" فرار از جهنم"

پرویز شهبازی به عنوان یک فیلمساز صاحب سبک در زمینه آثار اجتماعی با اندیشه ای که در تمامی آثارش به وضوح مشهود است جایگاه ویژه ای در سینمای ایران دارد اما این بدان معنا نیست که همیشه یک فیلمساز با درایت و تفکر شهبازی بتواند فیلمی قابل تامل مثل نفس عمیق یا دربند بسازد. مالاریا را اگر به عنوان آخرین اثر پرویز شهبازی بررسی کنیم با اینکه ردپای تفکرات این فیلمساز در فیلم مشهود است اما مخاطب اشنا با این فیلمساز را شوکه می کند مالاریا در مقایسه با دیگر آثار این فیلمساز فیلمی بدون داستان و شلخته است و با اینکه شروع قابل قبولی دارد هر چه جلوتر می رویم فیلم آشفته و آشفته تر می شود . این فیلم از نظر داستانی به بهترین اثر شهبازی نفس عمیق شباهت دارد ولی به هیچ وجه نمی تواند از نظر کیفیت نسبت به فیلمی که دو دهه پیش ساخته شده نزدیک شود چه برسد که بخواهد برابری کند یا بهتر باشد.تهران که همیشه در آثار شهبازی ظاهری زیبا ولی باطنی دیو سیرت دارد در این اثر بی رحم تر از همیشه جلوه می کند اما شخصیت های جوان فیلم به هیچ وجه جز تاحدودی آذرخش مختصات جوان های امروزی را ندارند و حرف های همیشه تلخ شهبازی این بار نمی تواند مخاطبان این فیلمساز دوست داشتنی را راضی نگه دارد حال اگر فیلم را بدون درنظر گرفتن نام فیلمسازش و فیلم های در حال اکران بخواهیم بررسی کنیم مالاریا را می توان یک فیلم اجتماعی تلخ و دغدغه مند با نگاهی واقع بینانه وکمی سخت گیر به شهر تهران و قصه همیشه کوچ و مهاجرت شهرستانی ها به این کلان شهر برای دست یافتن به آرزوهای دست یافتنی و دست نیافتنیشان و مصائب عدیده ای که دچارش می شوند ،دانست . فیلمی که در جایگاه بالاتری نسبت به آثار اجتماعی بیخودی تلخ وگزنده و تقلیدی و غالبا بدون تفکر می ایستد فیلمی که به حرفش معتقدست و حرف هایش را از سر دل سیری نمی زند . فیلمی که کاراکترهایش را دوست دارد و آن ها را قضاوت نمی کند و تلاش می کند که آن ها را در معرض قضاوت قرار ندهد.کاراکترهای جوانی که برای فرار ازجهنمی که برایشان ساخته اند تن به آب می دهند وبه جای ماندن در شرایطی که دوست ندارند تصمیم می گیرند خودشان آینده شان را بسازند با اینکه می دانند روزهای خوبی در انتظارشان نیست . مالاریا حداقل یک آذرخش دارد (با بازی بی نظیر آذرخش فراهانی ) که هیچ چیز ندارد اما همان هیچ را برای کمک به همتایان خودش خرج می کند بدون اینکه چشم داشتی داشته باشد. پرویز شهبازی در سکانس هایی از ضعیف ترین اثرش هم نشان می دهد که می تواند مخاطب را غافلگیر کند مثل پایان فیلم ، پایانی که می شود با زدن عینک بدبینی آن را دوست نداشته باشیم اما نمی توانیم تاثیرگذاری آن را کتمان کنیم . در هر صورت اگر به دنبال اثری متناسب با دیگر آثار پرویز شهبازی هستید برای دیدن فیلم به سالن سینما نروید ولی اگر می خواهید در این بلبشوی آثار فیک و بدرد نخور فیلمی را ببینید که حداقل لحظاتی عشق به سینما را در شما متبلور کند مالاریا را ببینید (حتی اگر دوست نداشته باشید)