جستجو در سایت

1395/11/27 05:35

فجر 35 از نگاه مخاطب: فستیوال فیلم اولی‌ها، مهمانی فیلم چندمی‌ها، میزبانی کژسلیقه‌ها

فجر 35 از نگاه مخاطب: فستیوال فیلم اولی‌ها، مهمانی فیلم چندمی‌ها، میزبانی کژسلیقه‌ها
سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر نیز به پایان رسید. کلیات جشنواره همان بود که بود، و جزئیات آن همانقدر متفاوت بود که بود. مثل همیشه تلخی بود و شیرینی، تندی بود و شوری، ترشی بود و بی مزه‌گی یا گس مزه‌گی...

سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر نیز به پایان رسید. کلیات جشنواره همان بود که بود، و جزئیات آن همانقدر متفاوت بود که بود. مثل همیشه تلخی بود و شیرینی، تندی بود و شوری، ترشی بود و بی مزه‌گی یا گس مزه‌گی یا سگ مزه‌گی. در این یادداشت تلاش کرده‌ام به عنوان یک مخاطب نسبتاً فعال سینما در گزارشی مختصر به بررسی حال و هوای جشنواره، فیلم‌هایی که دیدم و در نهایت نامزدها و برندگان جوایز بپردازم.

الف) آینده درخشان سینمای ایران: جشنواره سال گذشته دو شگفتی ساز مهم داشت. «ابد و یک روز» از «سعید روستایی» و «ایستاده در غبار» از «محمدحسین مهدویان». اتفاقاً یکی از دلایلی که چشم انداز اول را خریداری کردم نیز فیلمنامه و کارگردانی «سد معبر» و فیلم «ماجرای نیم‌روز» بود. و البته مهمترین دلیلم برای چشم انداز سوم «بدون تاریخ، بدون امضا» و «خوب،بد،جلف»  بودند که آن‌‌ها را به نام و آوازه کیمیایی و جیرانی ترجیح دادم و تصمیم گرفتم فیلم‌های مهم چشم انداز دوم و چهارم را بصورت تکی ببینم. جشنواره امسال هرچه که بود یا نبود، امیدوارکننده به نظر رسید. انبوهی از فیلم اولی‌ها و فیلمسازان جوان با فیلم‌های قابل قبول در جشنواره رخ نمودند. شاید هیچکدامشان به لحاظ کیفیت به پای ابد و یک روز نمی‌رسیدند، اما به لحاظ کمی تعداد قابل توجهی فیلم با کارگردان‌های کم تجربه و جوان وجود داشت. موضوعی که شاید یکی از مهمترین نقاط قوت جشنواره امسال بود. از این‌رو می‌توان نسبت به شرایط کنونی سینمای ایران خوش بین و به آینده آن امیدوار بود. 

ب) با توجه به کیفیت فیلم‌های فجر سی و چهارم و هرآنچه در جشنواره سال گذشته اتفاق افتاد، پیش از برگزاری جشنواره سی و پنجم شور و نشاط خاصی میان هنرمندان و مخاطبان به وجود آمده بود. بسیاری از نام‌آوران این عرصه به همراه تعداد زیادی جوان جویای نام در جشنواره حضور یافته بودند که نهایتاً تعداد 44 فیلم برای اکران در جشنواره انتخاب شدند. در میان آن‌ها 33 فیلم به بخش مسابقه (سودای سیمرغ) و 11 فیلم دیگر به بخش چشم انداز راه یافتند. طی ده روز جشنواره همه فیلم‌ها در سینماهای مختلف تهران و شهرستان‌ها به نمایش درآمدند. نمی‌توان با اطمینان گفت سطح کیفی فیلم‌ها یا روند برگزاری جشنواره بهتر یا بدتر از گذشته بود. اما چیزی که مشخص شد این بود که امسال هم مثل همیشه مشکلاتی از ابتدا تا انتها وجود داشت، در امر انتخاب و داوری احتمالاً بدسلیقگی‌هایی صورت گرفت و به تبع آن شاهد اعتراضات مختلفی بودیم. فارغ از مسائل حاشیه‌ای این‌چنینی وارد متن داستان و بطن ماجرا می‌شویم.

1) ماجرای نیمروز: تانگوی مهدویان-امینی روی لبه تیغ (رأی مخاطب: بسیار پسندیدم 10/9)

پیش‌تر در مورد «محمدحسین مهدویان» و فیلم اخیرش گفتم: کاربَلَد به معنای حقیقی کلمه، شریف به معنای استعاری کلام و هوشمند در هر تأویلی از آن یعنی همین آقای مهدویان. وقتی بخاطر اولین فیلم بلندش (ایستاده در غبار) کنجکاو شدم، فهمیدم کنجکاو یعنی او که خود متولد 60 است اما دهه شصت را چنان کنکاش کرده که انگار از هفت ماهگی در قلب اجتماع و رأس حکومت زیسته است. برای شناخت و پرداخت سوژه-کاراکتر فیلم اولش زمان و انرژی زیادی صرف کرده، شهامت کافی برای بررسی مسائل گنگ و پیچیده، و جسارت لازم برای ورود به حوزه‌های خط قرمزی را دارد. برای تولید فیلم‌هایش زحمت می‌کشد و خلاقیت به خرج می‌دهد. همه این‌ها با هم یعنی کاربلد بودن، افزون بر اینکه پرداختن به چنین مسائلی بدون گیر افتادن در فیلتر‌های مختلف، بدون فاکتور ذکاوت ممکن نیست. و مهمتر اینکه بیان واقعیت‌های تاریخی حساسیت برانگیز، بدون تحریف و یا تحمیل قضاوت بر متن و مخاطب، چیزی جز شریف ماندن نیست. حرف و حدیث در مورد ماجرای نیم‌روز فراوان است. از تهیه کننده (محمود رضوی) و نهادهای حامی و موسسات سرمایه‌گذار گرفته تا بحث در مورد کذب یا تحریفی بودن روایت. اما قدر مسلم ماجرا این بود که کسی نمی‌تواند بگوید ماجرای نیمروز فیلم خوش ساختی نیست. در مورد کذب و تحریف بودن داستان فیلم نیز تا آنجایی که سواد ناچیز بنده قد می‌دهد، چیزی خلاف واقع وجود نداشت. درست است که ماجرای نیم‌روز حول یک روایت و در یک بازه زمانی و مکانی محدود گردش می‌نمود، به علل وقایع نپرداخته بود و تنها بخشی از واقعیات تاریخی را به تصویر کشید. اما دسته‌کم همان روایت محدود از واقعیت را استاندارد و صحیح به تصویر کشید، اگرچه دوربین را در مکان و با زاویه‌ای که مورد پسند ما نیست قرار داده باشد. فارغ از حواشی موجود، از نظر نگارنده ماجرای نیم‌روز نه فقط در این جشنواره که در کل سینمای ایران هم‌ردیف بهترین و مهمترین آثار سینمایی قرار می‌گیرد. همه فاکتورهای فنی و تکنیکی به بهترین شکل ممکن پیاده شده است و نیز فیلمنامه اثر با وجود همه دشواری‌های موجود در نوشتن روایت‌های این‌چنینی، یک نمونه کامل و استاندارد محسوب می‌شود. بازیگران فیلم همه خوش درخشیدند. انتخاب هوشمندانه بازیگران و بازی‌های خوب «احمد مهرانفر»، «جواد عزتی»، «هادی حجازی‌فر» و دیگران که همگی بخوبی از عهده کار برآمدند. نهایتاً هرآنچه که روی پرده دیدیم یعنی نوید ظهور یک سینماگر زبردست و آینده دار بنام محمدحسین مهدویان. دومین فیلم بلندش نه تنها نظر مثبت اکثر قریب به اتفاق منتقدان را به خود جلب نمود، بلکه در سالن‌های سینما نیز با تشویق ممتد تماشاگران روبرو شد.

2) سد معبر: رد پای سعید در معابر محسن (رأی مخاطب: پسندیدم 10/7)

به نظرم یکی از فیلم‌هایی که مظلوم واقع شد یا خوب دیده نشد و یا گرفتار بدسلیقگی‌ها شد، سد معبر اثر «محسن قرایی» بود. پیش‌تر نمایش مونولوگ +963 را به کارگردانی او و بازی «باران کوثری» دیده بودم که انصافاً نمایش دلپذیری بود. فیلمنامه «سعید روستایی» جذاب و دلنشین بود اما هرگز به پای فیلمنامه بی نقص ابد و یک روز نمی‌رسید. «حامد بهداد» در نقش قاسم، کارمند سد معبر شهرداری به خوبی از عهده نقشش برآمد و به نظر می‌رسید یکی از نامزدهای دریافت سیمرغ باشد که در کمال تعجب این چنین نشد. اما شخصیت همسر قاسم با بازی باران کوثری چندان در نیامده بود. هرچند حضور چندانی هم در فیلم نداشت ولی در سکانس آشپزخانه به راستی که هر دو خوش درخشیدند. پایان فیلم به دلم ننشست اما تدوین شسته رفته و بازی خوب بازیگران حاشیه‌ای مثل نادر فلاح، گیتی قاسمی، محسن کیایی و نگار عابدی از دیگر ویژگی‌های مثبت فیلم بود.

3) بدون تاریخ، بدون امضا: وجدان فردی، مسئولیت اجتماعی (رأی مخاطب: پسندیدم 10/8)

دومین فیلم «وحید جلیلوند» از جمله فیلم‌های مهم و محبوب جشنواره امسال بود. فیلمنامه خوب جلیلوند اگرچه نواقصی دارد اما خوب به اجرا درآمده است. دغدغه اصلی فیلم وجدان فردی و مسئولیت پذیری اجتماعی‌ست. دغدغه‌ای که گاه لحن شعاری به خود گرفته اما با گره‌افکنی مناسب و پرداخت صحیح روایت پای خود را از ورطه‌ی برچسب‌های اینچنینی بیرون کشیده است. جلیلوند به خوبی از عهده شخصیت پردازی پرسوناژها برآمده است. اگرچه گاهی مخاطب با تصمیمات غیرمنطقی دکتر نریمان (امیر آقایی) و زیاده‌روی‌های او در مسئولیت پذیری و وجدان اخلاقی‌اش همراه نمی‌شود، و یا شاهد وقایع و روندهایی هستیم که گاهی از خط سیر منطقی داستان خارج می‌شود، ولی در جمع بندی نهایی این فیلم در ردیف بهترین‌های جشنواره قرار می‌گیرد. امیر آقایی بخوبی در نقش نشسته و مطابق انتظار توانست نامزد دریافت سیمرغ بازیگر نقش اول مرد شود. بازی هدیه تهرانی قابل قبول و بازی زکیه بهبهانی فراتر از انتظار بود. بازی درخشان نوید محمدزاده اما یکی از مهمترین فاکتورهای این فیلم بود. این بازیگر خوب سینما که پیشتر با فیلم جنجالی «عصبانی نیستم» و فیلم تحسین شده «ابد و یک روز» نام خود را مطرح کرده بود توانست سومین سیمرغش را با وجود رقیبان قدرش بدست آورد. صداگذاری و صدابرداری فیلم هم خوب بنظر می‌رسید.

4) ائو(خانه): پدیده جسورانه (رأی مخاطب: پسندیدم 10/8)

می‌توان گفت «اصغر یوسفی نژاد»، نویسنده و کارگردان «اِو»، فیلمساز جسوری‌ست. در اولین تجربه سینمایی ساخت فیلمی با گویش آذری، نحوه اجرای متفاوت و دشوار و بکارگیری بازیگران ناشناس ریسک بزرگی به حساب می‌اید. ائو از چند پلان سکانس طولانی تشکیل شده که دیالوگ‌ها روایت را پیش میبرند و دوربین آن‌را گزارش می‌کند. اتمسفر داستان سیاه است و بازی‌های باورپذیر و نحوه فیلمبرداری به درک بیشتر این فضای دارک و متشنج کمک می‌کند. پایان‌بندی فیلم شاید متناسب با لحن راوی‌گری و فضای روایت نباشد اما بسیار دلچسب، غافلگیرکننده و دراماتیک است. البته در طول فیلم بنظر می‌رسد المان‌ها و دیالوگ‌هایی وجود دارد که مازاد هستند و هیچ باری از داستان‌ را هم به دوش نمی‌کشند. هرچند با یک بار دیدن فیلم نمی‌توان همه ماجرا را دریافت اما در نگاه نخست این المان‌های مازاد و افراطی توی ذوق می‌زنند. از طرفی گویش آذری فیلم برای کسانی چون من که تسلط کافی بر این گویش ندارند و باید دائماً زیرنویس را دنبال کنند می‌تواند مشکل‌ساز باشد. خصوصاً که فیلم پر از دیالوگ‌های مهم و حساس است. بازی «رامین ریاضی» خوب و بازی «محدثه حیرت» حقیقتاً فوق‌العاده بود. من اگر تعیین کننده بودم در تحسین این بازی هنرمندانه، با وجود لبلا  حاتمی، سیمرغ را به وی اهدا میکردم. عالی بود این خانم.

5) خفه‌گی: دارکِ عمیق (رأی مخاطب: پسندیدم 10/7)

خفه‌گی جیرانی کاملاً قابلیت تبدیل شدن به یک کار پرطرفدار و به یاد ماندنی را دارد. فضاسازی خوب و اتفاقات خاص فیلم می‌تواند هر نوع مخاطبی را به خود جذب کند. حک شدن نام جیرانی بر ماهیت و هویت فیلمی سیاه‌سفید با روایت دوخطی درام-جنایی-معمایی با زیرلایه‌های روانشناسانه برای سینمای ما و انواع مخاطبانش بسیار پرکشش می‌تواند باشد. حضور چهره‌ شاخص بازیگری این روزها، «نوید محمدزاده» با بازی متفاوت و قابل قبولش تأثیر خوبی بر مخاطب می‌گذارد. چیزی که این موضوع را جالب تر می‌کند، حضور «الناز شاکردوست» (با عقبه‌ای متفاوت از بازیگری چون محمدزاده) در نقش صحرا مشرقی ست. گریم متفاوت و بازی متفاوت او بیشتر از اینکه تعجب آور باشد، تحسین برانگیز است. انتخاب بازیگران دیگر فیلم نظیر «ماهایا پطروسیان» و «پردیس احمدیه» نیز با نهایت هوشمندی و خلاقیت صورت پذیرفته است. نورپردازی و بازی سایه‌ها در کنار طراحی لباس و صحنه همگی شایسته خوب دیده شدن هستند. البته علی‌القاعده این اثر نیز درای محاسن و معایبی ست که با یک بار دیدن دست نیافتنی می‌ماند.

6) تابستان داغ: ظهور جوانی به نام ایرج‌زاد (رأی مخاطب: پسندیدم 10/7)

اولین فیلم بلند «ابراهیم ایرج‌زاد» که آواز دُهُلش از دور به ابد و یک روز می‌ماند، چه حیف اما که از نزدیک، دور بود از آن. بازیگران خوب و حرفه‌ای، فیلمنامه استاندارد حاوی ویژگی‌هایی منطبق با سلیقه مخاطب امروز سینمای اجتماعی-تراژیک ایران، تلاش برای اجرای رئالیستی همراه با یک تیم حرفه‌ای و جوان از فیلمبرداری، صداگذاری و صدابرداری گرفته تا طراحی‌های خوب که بخوبی بر کار نشسته است. اما در همان نظرهای اول نقص‌دار بنظر می‌رسد. بزرگترین نقصی که به سرعت ذهن مخاطب فعال را درگیر می‌کند، تکرار الگوهای معادلات فرهادی-روستایی است که اگر وی بندهای اصلی اش را فهمیده باشد، مجهولات معادله ایرج‌زاد را با تقریب خوبی پیش‌بینی می‌کند. در چنین شرایطی اگر جایی از فیلم نخاله دیده شود، کارگردان و نویسنده و عوامل از داد منتقد وطنی باید هیهات سر دهند. مسیری که داستان تابستان داغ در آن سیر میکند کاملاً منطقی است و ایراد چندانی از این منظر به آن وارد نیست، اما تفاوتش با داستان فیلمهایی با چنین ساختاری  (همچون فروشنده و ابد و یک روز) جایی مشخص می شود که حدسهای مخاطب فعال با انحراف معیار کم درست از آب درآیند.  با وجود این‌ها تابستان داغ کار شسته رُفته و قابل ملاحظه ایست، و البته که نمره ای بیش از قبولی می‌گیرد. در بخش سودای سیمرغ نیز بیشترین تعداد نامزدی برای دریافت جایزه را داشت. به امید کارهای بیشتر و بهتر از ابراهیم ایرج‌زاد جوان و مستعد.

7) رگ خواب: رد پاهای فمینیزم (رأی مخاطب: پسندیدم 10/7)

«حمید نعمت‌الله» با دو فیلم در جشنواره امسال حاضر شد که موفق به دیدن یکی از آن‌ها شدم. رگ خواب روایت جالبی دارد هرچند کلیت  داستان حاوی کلیشه‌هایی باشد. از طرفی فیلم حاوی سکانس‌هایی ست که بخوبی می‌تواند مخاطب را به پرده سینما جذب کند. خصوصاً اگر مخاطب اثر زنان و دخترانی باشند که طی تجربه‌های مستقیم و غیرمستقیم از رفتارهای اجتماعی مردان آسیب دیده اند. فارغ از اینکه ایده و محتوای رگ خواب با سلیقه و تفکر شخصی‌ام سازگار نیست، انصافاً حمید نعمت الله و عوامل فیلمش در اجرا بسیار موفق بوده اند. نقطه عطف فیلم بازی بی‌نقص «لیلا حاتمی» است که حقیقتاً از مستحقان دریافت سیمرغ بود. این را هم همواره در نظر دارم که بازی خوب یک بازیگر در فیلم بیشتر پای خود بازیگر بوده ولی بازی بد وی به پای کارگردان فیلم نوشته میشود. 

8) فراری: ریسک داودنژاد-کوثری (رأی مخاطب: میانه 10/6)

شخصاً ایده فیلم فِراری و روایتش برایم جذابیتی ندارد. شیوه اجرا را می‌پسندم، ریتم کندش را درک میکنم اما چنین فیلمی نمی‌تواند بیشتر از یک‌بار کسی مثل بنده را به سینما بکشاند. احتمالاً شرایط برای بسیاری دیگر از مخاطبان خاص و عام سینما نیز همینطور خواهد بود. چیزی که شاید با اکران عمومی فیلم مشخص شود. ناگفته نماند که فیلم فِراری تماماً استاندارد و خاص است و به نظرم ارزشمندترین اتفاق آن، ریسک پذیری داودنژاد و کوثری برای صرف هزینه و زمان و انرژی به پای فیلمی این‌چنینی‌ست. ریسکی که حداقل در بخش جوایز جشنواره فجر بازدهی خوبی داشت.

9) کوپال: تاکسیدرمی شدم، نمی‌بینی؟ (رأی مخاطب: میانه 10/6)

باید درباره اولین فیلم «کاظم مولایی» مفصل نوشت. فیلمی ست که از چند بُعد مختلف می‌توان به آن نگریست. در طول تماشای فیلم مخاطب گاهی درگیر ابعاد روانشناختی شخصیت اصلی فیلم با آن بازی درخشان لوون هفتوان در نقش دکتر احمد کوپال می‌شود و گاهی پیگیر تعلیق و حل مسئله و معمای پیش رو. گاهی وارد مسائل خانوادگی و اجتماعی موجود در کاراکترهای داستان می‌شود، گاهی درگیر درام شده و گاهی با چالش‌های اخلاقی روبه‌رو است. در کل فیلم کوپال ارزش یکبار و حتی چندبار دیدن را دارد و باید به کارگردان فیلم اولی اثر تبریک گفت. مشابه ایده اصلی روایت فیلم را در جاهای مختلف دیده‌ایم، گاهی در اجرا آماتور به نظر می‌رسد، اما در توصیفش همین بس که در سینمای ایران اثر خلاقانه‌ای محسوب می‌شود.

10) ویلایی‌ها: ورود آقایان ممنوع! (رأی مخاطب: میانه 10/6)

بنظر می‌رسد همواره در مقوله هنر، با مسئله بازگشت مواجهیم. در دوره‌های مختلف همواره با آثاری روبه‌رو بوده‌ایم که به منزله بازگشت به دوره یا سبک و شیوه‌ای خاص که پیش از این وجود داشته. اما چیزی که این بازگشت را ارزشمند می‌کند نگاه متفاوت به فلان محتوا و بهمان فرمی‌ست که به آن بازگشت صورت گرفته. چیزی که خوشبختانه این روزها در سینمای کشور دیده می‌شود. سال گذشته ایستاده در غبار نمونه بارز این بازگشت با نگاهی متفاوت بود. امسال نیز با نمونه‌های این‌چنینی همچون ویلایی‌ها مواجه بودیم. فیلمی که باب طبع منِ مخاطب نبود اما از دیدنش خوشحال شدم. از دیدن توانمندی کارگردان اثر «منیر قیدی»، از نگاه متفاوت و زنانه‌اش نسبت به مسئله‌ای چون جنگ تحمیلی، از روایت ساده و بی شیله پیله فیلم و حتی از فیلمبرداری قابل تحسین علی قاضی لذت بردم. بخاطر این‌ها و چیزهای دیگر به اولین فیلم سرکار خانم منیر قیدی نمره قبولی میدهم و به شخص او و دیگر عوامل فیلمش تبریک می‌گویم.

11) شماره 17 سهیلا: تمام دهکده از عقده‌ی اُدیپ پُر است (رأی مخاطب: پسندیدم 10/7)

به دلیل ناهماهنگی‌های پیش آمده در اولین روز جشنواره، اولین فیلمی که دیدم، اولین فیلم بلند «محمود غفاری» بود. حقیقتاً پسندیدم، از ایده و محتوا گرفته تا نحوه پرداخت داستان و کاراکتر‌ها، از محتوای اثر گرفته تا فرم و نحوه اجرا. در این میان بازی عالی «زهرا داوودنژاد» می‌درخشد. فکر نمی‌کنم هیچ‌کس جز او می‌توانست به این خوبی از پس شخصیت شماره 17 برآید. و صد حیف که نام او را بین نامزدهای دریافت سیمرغ ندیدیم.

12) نگار: هالیوود جوان ایران وارد می‌شود (رأی مخاطب: میانه 10/6)

به دلایل متعدد از جمله سلیقه شخصی مخاطب، نگار را دوست نداشتم و نمی‌خواهم زیاد در موردش صحبت کنم. اما انصافاً نمی‌شود اتفاقات خوب را نادیده گرفت. رامبد جوان از سینما به خوبی استفاده کرده است، هرچند سینمای هالیوودی مَسلَک باشد. نگار نشانگر پیشرفت قابل ملاحظه در این ژانر از سینمای ایران است و باید برای این پیشرفت نیز خوشحال بود.

13) فصل نرگس: فصل اُمید (رأی مخاطب: میانه 10/5)

اولین فیلمی که از «نگار آذربایجانی» دیدم مورد پسندم نبود اما دیدنش حال و هوایم را عوض کرد. میان سیاهی و تلخی فیلم‌های جشنواره و فضای کلی آن غرق بودم که فصل نرگس یک حس شعف درونی درونم ایجاد کرد. دقیقاً همان کاری که از دست فیلم ساخته بود و همان وظیفه‌ای که قرار بوده انجام دهد. ایده اولیه کار برای یک فیلم امیدبخش خوب، مناسب بنظر می‌رسید. اما حیف که امید بخشید و خوب نبود. با درود بر روح پاک «عسل بدیعی» و تمام آنانی که پس از مرگشان هم برای مردمان پیشکشی دارند.

14) انزوا: قابل دیدن (رأی مخاطب: میانه 10/5)

از ایده گرفته تا روایت، از شروع تا پایان‌بندی مورد پسندم نبود. ساده و شسته رفته با تلاشی بی ثمر برای پیچیده سازی. طبعاً سکانسها و دیالوگها و چیزهای جذابی هم وجود داشت اما در کل فیلمی کاملاً متوسط در نظرم آمد. تنها چیزی که باعث می‌شود به فیلم «مرتضی علی عباس میرزایی» نمره میانه دهم، فیلم اولی بودن او، شیوه اجرای قابل قبول و برخی بازی‌های خوب و نکات مثبت خصوصاً در بخش صدا بود.

15 و 16) خوب بد جلف ،، گشت 2: کمدی نجیب ،، کمدی شریف (رأی مخاطب: پسندیدم 10/7)

برای آنان که فیلم‌های کمدی را دوست دارند و پارسال مجبور شدند فیلم‌هایی نظیر «پنجاه کیلو آلبالو» و «من سالوادور نیستم» ببینند و با بالا بردن آمار فروش گیشه آن‌ها آبروی مخاطبان سینمای ایران را ببرند، این دو فیلم مناسب بنظر می‌رسد. حداقلش این است که کمدی خوب می‌بینند. «پیمان قاسم‌خانی» و «سعید سهیلی» ما را به سینمای طنز کشور امیدوار کردند. بازی «حمید فرخ‌نژاد» در هر دو فیلم بی‌بدیل بود. یکی از لذت‌بخش‌ترین لحظات جشنواره و یکی از ممتدترین خنده‌های من در طول مداحی فرخ‌نژاد در گشت 2 رقم خورد. به همین دلیل همینجا شخصاً از او و کارگردان تشکر می‌کنم. به پاس تلاش این دو کارگردان برای ارائه آثار کمدی خوب و استاندارد (خصوصاً فیلم قاسم‌خانی) به هر دو فیلم نمره‌های خوبی دادم. 

17) زیر سقف دودی: غیرقابل تحمل (رأی مخاطب: اصلاً نپسندیدم 10/2)

در وصف آخرین فیلم «پوران درخشنده» همین بس که با وجود همه تلاشی که به خرج دادم تا دقیقه چهل بیشتر دوام نیاوردم. انتظار کشیدن در سرمای بیرون را به دیدن زیر سقف دودی ترجیح دادم و خوشبختانه همراهانم نیز تنها چند دقیقه بیشتر از من دوام آوردند و تنی چند دیگر نیز پس از آنها بیرون آمدند. حدس میزنم بسیاری دیگر هم برای بازی «مریلا زارعی» نشستند و برخی نیز در رودربایستی نام پوران درخشنده گیر افتاده بودند.

...

به عنوان یک مخاطب سینما از کلیت جشنواره امسال در مقیاس خودش راضی بودم. قصد هم ندارم به ابعاد منفی آن بپردازم، چرا که پیش از اینها بیش از این اندیشه های منتقدین بلند آوازه وطنی به نقصان جشنواره ها مکدر شده است. پس دیگر چه حاجت به گزافه پردازی  یک مخاطب در این مختصر احوال؟ از طرفی اما نمی توان نادیده گرفتن برخی بدیهیات را نادیده انگاشت. طبیعتاً زمانی که شخص یا نهادی با میل خود وارد یک میدان رقابت می شود، پیش تر قواعد بازی را ناگزیر پذیرفته، منطقی است که نتایجش را هم بپذیرد و ادب نیز حکم میکند به تصمیمات احترام بگذارد. و البته که اغلب آنانی که میخواهند حاشیه را پررنگ تر از متن جلوه دهند، بازندگان هستند. حرف و حدیث و نقصان و ضعف همیشه بوده و هست، ساز و کار جشنواره فجر نیز همیشه مشخص بوده است. خوشبختانه در مملکت مان هم جشن سینمایی کم نداریم که عیار فیلمها تنها در بهمن ماه مشخص شود. فارغ از همه اینها و مهمتر از همه جوایز اینکه: «استحقاق حقیقی هنر و عیار و اعتبار هنرمند را، خود هنر و مخاطبان هنر تعیین میکنند. پس دیگر چه جای این همه دلواپسی ست؟!»

با فاکتور گرفتن فیلم‌هایی که نتوانستم ببینم (مثل 21 روز بعد، قاتل اهلی، ایتالیا ایتالیا، یک روز بخصوص، سارا و آیدا و...) در بخش پایانی این جستار با توجه به آنچه از نظرم گذشته است، سیمرغ‌ها را از دید شخصی مخاطب به ترتیب اولویت تقدیم می‌کنم.

- بهترین چهره پردازی، طراحی صحنه و لباس: ماجرای نیم‌روز (محسن دارسنج و بهزاد جعفری) ،، خفه‌گی(ایمان امیدواری، محسن نصراللهی، مارال جیرانی)،، بدون تاریخ، بدون امضا (محسن نصراللهی) ،، سد معبر (نگار نعمتی)

- بهترین جلوه‌های بصری و جلوه‌های ویژه میدانی: ویلایی‌ها (مهدی قاسمی) ،، ماجرای نیم‌روز(محسن روزبهانی)

- بهترین صداگذاری و صدابرداری: تابستان داغ (امیرحسین قاسمی) ،، بدون تاریخ بدون امضا (امین میرشکاری) ،، انزوا

- بهترین موسیقی: تابستان داغ (حامد ثابت) ،، نگار (کریستف رضاعی)

- بهترین تدوین: سد معبر (سپیده عبدالوهاب) ،، نگار (بهرام دهقان) ،، تابستان داغ (سهراب خسروی)

- بهترین فیلمبرداری: بدون تاریخ، بدون امضا (پیمان شادمانفر) ،، تابستان داغ (هومن بهمنش) ،، خفه‌گی و گشت 2 (مسعود سلامی)

- بهترین بازیگر مکمل زن: تابستان داغ (مینا ساداتی) ،، سد معبر و ویلایی‌ها (گیتی قاسمی) ،، بدون تاریخ بدون امضا (زکیه بهبهانی)

- بهترین بازیگر مکمل مرد: ماجرای نیم‌روز (هادی حجازی‌فر، احمد مهرانفر) ،، نوید محمدزاده (بدون تاریخ بدون امضا)

- بهترین بازیگر نقش اول زن: ائو (محدثه حیرت) ،، رگ خواب (لیلا حاتمی) ،، شماره 17 سهیلا(زهرا داوودنژاد) ،، تابستان داغ (پریناز ایزدیار)

- بهترین بازیگر نقش اول مرد: سد معبر (حامد بهداد) ،، بدون تاریخ، بدون امضا (امیر آقایی) ،، خفه‌گی (نوید محمدزاده) ،، گشت 2 و خوب بد جلف (حمید فرخ‌نژاد)

- بهترین فیلمنامه: ماجرای نیم‌روز (محمدحسین مهدویان و ابراهیم امینی) ،، بدون تاریخ، بدون امضا (وحید جلیلوند و علی زرنگار) ،، سد معبر (سعید روستایی) ،، خوب بد جلف (پیمان قاسم‌خانی) ،، تابستان داغ (پیام کرمی)

- بهترین کارگردانی: ماجرای نیم‌روز (محمدحسین مهدویان) ،، بدون تاریخ، بدون امضا (وحید جلیلوند) ،، تابستان داغ (ابراهیم ایرج زاد) ،، خفه‌گی (فریدون جیرانی) ،، خوب بد جلف (پیمان قاسم‌خانی)

- بهترین فیلم: ماجرای نیم‌روز (محمود رضوی) ،، بدون تاریخ بدون امضا (علی جلیلوند) ،، خفه‌گی (فریدون جیرانی) ،، تابستان داغ (جواد نوروزبیگی) ،، سد معبر (بهمن کامیار)

علی آزادی، بهمن 95