آشنایی تا فروپاشی یک حس
نقد و بررسی فیلم سارا و آیدا
منتقدوتحلیلگر:مهیارمحمدملکی
#مهیارمحمدملکی
سارا و آیدا سرگذشت رفاقت شش دانگی است که تحت تاثیر وقایع صورت گرفته ،دچار چالشی جدی میگردد
چالشی که هیچگاه نمیتواند اثری تخریبی در روند رو به رشد آن دوستی داشته باشد با من مهیار محمد ملکی و نقد و بررسی سارا و آیدا همراه باشید
مازیار میری کارگردان صاحب نامیست که اوج شکوفایی خود را بیشتر در گرو آثاری همچون کتاب قانون و پاداش سکوت و حوض نقاشی میبیند آثاری که به خودی خود از لحاظ فضا سازی و دغدغه فکری تفاوت های چشمگیر و شاخصی با هم دارند به نوعی میتوان اینگونه به عرض رساند که وی هیچگاه مسیر فیلمسازی را به سبک و سیاق کارگردانان کلاسیک ما همچون استاد حاتمی کیا یا استاد کیمیایی طی نکرده است و به همین دلیل او هیچگاه نیازی به پرسوناژ نداشته است (شخصیتی که در همه پروژه هایش گویای اندیشه و فکر او باشد ) و وی ضمن ایجاد یک خط ارتباطی مدرن بین عناصر داستانی خود سعی دارد با روحیه ای بلند پروازانه هر بار از موضوعی سخن به میان آورد که به مثابه یک حرکت جدید و یک اندیشه نو در پرونده کاری اش میباشد
سارا و آیدا را میتوان به طور خاص تکرار آثاری همچون تلما و لوییز دانست
همان عاشقانه های دوستانه که درگیر اتفاقاتی هولناک میگردند و خود این اتفاقات یا گره های متعدد داستانی میتوانند تاثیر مستقیم در زمینه تغییر ذات وجودی شخصیت ها داشته باشند
نکته جالب توجه آن است که برای دراماتیزه کردن آثار این چنینی بهتر است تفاوت در نوع بینش و ظاهر و حتی زندگی دو دوست مشاهده گردد چرا که این موضوع قدم مثبتی برای ارائه یک خط داستانی محکم و با چارچوب میباشد
اما سارا آیدا هیچکدام از بحث های صورت گرفته را در خود مشاهده نمیکند
شاید بد نباشد برای فهم بهتر این موضوع به یک ضرب المثل یا نقل قول قدیمی رجوع کنیم
آنجا که میگویند دوست را باید در سفر شناخت
اساسا ماهیت سفر چیست و چگونه میتواند در پیشبرد دراماتیک یک قصه موثر باشد ؟
پاسخ بسیار ساده خواهد بود
سینما برگرفته از طبیعت زندگانی هرکس میباشد و تمامی رویداد هایی که ما روی پرده سینما شاهدش هستیم برگرفته از بخشی از زندگی هر کس، یا تجارب شخصی او میباشد لذا نمایش این حقیقت محض، زمانی در خور توجه خواهد بود که آن حقیقت به شیوه ای دراماتیک عرضه گردد بدین معنا که بین نقاط شروع و پایان قصه، گره های متعدد داستانی حضور داشته باشند که نمودار خطی ما را بار ها و بارها دچار نوسان بنمایند منتها باید توجه داشت که این گره ها همگی در خدمت خط اصلی روایی اثر میباشند و هیچکدام جداگانه و مستقل عمل نمیکنند برای همین است که در بحث دراماتیزه کردن آثار ، توجه بسیاری به وحدت دراماتیک قصه خواهیم داشت
بدین ترتیب تشریح قصه هایی به این شکل ،به صورت جاده ای میتواند زیباتر و جذابتر باشد ضمن انکه میبایست روند تغییر در بحث شخصیت پردازی کاراکتر اصلی و محوری قصه مشاهده گردد اما در مقابل در سارا و آیدا با دو شخصیت هم مرتبه از لحاظ فکری و زندگی رو به رو هستیم عدم وجود تضاد فکری میان ان دو هیچگاه نمیتواند زمینه ساز قصه ای مخاطب پسند باشد و نکته جالبتر اینکه هیچگاه نمیتوانیم در فی مابین قصه تصویر روشنی از بک گراند آشنایی آنها داشته باشیم وقتی همه این موارد نباشد قطعا همذات پنداری به شکلی درست برای مخاطب به وجود نمیاید
سارا و آیدا از آن دست آثاریست که زمان نسبتا طولانی ای را به پیش در آمد و گاها اماده سازی برای ورود به حلقه بحرانی خود در نظر میگیرد (حدود ۵۰ دقیقه)و خط اصلی فیلم درست بعد از پنجاه دقیقه، با خروج یکی از دو دوست مشاهده میگردد اینطور میتوان استنباط کرد که خروج این دوست میبایست تاثیر دراماتیک خود را بر شخصیت محوری قصه میداشت اما از آنجا که بحران پیش پا افتاده و دم دستی است ، هیچگاه نمیتوان انتظار یک تغییر فصل در بطن سارا و آیدا را داشت ضمن انکه به دلیل استفاده از شیوه پرداختی که پر تکرار میباشد ،نوع پیشبرد اتفاقات در بسیاری سکانس ها و پلان ها قابل حدس خواهد بود
یکی از مشکلاتی که سارا و آیدا از ان به شدت رنج میبرد کات هایی است که به سبب ناگهانی بودن در بسیاری سکانس ها ریتم فیلم را دچار افت میکند
علیرغم حضور آیدا (پگاه آهنگرانی)اما قصه حول اتفاقاتی میگذرد که گریبانگیر زندگی سارا میباشد
لذا سارا به عنوان یک شخصیت محوری حضور دارد تا با زاویه دید وی ،مخاطب شاهد تشریح روایتی باشد که همگی نه سیاه ،بلکه سیاه و سفید میباشد . تلاش مازیار میری ستودنیست چرا که وی ضمن پیشبرد اثر ،با ایجاد سکانس هایی همچون پاساژ گردی یا ماجرای داب اسمش که به نوعی آن سکانس، تداعی کننده قلمداد میگردد سعی دارد تعادل را به فضای روایی قصه برگرداند متاسفانه باید اظهار داشت که اگرچه بازی آهنگرانی قابل قبول است اما بازی غزل شاکری به شدت خارج از معنا و خارج از سابقه تصویری او است
شاید باید اینطور انگاشت که مازیار میری در انتخاب زوج بازیگر اصلی اش هم دچار اشتباه شده است
شیرین یزدان بخش هم مثل همیشه بازی تیپ شده و مادرانه خود را به شیوه ابد و یک روز و آثار این چنینی تکرار میکند این بدین معناست که در بازی او هیچگونه تازگی و نو آوری نیز مشاهده نمیگردد
به عبارت دیگر مازیار میری هیچگونه عملکرد متفاوتی نسبت به بازی های پیشین او در بازی جدیدش از او انتظار نداشته است که این موضوع مهمترین اشتباه مازیار درشخصیت سازی کاراکتر او است
سارا و آیدا از ارامش یک رفاقت به آشوبی میرسند که این آشوب از روابط علت و معلولی حاکم در قصه تبعیت میکند
این بدین معناست که تضاد میان این دو موضوع آغاز گر قصه ایست که هیچگاه تولید مفهوم نمیکند
یکی دیگر از ضعف های عمیق فیلمنامه را میتوان در بحث دیالوگ نویسی مشاهده کرد
بخشی از این دیالوگ ها به جای زندگی شبیه کتب درسی یا فلسفه میباشند
دیالوگ هایی که کمتر در زندگی یومیه مردم رد و بدل میگردد
پر واضح است مازیار میری هر جا که به دنبال القای حس بوده است دست به دامن موسیقی متن فیلم شده تا شاید این موسیقی بتواند در برخی سکانس ها تاریکای احساس را به روشنایی تبدیل کند که ماحصل آن چیزی جز همذات پنداری نخواهد بود اما در ادامه مشاهده میکنیم که تکرار مکررات حاصلش یک سر دردی بیش نیست
تصویر برداری در بحث فرم در اغلب موارد دچار مشکلات جدی میباشد چرا که هیچ دکوپاژی نمیدهد آن حسی که باید شخصیت داشته باشد به بیان ساده تر داخلی اتومبیل و شرح گفتمان مابین علیرضا و سارا را شاهدش هستیم دوربین ما بین صندلی عقب قرار گرفته است و نمای پشت سارا و علیرضا پشت فرمان را به نوعی نشان میدهد که القا گر این حس است که شخصی دیگر در صندلی عقب شاهد صحنه گفتگوی ان دو میباشد و این نما یک نمای ذهنی یا سوبژکتیو است
که همچنین چیزی با منطق روایی فیلم همخوانی ندارد
یا در دیگر موارد های انگل های دوربین (بالا به پایین)را شاهدش هستیم که تماما بی معناست و از هیچ منطقی تبعیت نمیکند
جمع بندی نهایی :
سارا و آیدا از آن دست فیلم هاییست که اگرچه از مشکلات زیادی در شیوه ساختش رنج میبرد اما در برخی اوقات به خاطر دلنشین بودن برخی نقش آفرینی ها میتوان تماشایش کرد و از ان لذت برد
چرا که به خصوص نیمه ابتدایی ان میتواند یاد آور رفاقت های ماندگاری باشد که با هیچ آفتی آسیب نمیبیند و این شیوه رویا پردازی اگر چه باور پذیر نیست
اما باورش را دوست خواهیم داشت
نمره ارزشیابی از ده :۵
منتقد و تحلیلگر:مهیار محمد ملکی