لاکی لوک مثل بانی و شادمهر!
"گشت ارشاد۳" از همان بدو، قیاسی ایجاد میکند میان بهنام بانی و همکارانی همچون رضا یزدانی، امیر مقاره، فرزاد فرزین، سیروان و زانیار.
اینها تازهترین جماعت خوانندهای هستند که به بازیگری مشغول شدهاند و البته-به جز فرزین که گام به گام بهتر شده ولی باز معلق است بین بازیگری حسی و اکت تکنیکی -مابقی کاری تازه نکردهاند.
سالها پیش از اینان امثال داریوش اقبالی، ابراهیم حامدی، شهرام شبپره و نعمت الله آغاسی و دیگرانی بوده اند که این مسیر را آزمودند.
بازیگر شدن خواننده ایرادی ندارد ولی بازیگرنمایی خواننده چرا؟ اینکه چندین قسمت از سریالهایی مانند "جزیره" و "میدان سرخ" و "حرفهای" را مرور میکنید ولی یک حس درست بازیگری را در خواننده-بازیگران این سریالها نمییابی واقعا مایوس کننده است.
خوانندهای که نمی تواند روی استیج هم مخاطب را به وجد آورد معلوم است که جلوی دوربین نمیتواند حس و حال لازم برای ایفای کاراکتر را داشته باشد مگر آن که یک بازیگردان ماهر در کنار خود داشته باشد.
بهنام بانی خوش شانس بوده که بازیگری را کنار سعید سهیلی تجربه کرده. کارگردانی که سالها پیش از این در "شب برهنه" از شادمهر عقیلی در نقش اصلی استفاده موثری کرده بود. سهیلی خوب میداند برای خواننده هیچ نقشی بهتر از نقش خودش یعنی همان طور که زیست میکند، نیست. چه در "شب برهنه" و چه در "گشت۳" شادمهر و بانی با روحیات خودشان به بازی گرفته شدهاند و این یعنی نیمی از راه، طی شده.
تمرکز بر فیزیک و نوع گویش بازیگر و نگارش متن براساس این فیزیک و گویش، دومین تمهید سهیلی برای شادمهر و بانی بوده که جواب داده و باعث شده بهنام بانی تقریبا همان طور که در بیرون حرف میزند و راه میرود وارد "گشت۳" و ماجراهای عطا و عباس شود.
خوش شانسی بانی به همین جا ختم نمیشود و تیم بازیگران منعطفی که دورش چیده شده اند و به خصوص پولاد کیمیایی-ساعد سهیلی-امیر جعفری بسیار کمک کرده اند به راحتیِ ایفای نقش جلوی دوربین.
دشوارترین مرحله تولید "گشت۳" نیز همین هماهنگ کردن بهنام بانی با جنس بازیگری جلوی دوربین بوده، چون هم خط داستانی و هم دوقطبی سازی کاراکترها کم و بیش از مدل امتحان پس داده قسمتهای قبل "گشت ارشاد" تاثیر پذیرفته و او نیز باید همچگالی میشد.
آغاز "گشت۳" با نوعی انیمیشن که بناست توجیهی باشد در چرایی حذف حمید فرخ نژاد از قسمت سوم و ربط طنارانه این حذف با کیم کارداشیان بزرگبار(!) مدخل مناسبی است برای ورود به داستان تازهای که بناست عطا و عباس کنار خوانندهای با نام پیکان روایت کنند. برای آن که جنس جورتر شود سعید سهیلی گشته و گشته و گشته و بازیگری کمی تا قسمتی شبیه به فرخ نژاد به نام امیر جعفری را به عنوان لیدر یک گروه فشار کاسبکار وارد داستان کرده و عجبا که امیر جعفری آنقدر مسلط ظاهر شده که انگار نه انگار فرخنژاد، اینجا نیست...
ریحانه پارسا در حد و اندازه خودش حضوری پرستووار در فیلم دارد و آن هم در نقش بدمنی که بازیگرش یکی از تصنعی ترین بازیهای فیلم را دارد.
سعید سهیلی در "گشت۳" به دنبال فیل هوا کردن نبوده و خواسته امتدادی منطقی دهد به "گشت ارشاد" تا هم مخاطب راضی شود و هم سرمایه تولید، برگردد و برای همین است که میثم مولایی تدوینگر تا توانسته زوائد را زدوده تا فیلم زود راه بیفتد، زود جمع شود و خسته کننده نباشد، حجم سانسهای نمایش بالا رود و سینماداران هم خرسند گردند!
چاه نفت "گشت ارشاد" تاکنون برای سعید سهیلی و سینماداران پربار بوده و با همین توشه میتوان قسمت چهارم را هم کلید زد ولی اینکه در قسمت چهارم سورپرایز چه باشد معلوم نیست؟
شاید در قسمت بعد شادمهر و بانی و احیانا یک لاکی لوک دیگر مثل اندی گردهم آمده و کل داستان هم حدفاصل اتاوا-لسآنجلس بگذرد؟