ریچی در طراحی مد بهتر از فیلمسازی است

ترجمه اختصاصی سلام سینما
لذت ویژهای در تماشای شوخطبعی «گای ریچی» در فیلمهایش وجود دارد ، اما شاید نتوان این لذت را در سرتاسر فیلمهای او حس کرد. اثر جدید او «آقایان» که در ژانر کمدی و هیجانانگیز ساخته شده است ، فیلمی است تماشایی اما فاصلهی زیادی با فیلمی که همهی ما «گای ریچی» را با آن شناختیم یعنی «قفل ، انبار و دو بشکه باروت» محصول سال 1998 به لحاظ اثرگذاری و پیچیدگی دارد. «آقایان» به عنوان یک سرگرمی عصرانه قابل تحمل است. این فیلم رژهای از لباسها و کتهای خوشدوختی را به نمایش میگذارد و به لحاظ فشن مردانه چشمنواز است. مخصوصا آن پولیوری که «چارلی هانام» مانند پوست دومش به تن کرده است.
لباسهای که در فیلم میبینید که توسط «مایکل ویلکینسون» طراحی شده ، نشان میدهد که «گای ریچی» استایلیست بهتری است تا یک قصهگو. البته او اگر در روزهای خوبش باشد ، از هر دو نظر قابل قبول است. نقاط اوج فیلمهایش همواره به عنوان برند سینمایی شخصی او به لحاظ داستانی و بصری شناخته میشود که این توانایی میتواند به او در روایت فیلمهای بزرگتر کمک کند. بنظر میرسد «ریچی» این تواناییاش را در فیلمهای پرخرج اخیرش از دست داده است. منظورم از این فیلمها ، «علاءالدین» نیمه جذاب ، «پادشاه آرتور : افسانهی شمشیر» سردردآور و دو تلاش پرسر و صدا برای تبدیل «رابرت داونی جونیور» به «شرلوک هولمز» است. البته او با «آقایان» تلاش کرده تا آب رفته را به جوی بازگرداند.
در مرکز داستان «آقایان» شخصی بنام «میکی پیرسون» با نقشآفرینی «متیو مک کانهی» قرار دارد. او یک مرد آمریکایی است که خرید و ماریجوانا را سالها پیش در آکسفورد شروع کرده و اکنون یک عملیات بزرگ قاچاق مواد مخدر را در لندن رهبری میکند. او این کار را با کمک اربابها و بانوهای محلی که زمینهایشان را در اختیار او گذاشتهاند ، انجام میدهد. او با همسرش «رزالیند»(میشل داکری) بسیار خوشبخت است و حالا تصمیم گرفته که بازنشسته شود و کسبوکارش به ارزش صدها میلیون دلار را به یک میلیاردر آمریکایی بنام «متیو برگر»(جرمی استرانگ) بفروشد. این معامله به نتیجهی مورد نظر نمیرسد زیرا یک رقیب چینی و عدهای بزن بهادر خیابانی باعث بروز اتفاقاتی میشوند که این معامله را با مشکلاتی مواجه میکند.
کل داستان فیلم از نگاه مرد دست راست «میکی پیرسون» بنام «ری» با نقشآفرینی «چارلی هانام» و کاراگاه خصوصی طماع «فلچر» با نقشآفرینی «هیو گرانت» که «ری» را تهدید به انتشار عملیات «پیرسون» در قالب فیلمنامه میکند ، روایت میشود. اتفاقا از نظر من این روش روایت داستان از نقاط قوت «آقایان» است که «فلچر» با سرعت حرف زدنش و «ری» با چهرهی بیتعارفش جذابیت خاصی به فیلم بخشیدهاند. نام بزرگ «مک کانهی» بسیار جلب توجه میکند اما کاراکتر او به مرور کمرنگ میشود تا «ریچی» بتواند سکانسهای اکشن فیلمش را جذابتر کند. حضور «کالین فارل» به عنوان یک مربی بوکس بااخلاق نیز چاشنی مناسبی برای فیلم است.
فهمیدن اینکه در این فیلم چه چیزی واقعی است کمی دشوار است. آیا آن هفتتیر طلایی رنگ یک اسلحهی واقعی است یا دکوری است ؟ آیا کاراکتری که میبینیم یک تیر در مغزش خالی شده ، واقعا میمیرد یا به شکل معجزهآسایی نجات پیدا میکند. آیا «آقایان» فیلمی است که کمی وقتمان را هدر میدهد یا فیلمی بسیار بد است ؟ شما قضاوت کنید. از لباسها لذت ببرید.