سوژه خوب پرداخت ضعیف
"هایلایت"
کارگردان : اصغر نعیمی
تهیهکننده : ساسان سالور
نویسنده : اصغر نعیمی
بازیگران : پژمان بازغی / آزاده زارعی / سام قریبیان / مینا وحید / الهه حصاری / جمشید هاشمپور و ...
مدیر فیلمبرداری : مسعود سلامی
صدابردار : محمد کتیرایی
طراح چهره پردازی : مسعود عربی
طراح صحنه و لباس : فرحناز نادری
موسیقی : بهزاد عبدی
تدوین : سامان سالور
توضیحات :
اصغر نعیمی از سال ۱۳۶۸ فعالیت مطبوعاتی خود را به عنوان نویسنده و منتقد در نشریات مختلف آغاز کرد و فعالیت هنری خود را به عنوان برنامهریز و دستیار کارگردان با فیلمسازانی نظیر کیانوش عیاری و فریدون جیرانی ادامه داد و سال 1385 اولین فیلم بلند سینمایی خود با نام "بیوفا" را جلوی دوربین برد؛ اصغر نعیمی بعد از فیلمهایی چون "بیوفا" و "سلام بر عشق" که از فیلمهای بدنه سینما به شمار میآمد و در زمان اکرانشان تقریباً به فروش قابل قبولی هم دست پیدا کردند، این روزها دغدغهمند تر از گذشته در مسیر فیلمسازی اش قدم برمیدارد و در انتخابهایش هم حساس تر شده است و پس از ساخت فیلم "سایههای موازی" با فیلم هایلایت که چهارمین ساخته بلند سینمایی وی محسوب میشود در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر حضور یافت و برای اولین بار است که یک اثر از او موفق میشود به جشنواره فیلم فجر راه پیدا کند و این اتفاق یک قدم رو به جلو برای اصغر نعیمی است که مهمترین فصل کارنامه کاریاش به نگارش فیلمنامه "زندگی خصوصی" بازمیگردد، هایلایت که فیلمی پرلوکیشن محسوب میشود علاوه بر فضاهای مختلف شهری در ارتفاعات سوادکوه و بخشهایی از آن در معدن زغال سنگ این شهر ضبط شده است.
این درام عاشقانه و متفاوت با مضمون و رگه های قوی اجتماعی در رابطه با اتفاقات و کشمکشهای بین افراد پس از یک تصادف اتومبیل و انتظار آن افراد برای به هوش آمدن مصدومان است و فیلمساز با دستمایه قرار دادن موضوع مقابله با روابط خارج از چهارچوب زناشویی سعی میکند تا مرزهای سینمایی را جابجا کند؛ داستان فیلم از اینجا شروع میشود که کوروش (همسر لیلی) و نسرین (نامزد سعید) با بازی مینا وحید در تصادفی سهمگین در جادههای شمالی کشور به کما رفتهاند و همسران آنها لیلی و سعید با بازی آزاده زارعی و پژمان بازغی از ارتباط بین همسرانشان با یکدیگر بی خبرند و نمیدانند چرا این دو باهم در یک ماشین بودند؛ لیلی در بیمارستان کنار تخت همسرش است و سعید هم چند تخت آنطرف تر در کنار نامزدش گهگاهی باهم حرف میزنند و بعد از پیدا کردن تبلتی در بین وسایل این دو و مشاهده فیلمهای درون این تبلت مشخص میشود که همسران آنها با یکدیگر رابطه دوستی برقرار کرده بودند و در حقیقت به آنها خیانت کردند و حالا لیلی و سعید علاوه بر غم و نگرانی برای عزیزانشان با حقیقتی روبرو شدهاند که هضمش برای هیچکدامشان آسان نیست و آشنایی این دو نیز سبب میشود که جرقههایی بینشان صورت بگیرد و تصور میکنند اگر با هم باشند میتوانند انتقام خود را از همسران خیانتکارشان بگیرند و ...
شاید بتوان گفت که نقطه ای که فیلم را میتواند به اوج خود برساند، سوژه فیلم است که دارای ظرافتهایی است که به گوشه هایی از روان پیچیده ی انسانها و روابط زناشویی و زوجها میپردازد و علیرغم تمام موانعی که فیلمساز برای نشان دادن چنین وضعیتی داشته است و تا حدی هم از پس آن برآمده است، هایلایت یک ملودرام زناشویی است که پیرامون خیانت شکل میگیرد و پرداخت فیلمساز بهاندازه موضوعی که انتخاب کرده در حاشیه امن قرار دارد و نه بیننده را غافلگیر میکند و نه جذب و موضوع نخ نمای خیانت را با همان کلیشههای همیشگی و پرداخت شعاری که تاکنون دیدهایم به تصویر میکشد ؛ در این چندساله آنقدر خیانت روی پرده سینما دیدهایم که نهتنها برایمان جذابیت خاصی ندارد که حتی قباحت خاصی هم در خیانت نمی بینیم و برایمان یک موضوع عادی شده است و شاید تنها وجه تمایز هایلایت با خیل فیلمهای مشابه اش نمایش خیانت زن به شوهر علاوه بر نمایش خیانت شوهر به همسرش است و این تابوشكني پيرامون نشان دادن خيانت توسط شخصيت زن جامعه است كه براي اولين بار بعد از انقلاب شكل گرفته است.
هایلایت فيلمي بدون قصه، پر از ديالوگهاي گل درشت با بازيهاي بسيار ضعيف كه هيچ چيزش به هيچ چيزش نمي آيد و فیلمنامه نه تنها بيننده را با خود همراه نميكند بلکه حتي كوششي هم در جهت باورپذيري قصه و بازيگران هم نميكند و فيلم بيش از اندازه ضعيف است که در آن همهچیز مصنوعی و تک بعدی است، بازیها، ديالوگها، فضاها و مسیر روایت؛ هیچچیز عمق ندارد و بیننده را درگیر نمیکند فیلمنامه پر است از شخصیتهایی که بود و نبودشان تأثیری در مسیر روایت ندارد، روابط آنقدر بیدقت و شلخته پرداختشدهاند که تا پایان فیلم هم خیلی از نسبتها در هالهای ابهام قرار دارند؛ انتخاب بازیگران هم به درستی صورت نپذیرفته است و بازیهای ضعیف جمشید هاشمپور و سام قریبیان و الهه حصاری این پرسش را به ذهن میآورد که چرا در این فیلم هستند و چه نقشی را جز چند جمله منفعل دارند؛ مشخص است که فیلمنامه توسط یک سوژه خام که به ذهن فیلمساز خطور کرده نوشته شده و هیچ پرداختی روی آن صورت نگرفته است و این فیلم با موضوع خطی و سادهاش، بدون هیچ پیچیدگی در قالب دیالوگهای میان شخصیتها پرورش پیدا میکند و به همین سادگی هم تمام میشود و کارگردان تصور کرده که موضوع خیانت اندر خیانت میتواند بسیار جذاب باشد و مخاطب ایرانی که کمتر شاهد چنین آثاری در سینمای کشورش هست را به وجد بیاورد؛ در این میان با اضافه کردن چند سکانس مثلاً اروتیک و یا دیالوگهایی که به علت محدودیتها در سینمای کشورمان به طرز احمقانهای بیان میشوند، پیاز داغ فیلم خود را زیاد کرده است، غافل از اینکه اگر اثر قبلی نوشته شده توسط وی یعنی -زندگی خصوصی- تا حدی دیده شد، به دلیل بار سیاسی پشت فیلم بود و نه شهوت برانگیخته شده در بین دو کاراکتر که جایی در سینمای کشورمان ندارد.
هایلایت شباهت عجیبی به فیلم"زرد" دارد همان فضا و همان تم موضوعی با این تفاوت که در زرد با وجود همه نواقصش شاهد موقعیتی هستیم که پرداخته میشود، شخصیتهایی را میبینیم که کم و بیش شناسانده میشوند و مهمتر از همه با یک گرهافکنی در نیمه اول داستان و یک گرهگشایی در نیمه دوم روبرو هستیم؛ اما در هایلایت هیچ اتفاقی نمیافتد و همه روایت در یکنواختی محض طی میشود، نه گرهافکنی هست و نه گرهگشایی، همهچیز همینقدر که به نظر میرسد خستهکننده و حوصله سر بر است و هایلایت را تبدیل به یک فیلم بیروح میکنند و فیلم همانقدر که فکر میکردیم، بیرمق و خستهکننده است و بیننده از اواسط فیلم فقط در انتظار پایان آن مینشیند و هیچ عنصری در فیلم وجود ندارد که مخاطب را به خود جذب کند و پایان بندی فیلم نیز معلوم نیست دقیقاً چه میخواهد بگوید و چه نتیجهگیری کند، حتی بخشیدن فردی که خیانت کرده مراحل و اصولی دارد و با یکی دو سکانس باور پذیر نمیشود.
از نکات مثبت فیلم موسیقی آن میباشد که توسط بهزاد عبدی به همراه گروهش در اوکراین ساخته شده است، بهزاد عبدی از اساتید موسیقی کشور است که آثار بسیاری چون «دهلیز»، «مزارشریف»، «سیانور»، «قاتل اهلی»، «آل» و ... را در کارنامه کاری خود دارد و فیلم هایلایت اولین تجربه مشترک او با نعیمی است.