کارآگاه تنگناهراس
آخرین اثر مهدویان بعد از شکست "شیشلیک" در فجر سی و نهم و مطرح شدن "زخم کاری" در VOD ها بازهم روی دوش جواد عزتی روی پرده ی نقره ای میرود. ابراهین امینی هم بعنوان پُرکارترین سناریست سیمرغ چهلم ، نوشتن فیلمنامه را برعهده گرفته. امینی نویسنده ای ست که طی یک دهه گذشته و باشروع از تأتر و تلویزیون پایش یه سینما باز شد و دیده شدن آثاری مثل لاتاری، ماجرای نیمروز ، ردخون، موقعیت مهدی، ایستاده در غبار و دسته دختران نامش را در سینما تثبیت کرد.
مرد بازنده اما با اینکه پیش از نمایش با بکارگیری مثلث زخم کاری [مهدویان، عزتی و آزادی ور] جذابیت را به ذهن مخاطب وام داده است، آنطور که به نظر میرسد ودیعه دهنده ی خوبی نیست. به عبارتی دیگر مرد بازنده چند قدم عقب تر از کارهای موفق مهدویان در این ژانر است و قطعا نظر مخاطب کارهایش را جلب نمیکند. اتفاقی که برای بازی عزتی هم می افتد و عزتی با انتخاب غلط این نقش کمی از اوج خود فاصله میگیرد. ا
بازی عزتی (که فیلم حول محور کارکتر او پیش میرود) یک دست نیست و در برخی سکانسها با دور شدن از پلیسی پابه سن گذاشته، مطرود و تنها به عزتی جوان و مقتدر نزدیک میشود. اما این همه ی ماجرا نیست و با جادادن هوشمندانه ی ماجراهای خانوادگی پلیس داستان در میان پرونده جنایی و کاری، فیلمساز عملا عزتی را مجبور کرده برای ایفای نقشش پارا فراتر گذاشته و در اوج حس گرفتن برای حل معمای قتل و گاها خشونت، جواب تلفنهای دخترش را چون مردی آرام و پدری خانواده دوست بدهد. یا حتی در ترتیبهای معکوس، وقتی در محیط خانواده ست ناگهان با تلفن همکاران پلیسش گُر میگیرید و مغز تحلیل گرش کلاف حل ماجرای قتل را دست میگیرد. اینجاست که میمیک صورت و اکت در لحظه ، یکی دیگر از استعدادهای بازیگری عزتی را روشن میکند.
سناریست ها با تمام تلاششان برای نخوردن مُهر کپی برداری ، بازهم هرازچندگاهی نگاهشان به تریلرهای جنایی آمریکایی را لومیدهند و علیرغم تلاششان در ایرانیزه کردن شخصیت کارآگاه، رگه های غربی دخیل در پرداخت کارکترشان را عیان میکنند. خسرویِ پا به سن گذاشته بازنده ای ست که خانواده، سلامتی، اعتبار کاری، ماشین و حتی پرونده اش را هم از دست میدهد، تنگناهراسی دارد، همسرش را از دست داده و از ارتباطی مناسب با پسرش عاجز است. در کارش برعکس زندگی شخصیش باهوش، نترس ، جسور، سمج و متکی به خود است و پایبند به اصولی ست که تمام همکارانش میخواهند از آنها عدول کند چون "نمیخواهند دردسر درست شود". اما او در اوج بازندگی دچار رویشی جدید میشود. برتنگناهراسی ش چیره میشود، روابط آسیب دیده ی خانوادگی ش را ترمیم میکند، دندان دردش را معالجه میکند، قاتل را میابد و آنطور که خودش تشخیص میدهد به داستان پایان میدهد.
مرد بازنده من حیث المجموع اثر بازنده ای ست که نه توانایی تبدیل شدن به یک تریلر جنایی خوش ساخت را دارد و نه پتانسیل دیگر کارهای موفق مهدویان را دارد. قصه طولانی میشود و همین سبب میشود کنجکاوی و تعلیق دائم تماشاگر تبدیل به سررفتن حوصله اش شود. شاید اگر معرفی کردن آرام آرام مقتول غایب و رفتارهای کارآگاه حاضر نبود، فیلم حرفی برای گفتن نداشت. اتصال خُرده داستانهای فیلم در پایان به هم دیگر از نقاط قوت و جذابی ست که کمتر در آثار ایرانی به آن دقت میشود. همچنین طعنه های سیاسی فیلم خصوصا در تصمیم گیری های پنهان پرونده های پلیس و سکانس متفاوت پاسگاه مازندران ضمن دلالت بر بروز بودن قصه، جذابیت آن را افزایش داده است.
این نقد کوتاه در روزهای پراکران برگزاری چهلمین جشنواره فیلم فجر نگاشته شده و پیشاپیش از وجود هرگونه اشتباه سهوی در نگاشت آن پوزش میطلبم.