شاهکاری ویرانگر
مادر، من احمقم ( فريدريش نيچه ). نيچه در حال پياده روى در تورين اسبى را مى بيند كه از صاحبش فرمان نمى برد. صاحب اسب كاسه ى صبرش لبريز ميشه و شروع مى كنه به شلاق زدن اسب بخت برگشته. نيچه به سمت اسب ميره و در آغوشش مى گيره و اين شروعِ پايان فيلسوف شهير هست. آغاز شطحيات و سقوطِ نيچه ى بزرگ. اين داستان كوتاهى است كه راوى و داناى كلِ اثر اول فيلم برامون تعريف مى كنه و با هوشمندى تمام به كابوسِ اسب عظيم الجثه و صاحبش با يك موزيك متن تكان دهنده و دهشتناك ميهاى ويگ برش ميخوره. بورانى شديد و اسبى كه بى وقفه داره حركت مى كنه. موزيك كر كننده تكرار ميشه و به خانه ميرسيم. فيلمساز ميزانسن و جغرافياى عالى خونه رو با برداشت هاى بلند برامون ميسازه. مناسكِ غذا خوردن و پوست كندن سيب زمينى هاى داغ از به يادماندنى ترين قاب هاى تاريخ سينماست. قرار نيست جز زندگى در برزخى جهنمى چيزى ببينيم. زندگى تكرارى عريان و سرد يك پدر و دختر. اسب تورينى دست از غذا خوردن و راه رفتن كشيده و مظهر فلاكت جارى در زندگى و مرگ هست. "اسب تورين" شاهكارى استادانه و تكان دهنده از بلاتارِ مجارستانى. واى بر كلوز پايانى اسب و درِ اسطبلى كه روى اسب بسته ميشه و بوى مرگ قريب الوقوعى كه كاملاً استشمام ميشه...