاق ها و موقعیت ها برای او بحرانی پیش می آورد، موقعیت هایی که در فیلم وجود دارد اساسا همان موقعیت هایی ست که مدیری در تلویزیون آن ها را هم بازی کرده و هم ساخته است، ساعت پنج عصر مخلوطی از کارهای تلویزیونی مدیری است اما با پرداختی شلخته و میزان سن های تکراری همراه با عدم تسلط در شکل گیری قواعد سینمایی، سینما برنامه تلویزیونی و اجرای استندآپ کمدی نیست سینما با آیتم سازی فرق بسیاری می کند نمی شود در سینما از عناصر تلویزیونی استفاده کرد و نمی شود بازیگری مثل سیامک انصاری را در فیلم جا داد و او همان کارهایی را انجام بدهد که قبل از این در سریال ها و آیتم ها انجام داده، راستش اصلا نگارنده نمی تواند به فیلم بپردازد چرا که ساعت پنج عصر هیچ نکته ی قابل اهمیتی ندارد این فیلم بر اساس آیتم ها یا سریال های تلویزیونی ساخته شده که مدیری در ساخت آن ها اگر چه مهارت خاصی دارد اما نتوانسته مختصات سینمایی را رعایت کند، مدیری مقوله ی سینما را به درستی درک نکرده و با همان ابعاد سریال سازی سراغ سینما آمده؛ از آنجایی که لازمه ی سینما قصه گویی و فضاسازی است ساعت پنج عصر قصه و فضای مشخصی ندارد و مدیری تنها با استفاده از بازی سیامک انصاری که فوق العاده دمدستی و تکراری ست می خواسته جریانی از یک کمدی جدید و مدرن را به تماشاگر نشان دهد اما این فیلم کمدی و مدرن نیست چرا که ساعت پنج عصر مشکل اساسی دارد و آن هم بلاتکلیفی ست، بله فیلم ساعت پنج عصر اثری بلاتکلیف در محتواست ، محتوایی آشفته و بی سروشکلی که نه کمدی ست و نه درام ، هدف فیلمساز در شکل گیری و روند موضوع بیشتر به یک شوخی شباهت دارد ، انگار مدیری سینما و تماشاگرانش را به تمسخر گرفته؛ مگر می شود کسی مثل مدیری با آن سابقه ی برنامه سازی و کمدی سازی در ساخت اولین فیلم سینمایی اش اینقدر شلخته باشد، هر چند که مدیری در ساخت فیلم اولش خواسته از کمدی بگذرد تا یک فیلم درام اجتماعی مدرن خلق کند اما ساعت پنج عصر درام اجتماعی هم نیست اتفاقاتی که در فیلم می بینیم بیشتر به سوتفاهم شباهت دارد. کارگردان ساعت پنج عصر مهران مدیری ست و بازیگر فیلم سیامک انصاری ست پس توقع تماشاگر این است که این فیلم باید کمدی باشد یا لااقل در لایه های زیرین کمدی به مسائل اجتماعی بپردازد اما وقتی پردازش در قصه و شخصیت پردازی ضعیف باشد میزان رضایت تماشاگر به صفر می رسد، روند شکل گیری ساعت پنج عصر نمی تواند تماشاگر را متقاعد کند، این فیلم وصله خورده است و سکانس ها هیچ ربطی بهم ندارند به طور مثال آن پرستار بیمارستان چه نقشی درفیلم داشت؟ وجود آن پیرزن یا مراسم خاکسپاری در میزان سنی شلخته یا همینطور سکانس مترو، این شلوغی ها و ازدحام مردم در قابی شلخته نقد اجتماعی به حساب می آید؟ وجود کاراکتری مثل نادر به چه درد فیلم می خورد آیا نادر هم به عنوان یک کاراکتر نقد اجتماعی محسوب می شود؟ اساسا فیلمساز مقوله های ساختاری را ادغام کرده است، و اساسا در محتوا نمی توانیم به یک نتیجه ی نهایی برسیم، اگر فیلمساز این فیلم اولی کسِ دیگری بود می شد که از کنار آن گذشت و هیچ اهمیتی به فیلم نداد اگر این فیلم برای فیلمساز دیگری بود در روز اول اکران نمی توانست رکورد فروش بزند و اصلا برای منتقد مهم نبود که این فیلم اساس و چارچوب سینما را رعایت نکرده است، اما در ساعت پنج عصر شرایط به گونه ی دیگری ست ، درست است این فیلم اولین تجربه ی مهران مدیری در سینماست اما توقعِ تماشاگرچه می شود، تماشاگری که دوست دارد فیلم اول کمدین محبوبش را در سینما ببیندد و بخندد و لذت ببرد اما دیدن این فیلم موجب پشیمانی اش می شود، این فیلم نمی تواند تماشاگر و علاقه مندان مدیری را متقاعد کند زیرا که با سطحی ترین شکل ممکن ساخته شده و اساسا ساعت پنج عصر کمی با سیاست گره خورده است جامعه را خشمگین و شلوغ و عصبی نشان داده است در موازات آن مهرداد را به عنوان یک انسان منطقی خلق کرده، از سوی دیگر نادر نماینده کدام قشر است که آشفته حال و دیوانه است؟ درست برعکس مهرداد، مگر می شود نگرش هنرمندی مثل مهران مدیری اینقدر سطحی و پیش پاافتاده باشد،سطحی نگری به مسائل جامعه و طراحی کاراکترها شدیدا جهان اثر را شعاری کرده است و هیچ ارتباطی هم به دغدغه ی فیلمساز ندارد.
قالب ساعت پنج عصر به سریال های مدیری شباهت دارد یک آدم که در موقعیت های پیچیده قرار می گیرد که می خواهد از آن موقعیت ها فرار کند که نمی تواند؛ شاید این موقعیت ها در سریال سازی موفق به نظر برسند اما با توجه به ابعاد گسترده ی سینما این موقعیت ها نمی توانند تماشاگر را راضی کنند، موقعیت های شبه تلویزیونی نمی توانند به سینما تبدیل شوند زیرا که تماشاگر این موقعیت ها و اتفاق ها را بارها در طنزهای تلویزیونی دیده است حالا چرا باید این اتفاقات تکراری را با یک بازیگر تکراری در زمان محدود با پرداختی سطحی در سینما ببیند؟
مهران مدیری در ساخت اولین فیلم بلندش نتوانسته اثری راضی کننده بسازد، ساعت پنج عصر به هیچ وجه نمی تواند سینمایی باشد چرا که عناصر ساختاری اش به شدت تلویزیونی ست، توقع نگارنده و سایرین از مدیری بعنوان کسی که در تلویزیون سال هاست سریال و آیتم های کمدی ساخته فراتر از این فیلم است .کلیت ساعت پنج عصر آیتم های بهم پیوسته است که منطق روایی ندارد و فیلمساز به جای خلق قصه یی جدید و بکر که از او انتظار داشتیم با همان نگرش آیتم سازی اولین فیلم سینمایی اش را ساخته؛ بعد از ضعف در فیلمنامه کارگردانی و نوع چیدمانِ صحنه هم چنگی به دل نمی زند انگار اصول و قواعد سینمایی رعایت نشده و قاب ها استانداردهای لازم را برای پرده ی سینما نداشته و مدیری با همان رویه ی کارگردانی تلویزیونی میزانسن هایش را ترسیم کرده است، حتی هیچ تغییری در بازی سیامک انصاری نسبت به کارهای قبلی اش در تلویزیون دیده نمی شود فقط تنها تفاوت این بازیگر خیره نشدن به دوربین است.
ساعت پنج عصر ادغامی از سریال های تلویزیونی و استندآپ کمدهای مدیری ست درباره ی مسائل اخلاقی در جامعه اما فارغ از نگاه سینمایی و نگرش تازه یی به مسائل اجتماعی، استفاده از سیاه لشگرها فقط قاب ها را شلخته کرده وگرنه هیچ کارکردی برای این فیلم ندارند، ساعت پنج عصر نه کمدی ست و نه درام، انگار وقتش رسیده بود که مدیری به دغدغه ی چند ساله اش برسد و یک فیلم سینمایی بسازد.
ساعت پنج عصر بر خلاف فروش بیش ازحدش که همان طور گفته شد یک سوتفاهم رسانه ای است برای مهران مدیری یک شکست محسوب می شود، تماشاگر با این همه پوشش تبلیغاتی اگر چه به تماشای این فیلم می نشیند اما مطمئنا ناراضی سالن سینما را ترک می کند و خیلی زود ساعت پنج عصر را فراموش می کند.