جستجو در سایت

1402/05/13 00:00

دو قدم مانده به سیب...

دو قدم مانده به سیب...

 فیلم سینمایی "روز سیب"، ساخته‌ محمود غفاری  و تهیه‌کنندگی الهه نوبخت از چند جنبه مختلف قابل بررسی است. غفاری بعد از  تجربه های جذاب "شماره 17، سهیلا" و "مو" گام محکم تری را از جنبه  کارگردانی برداشت. "روز سیب" در صحنه های مرتبط با بازیگران کودک  خود و فضای کلاس مدرسه به شدت قوی و تاثیرگذار است و پسربچه بازیگر فیلم به  خوبی در نقش خود فرو رفته و متضمن کیفیت کارگردان در صحنه های نه چندان  ساده و آرام فیلم شده. این مهم در کنار تصاویر اغلب خوب علی احسانی به غنای  تصویری فیلم و انتقال نگاه کارگردان کمک شایانی کرده است. رابطه بین زن و  شوهر نیز با توجه به بازی روان ژیلا شاهی و بده بستان پویای او و بازیگر  نقش مقابل به ساخته شدن فضای بین آنها که موتور جلو برنده داستان است کمک  شایانی نموده که این مهم نیز از دل کارگردانی فکر شده و عدم طراحی میزانسن  های پیچیده و دست و پا گیر آمده است. روایت "روز سیب" چنانچه در  دهه هشتاد ساخته می شد، به راحتی برچسب یک فیلم سیاه نما را می گرفت که دل  در گرو موفقیت های جشنواره ای دارد اما وقتی به تاریخ ساخته شدن فیلم یعنی  1400 دقت شود، برای تماشاگر ایرانی، داستان فیلم به هیچ وجه ساختگی، شعاری و  خارجی پسند نیست؛ اگرچه با توجه به تغییر رویکردهای اغلب جشنواره های مهم  در کنار گذاشتن فیلمهایی که فقر و بدبختی جامعه جهان سومی را پایه و اساس  روایت خود می گیرند، انتخاب داستان "روز سیب" برای تبدیل به یک فیلم  جشنواره پسند چندان مناسب نبوده اما درایت و تجربه الهه نوبخت با پیشینه  پخش بین المللی فیلمهای سینمایی و کارگردانی سنجیده محمود غفاری، اولین  نمایش جهانی فیلم را در بخش رقابتی «نسل ها» در برلیناله هفتاد و دوم رقم  زد. بخشی که بیشتر تمرکزش بر روی کیفیت و تازگی نگاه فیلمساز است. "روز سیب"  از جمله فیلم هایی است که جایشان به شدت در سینمای امروز ایران خالی است.  فیلمی که بدون اغراق سعی در به تصویر کشیدن زندگی در حاشیه کلان شهرها را  دارد. در جایی از فیلم مرد از همسر خود می خواهد که با برگشتن به روستای  خودشان به زنجیره بدبختی های خود پایان دهند (نقل به مضمون) و زن یادآوری  می کند که آنجا هیچ چیزی برایشان باقی نمانده و تازه اینجا، یعنی جایی در  حاشیه تهران، لااقل بچه ها به مدرسه می روند. هرچند تصاویر رویاگونه ای که  از طبیعت روستای زادگاه مرد به شکل یک موتیف تکرار شونده، زیبایی های فصول  مختلف آنجا را به رخ می کشد، نشان از این دارد که شاید راه حل درست برای  مهاجران حاشیه شهرها، بازگشت به زادگاه و شهر و روستای خودشان باشد. این  سوال باقی می ماند که چرا آنها حاضرند سختی حاشیه نشینی را به جان بخرند و  به زادگاه زیبای خود باز نگردند. مگر از زندگی چه می خواستند که در آن تپه  های سبز و بکر نداشتند؟

او باز  هم فیلمی ساخت در یک لوکیشن محدود، با روایتی سیال در خلال یک جشن عروسی در  یک خانه ویلایی باز هم با بازیگران بومی و به زبان آذری. «عروسک» دو سال  قبل متقاضی شرکت در جشنواره چهلم فیلم فجر بود که شورای پروانه نمایش مجوز  حضور در جشنواره را صادر نکرد و هیات انتخاب آن را رد کرد، در حالی که برخی  اعضای هیات انتخاب از فیلم تعریف کرده بودند. «عروسک» که ساخت آن به دلیل  کرونا پنج سال طول کشیده بود، در نگاه نخست نکته یا صحنه خاصی که به عدم  صدور پروانه نمایش بیانجامد نداشت و بعید می دانم تعبیر و تاویل غیر  سینمایی از شخصیت اصلی فیلم که پدری با عشق پیرانه سری است، برای عروسک  دردسر ساز شده باشد. در دورانی که باید با ذره بین به دنبال فیلم های خوب و  خلاقی گشت که از پس تعریف روان یک داستان بربیایند، «عروسک» همانند «اِئو»  می توانست تماشاگران آذری و غیر آذری زبان را به یک اندازه به سالن سینما  بکشاند.  کارگردانی، فیلمبرداری روی دست و بازی مجموعه بازیگران فیلم، به  طور کامل در خدمت داستان چند لایه و رمز و راز دار «عروسک» بود.


فیلم های مرتبط

افراد مرتبط