جستجو در سایت

1403/03/26 15:05

به مناسبت زادروز هیچکاک | بررسی ۱۰ تعلیق از استاد تعلیق

به مناسبت زادروز هیچکاک | بررسی ۱۰ تعلیق از استاد تعلیق
حدودا ۵۰ سال از آخرین اثر آلفرد هیچکاک می‌گذرد؛ اما هنوز هم هر جا صحبت از تعلیق میان باشد، فقط نام اوست که بر زبان‌ها جاری می‌شود!

اختصاصی سلام سینما - «فرض کنیم وسط ما دو نفر، زیر میز بمبی کار گذاشته‌اند. اول هیچ اتفاقی نمی‌افتد و بعد ناگهان «بوم!» بمب منفجر می‌شود. تماشاگر غافلگیر می‌شود ولی قبل از این تکان و غافلگیری، صحنه کاملا عادی و از مفهوم خاصی عاری بوده است.

حالا یک وضعیت تعلیقی را در نظر بگیریم: بمب زیر میز کار گذاشته شده؛ تماشاگر این موضوع را می‌داند؛ یعنی خرابکار را موقع کار گذاشتن بمب دیده است. تماشاگر می‌داند که بمب در ساعت یک منفجر خواهد شد و در یک جایی از صحنه هم یک ساعت دیده می‌شود، ساعت یک ربع به یک است.

در این شرایط همین گفتگوی عادی و معصومانه، آکنده از لطف و جذابیت خواهد بود؛ چون که تماشاگر در آن شرکت خواهد داشت، دلش می‌خواهد داد بزند و آدم‌های صحنه را خبر بکند که: « این مزخرفات چیست که دارید می‌گویید؟ الان است که بمب منفجر بشود!». در مورد اول ما به تماشاگر ۱۵ ثانیه تکان و غافلگیری داده‌ایم ولی در مورد دوم به آن‌ها ۱۵ دقیقه دلهره داده‌ایم. نتیجه آن که هر وقت که ممکن باشد تماشاگرا را باید قبلا خبر کرد!».

این‌‌ها جملات آلفرد هیچکاک در مصاحبه معروفش با فرانسوا تروفو است، هیچکاکی که شاید موردتوافق‌ترین کارگردان تاریخ سینماست و تقریبا همه منتقدان و کارگردان‌ها به احترام از او یاد می‌کنند، هنوز هم میزانسن‌های دقیقش مرجعی برای سینماآموزان در سرتاسر دنیاست، فیلم‌هایش در تمام فهرست‌های بهترین فیلم‌های تاریخ حاضرند، اما بعد از شش دهه فعالیت و ساخت بیش از ۵۰ فیلم سینمایی، لقبی که بیش از همه بر او ماندگار شده، «استاد تعلیق» است.

تعلیق چیست؟

تعلیق در ادبیات و هنرهای نمایشی به وضعیتی گفته می‌شود که مخاطب را وامی‌دارد تا با هیجان و اضطراب، واقعه‌ای را تا زمان معلوم شدن سرانجام آن دنبال کند.

اگر چه بر اساس این تعریف می‌توان برچسب تعلیق را به موقعیت‌های زیادی زد اما توفیق تعلیق در این است که در عناصر تشکیل‌دهنده خود اعم از مطرح کردن احتمالات مختلف، نامعلوم بودن سرانجام، ایجاد همدلی و به دنبال آن اضطراب و ... متقن و کامل باشد.

نکته‌ای که هیچکاک بسیار بر آن تاکید دارد این است که تعلیق و معما از یکدیگر تمییز داده شوند، از نظر هیچکاک، معما یک فرایند ذهنی است که طی آن مولف با رو نکردن دست خود، مخاطب را به دنبال خود می‌کشاند تا بالاخره در جایی، حقیقت - معمولا همراه با غافلگیری - کشف شود.

اما در سوی دیگر، تعلیق با احساس سر و کار دارد، در این جا مولف چیزهایی را در اختیار مخاطب قرار می‌دهد و او را به دل مخمصه می‌فرستد تا مخاطب که حالا به لطف اطلاعات قبلی از احتمالات بعدی آگاه است، مضطرب و باهیجان بنشید و ببینید که کدام یک از احتمالات سرانجام به وقوع خواهد پیوست.

در این دوگانه تعلیق-معما، هیچکاک آنقدر شیفته تعلیق است که در جایی اظهار می‌کند تاکنون حتی یک فیلم معمایی هم نساخته است و هر چه بوده -حتی علی رغم ظاهر بعضا معماییشان- تعلیق بوده‌اند!

در تاریخ سینمای جهان، چندین کارگردان دیگر مانند دیوید فینچر و کوئنتین تارانتینو نیز به خلق تعلیق‌های اثرگذار معروف هستند اما همان طور که گفتیم لقب «استاد تعلیق» در قباله هیچکاک است و هیچ کس به خود اجازه نمی‌دهد که در میدان تعلیق، نام کارگردان دیگری را در حوالی او بیاورد.

اما چطور هیچکاک، این فن را به کمال رساند؟ او چطور استاد تعلیق شد؟ مگر در فیلم‌هایش چه خبر است؟ برای بررسی دقیق‌تر، ما هم به دل تعلیق‌های او می‌رویم و ۱۰ سکانس تعلیق‌دار از ۱۰ فیلم این کارگردان را بررسی خواهیم کرد.

**خطر لو رفتن داستان**

در ادامه، این یادداشت حاوی اسپویل است.

شمال از شمال غربی/ تعلیق منبسط می‌شود

به مناسبت زادروز هیچکاک | بررسی 10 تعلیق از استاد تعلیق

هیچکاک به ایده اشتباه گرفته شدن هویت علاقه زیادی دارد، او ۱۱ فیلم ساخته که این ایده‌ در آن‌ها به کار گرفته شده و «شمال از شمال غربی» یکی از آن‌هاست.

در این فیلم، مردی به نام «راجر» با شخص دیگری به نام «کاپلان» اشتباه گرفته می‌شود و از سوی یک گروه خلافکار مورد سوقصد قرار می‌گیرد. او از سوقصد جان سالم به در می‌برد اما باز به طور ناخواسته درگیر یک قتل می‌شود. او که حالا هم از سوی خلافکاران و هم از سوی پلیس تحت تعقیب است، طی فرار با زنی آشنا می‌شود و این دو طی سفرشان رابطه عاطفی با هم با هم برقرار می‌کند اما در اینجا یک غافلگیری، یک تعلیق را آغاز می‌کند.

ما متوجه می‌شویم که آن زن با آن گروه خلافکار همکاری می‌کند و در ادامه به «راجر» آدرس یک ایستگاه اتوبوس روستایی دورافتاده را می‌دهد و می‌گوید که می‌تواند «کاپلان» را در آنجا ملاقات کند.

در اینجا ما که از قهرمان داستان بیشتر می‌دانیم وارد فضای تعلیق می‌شویم؛ زیرا ما بر خلاف «راجر» می‌دانیم که این قرار جعلی است و احتمالا اتفاقات بدی در انتظار اوست.

«راجر» به محل قرار می‌رود، هر ماشینی که از دوردست پیدا می‌شود این ایده را به ذهن ما و قهرمان متبادر می‌کند که این همان ماشینی است که حامل اتفاقات بعدی فیلم است ولی برای ۳-۴ بار تنها ماشین‌های گذری بی‌ارتباط با داستان از آنجا رد می‌شوند و هیچکاک به نوعی با سربه‌سر ما و قهرمان فیلم گذاشتن، تعلیق را منبسط می‌کند.

«راجر» در ایستگاه با یک مرد روستایی نیز هم‌صحبت می‌شود، مرد روستایی در انتهای صحبتش با «راجر» از این که یک هواپیمای سم‌پاش در آن حوالی یک زمین لایزرع را سمپاشی می‌کند ابراز تعجب می‌دارد و بعد از این جمله با «راجر» خداحافظی می‌کند و می‌رود، در این حین هواپیمای سمپاش رفته رفته به سمت «راجر» می‌آید و «راجر» تازه شستش خبردار می‌شود که این هواپیما به قصد جان او آمده است.

«راجر» هر طور شده از دست هواپیما در می‌رود. اما این تعلیق و آن قاب به یاد ماندنی هواپیما به دنبال «راجر»، تا ابد در تاریخ سینما حک می‌شود!

بدنام/ بطری به جای ساعت

به مناسبت زادروز هیچکاک | بررسی 10 تعلیق از استاد تعلیق

«بدنام» فیلمی جاسوسی با تم عاشقانه است و داستان دو جاسوس را روایت می‌کند که سعی می‌کنند وارد حلقه گروهی از نازی‌ها بشوند و از راز آن‌ها سردربیاورند، جاسوس‌ها در میانه فیلم متوجه می‌شوند که راز گروه نازی‌ها هر چه هست به بطری‌های شراب مربوط می‌شود.

یکی از جاسوس‌ها زنی‌ است که جهت پیشبرد ماموریت با یکی از سران گروه نازی‌ها ازدواج کرده و در خانه شوهر جدیدش اقامت دارد. او مهمانی‌ای را درآن خانه ترتیب می‌دهد و بنا می‌شود که جاسوس دیگر نیز دعوت شود و از همهمه مهمانی استفاده ببرد و به انبار بطری‌های شراب برود و راز آن‌ها را کشف کند.

انجام این نقشه به خودی خود هیجان‌انگیز و خطرناک است و هیچکاک برای اغنای بیشتر آن از چندین صحنه استرس‌زا استفاده می‌کند ولی شاید خلاقانه‌ترینشان استفاده از بطری به جای ساعت باشد! بله؛ از آن جا که برای مهمانی نازی‌ها شراب سرو می‌شود، طبعا در صورت تمام شدن موجودی شراب حاضر در مهمانی نیاز به این پیدا می‌شود که به انبار مراجعه کنند؛ درست همان جایی که قهرمان فیلم در حال تلاش برای انجام ماموریت است. هیچکاک در یک حرکت زیبا کاهش موجودی بطری‌ها را در یخدان حاضر در مهمانی به تدریج نشان می‌دهد و عملا در این سکانس، تعداد کاهنده بطری‌ها مانند یک ثانیه‌شمار بمب عمل می‌کند!

پنجره پشتی/ تعلیق بعنوان کاتالیزور

به مناسبت زادروز هیچکاک | بررسی 10 تعلیق از استاد تعلیق

«پنجره پشتی» ایده جذابی دارد و به واسطه همین ایده‌اش هم اثر تکنیکالی از آب درآمده است.

فیلم، داستان مرد عکاسی را روایت می‌کند که در یک سانحه پایش شکسته و گچ گرفته شده است و روزهای خود را با نشستن کنار پنجره و دید زدن خانه همسایه‌ها می‌گذراند و در خلال همین دید زدن‌ها متوجه یک جنایت می‌شود که در آن مردی همسر خود را می‌کشد.

در کنار این داستان زنی هست که مرد عکاس را بسیار دوست دارد ولی در ابتدای فیلم می‌بینیم که مرد عکاس تمایلی به ازدواج با او ندارد، اگر چه که بعضی وقت‌ها این عدم تمایل مرد بالا می‌زند و ذوق زن را کور می‌کند ولی هر چه فیلم جلوتر می‌رود، در کنار مشخص شدن ابعاد جنایت، با شیب ملایمی این دو نفر را نیز به هم نزدیک‌تر می‌بینیم.

در پرده پایانی فیلم، زن برای پیدا کردن سرنخ، داوطلب می‌شود که به خانه‌ای برود که در آن جنایت رخ داده است اما با رسیدن سرزده مرد قاتل، تعلیق به اوج می‌رسد.

حالا ما و مرد عکاس به شدت نگران سرنوشت زن هستیم. به لطف یک ایده زیرکانه از سوی مرد عکاس، زن از آن مخمصه نجات پیدا می‌کند ولی حالا دو اتفاق افتاده است. هم زن موفق به پیدا کردن یک سرنخ شده است و هم شاید مهم‌تر از آن در جریان دلهره شدیدی که مرد عکاس تجربه کرده است، متوجه می‌‌شود که چقدر آن زن را دوست دارد. به عبارتی اینجا تعلیق در نقش یک کاتالیزور عمل می‌کند و دو واکنش‌دهنده را که در شرایط معمول با هم جمع نمی‌شدند، به وصال می‌رساند و جنایت و عشق را با هم حل می‌کند.

ربکا/ دیوانه‌ها در خدمت تعلیق

به مناسبت زادروز هیچکاک | بررسی 10 تعلیق از استاد تعلیق

دیوانه‌ها حساب و کتاب ندارند و هیچکاک می‌تواند حتی از این هم تعلیق بیافریند!

«ربکا» یک اثر هیچکاکی معمول نیست و بیشتر در فضایی عاشقانه و روانشناسانه سیر می‌کند.

داستان فیلم از این قرار است که یک مرد ثروتمند که به تازگی همسرش، «ربکا»، را از دست داده، با یک دختر جوان ساده ازدواج می‌کند و او را به قصر شخصی خود می‌برد.

اتفاقات در آن قصر باب میل دختر جوان پیش نمی‌رود؛ چرا که همه چیز، حتی روح و روان شوهرش نیز هنوز درگیر «ربکا»ست.

مشکل دیگری که در این قصر وجود دارد، سرخدمتکار آنجاست که زنی عبوس و مرموز است و از دختر جوان اصلا دل خوشی ندارد و او نیز شیفته و در فکر «ربکا»ست.

در میانه داستان پرونده مرگ «ربکا» مجددا به راه می‌افتد و مرد را درگیر بازجویی‌هایی می‌کند، بعد از پرده برداشته شدن از راز مرگ «ربکا» و رفع اتهام، مرد تصمیم می‌گیرد سریع به قصر و کنار دختر جوان برگردد.

در اینجا که دقایق واپسین فیلم است هیچکاک وارد عمل می‌شود و فقط با یک کات به قصر و با چند ثانیه نشان دادن سرخدمتکار مرموز فیلم که در حال راه رفتن است و انگار نقشه ای دارد و بعد کات مجدد به مرد جوان که در حال برگشت به سمت خانه است و ابراز می‌کند که دلش شور می‌زند، ما را در یک تعلیق فرو می‌برد که زن مرموز به چه می‌اندیشد؟ آیا جان دختر جوان در خطر است؟ این تعلیق خیلی زود به پایان می‌رسد و متوجه می‌شویم که سرخدمتکار مرموز که نمی‌خواسته زن دیگری در این قصر به خوشبختی برسد، آن قصر را آتش زده، خود را نیز می‌کشد. در اینجا دیوانگی آن زن به کمک تعلیق آمده و با مطرح کردن خودبخود چندین احتمال، تعلیق را غنا بخشیده است.

سرگیجه/ معما فدای تعلیق

به مناسبت زادروز هیچکاک | بررسی ۱۰ تعلیق از استاد تعلیق

«سرگیجه» تحسین‌شده‌ترین فیلم هیچکاک است و بسیاری آن را بهترین فیلم تاریخ می‌دانند.

فیلم، داستان یک کارآگاه به نام «اسکاتی» با مشکل ترس و سرگیجه در ارتفاع را روایت می‌کند که توسط یک نفر گماشته می‌شود تا همسرش را تعقیب و راز حالات او را کشف کند، در جریان این تعقیب و گریزها، «اسکاتی» به آن زن علاقه‌مند می‌شود ولی در طی یک اتفاق، زن خودش را از یک ارتفاع بلند به پایین انداخته، خودکشی می‌کند.

تا این جا حدودا سه چهارم زمان فیلم طی شده و به نظر می‌رسد یا همه چیز رو به اتمام است یا باقی فیلم صرف حل شبه‌معمای خودکشی خواهد شد، اما در اینجا هیچکاک یک تصمیم جسورانه می‌گیرد؛ تصمیمی که تقریبا تمام عوامل فیلم با آن مخالف بوده‌اند.

هیچکاک در فاصله حدودا ۳۰ دقیقه تا پایان فیلم، کاملا پرده از جنایت -و نه خودکشی!- برمیدارد و به نوعی آن بخش معمایی اثر را که در نیمه اول فیلم غالب بود، به کلی رفع می‌کند و وارد وادی تعلیق می‌شود.

او در این‌باره می‌گوید که خودش را جای بچه‌ای گذاشته که مادرش برای او قصه می‌گوید و حالا بچه حقیقت را فهمیده و با هیجان از مادرش می‌پرسد که اگر «اسکاتی» نیز این موضوع را بفهمد چه خواهد شد.

به هر حال، این تصمیم بزرگی بود که پیروز از آب درآمد و شاهدی شد که این روزها با خیال راحت لقب «استاد تعلیق» را به هیچکاک اعطا کنیم.

طناب/ صددرصد تعلیق!

به مناسبت زادروز هیچکاک | بررسی ۱۰ تعلیق از استاد تعلیق

«طناب» داستان عجیبی دارد و به لحاظ تکنیکی هم کار خاصی است؛ چرا که تلاش شده تا وانمود شود که انگار فیلم تماما در یک برداشت ضبط می‌شود.

«طناب» با صحنه‌ای شروع می‌شود که طی آن دو نفر، شخص سومی را خفه کرده‌اند و عجیب آنجاست که این کار را صرفا برای تجربه قتل و احساس آن انجام داده‌اند و عجیب‌تر آن که تصمیم گرفته‌اند همچنان در حالی که جسد در خانه است و در یک صندوقچه وسط پذیرایی پنهانش کرده‌اند یک مهمانی ترتیب بدهند و پدر و مادر مقتول را هم دعوت کنند! شروع خوفناکی است.

مهمان‌ها خیلی زود از راه می‌رسند و تعلیق از همین جا آغاز می‌شود، ما و قاتل‌ها دانای کل هستیم و می‌دانیم چه اتفاقی افتاده است و تمام فیلم را در این تعلیق به سر می‌بریم که این راز چگونه و توسط چه کسی و با چه تلفاتی برملا خواهد شد.

در بعضی صحنه‌ها دلهره به حداکثر می‌رسد. مثلا در صحنه‌ای که یکی از مهمان‌ها تقریبا به حقیقت ماجرا پی برده است و در حال شرح نقشه احتمالی قاتلان است و دوربین – به جای کات خوردن – در یک برداشت پیوسته از نقطه دید او در خانه حرکت می‌کند. تکنیکی که هیچکاک به استفاده از آن شهره است و در اینجا به خوبی برای خلق تعلیق به کار رفته.

روانی/ قهرمان در خطر

به مناسبت زادروز هیچکاک | بررسی 10 تعلیق از استاد تعلیق

اگر یادتان باشد گفتیم که تعلیق باید احتمالات متفاوت واقعی مطرح کند، برای مثال شما در یک انیمیشن کم پیش می‌آید که نگران جان قهرمان باشید و همین باعث می‌شود که تعلیق‌های انیمیشن‌ها چندان دلهره‌آور از آب درنیاید.

اما در «روانی» هیچکاک قهرمانش را به یک ورطه خطرناک میندازد و حتی او را در میانه فیلم می‌کشد!

«روانی»، داستان زنی را روایت می‌کند که به دلیل مشکل مالی مقداری پول می‌دزد و سپس از شهر فرار می‌کند، مجموعه‌ای از حوادث او را به یک متل بین راهی دورافتاده می‌کشاند. در آنجا او با هتلدار آنجا هم‌صحبت می‌شود و از مسائل شخصی و رابطه عجیبش با مادرش مطلع می‌شود، هر چه صحبت آن‌ها پیش می‌رود، ما قهرمان را بیشتر در خطر می‌بینیم ولی همچنان احتمال نجات او از آن خطر را جدی‌تر از مرگش می‌دانیم.

ولی هیچکاک نقشه‌های دیگری دارد. او قهرمان را می‌کشد و فیلم را در مسیر دیگری میندازد تا به ما ثابت کند که سر تعلیق‌هایش با احدالناسی شوخی ندارد!

بیگانگان در قطار/ تعلیق در تاریکی

به مناسبت زادروز هیچکاک | بررسی 10 تعلیق از استاد تعلیق

«بیگانگان در قطار» ایده جالبی دارد، یک مرد دیوانه با یک تنیسور معروف که قصد دارد هر طور شده زنش را طلاق دهد، در قطار ملاقات می‌کند. مرد دیوانه نیز که از پدرش تنفر دارد، به تنیسور پیشنهاد می‌دهد که اگر پدرش را به قتل برساند، او نیز همسرش را به قتل خواهد رساند.

تنیسور پیشنهاد دیوانه را جدی نمی‌گیرد ولی او کار خودش را می‌کند و همسر تنیسور را به قتل می‌رساند و بعد هم به انحای مختلف سعی می‌کند به تنیسور فشار بیاورد تا او را مجاب به انجام قتل پدر خود کند.

در جایی از میانه فیلم، تنیسور که حسابی از فشارهای مرد دیوانه خسته شده است به او زنگ می‌زند و می‌گوید که امشب بالاخره نقشه را عملی خواهد کرد.

در اینجا تعلیق آغاز می‌شود، تنیسور به همراه یک اسلحه وارد خانه مرد دیوانه می‌شود و انگار واقعا قرار است پدر او را بکشد و خود را از این مخمصه نجات دهد.

در اینجا موسیقی مرموزی نیز به کمک تعلیق می‌آید و آن را اثرگذارتر می‌کند.

تنیسور وارد خانه مرد دیوانه می‌شود، در این سکانس نورپردازی بسیار با ظرافت انجام شده است و تاریکی‌ها و روشنی‌های خانه‌ در شب، تم مرموزی به تعلیق داده و آن را مستعد غافلگیری کرده و البته به آن جذابیت بصری نیز بخشیده است.

سرانجام تنیسور به اتاق پدر مرد دیوانه می‌رسد، او خواب است ولی می‌بینیم که برای کشتنش اقدام نمی‌کند و در عوض به او می‌گوید که آمده تا چیزهایی را درباره پسرش به او بگوید که در این لحظه موسیقی متوقف می‌شود و چراغ روشن می‌شود تا بر آن نورپردازی تاریک غلبه کند و می‌بینیم که خود مرد دیوانه در تختخواب پدرش خوابیده است و قصدش از این عمل این بوده که صداقت تنیسور را بیازماید.

پایانی دیوانه‎وار برای یک تعلیق بسیار هیجان‌انگیز!

پرندگان/ میزانسن تعلیق

به مناسبت زادروز هیچکاک | بررسی 10 تعلیق از استاد تعلیق

«پرندگان» داستان زنی را روایت می‌کند که به دنبال مردی که دوستش دارد، به یک شهر خلیجی سفر می‌کند ولی در آنجا پرندگان رفتارهای عجیبی دارند و بعد از مدتی شروع به حملات دسته‌جمعی به مردم می‌کنند.

در این فیلم سکانسی وجود دارد که طی آن تعلیق با بهره‌گیری از مجموعه‌ای عناصر تکنیکی در فرمی منحصربفرد ارائه شده است. بعد از دو سه حمله پرندگان، قهرمان زن فیلم می‌رود تا خواهر معشوقش را از مدرسه بیاورد، او به مدرسه می‌رود ولی معلم از او می‌خواهد تا پایان کلاس صبر کند او در حیاط مدرسه روی یک نیمکت می‌نشیند و سیگاری روشن می‌کند.

موسیقی‌ای در کار نیست ولی صدای سرودی از دانش‌‌آموزان به گوش می‌رسد که هیچ دست‌کم از یک موسیقی دلهره‌‌‌آور ندارد. این گونه استخدام‌های پدیده‌ها در کارکردی غیر از کارکرد معمولشان تنها از بزرگترین کارگردان‌ها برمی‌آید.

بلافاصله بعد از نشستن زن روی نیمکت، در بکگراند، یک پرنده سیاه می‌آید و روی یک میله پشت سر زن می‌نشیند، دوربین یکی دو بار کات می‌زند و زاویه را عوض می‌کند طوری که آن میله پشت سر معلوم نباشد ولی با هر برگشت به آن میله می‌بینیم که تعداد پرنده‌های سیاه بیشتر شده است.

سپس توجه زن و دوربین به یک پرنده سیاه در آسمان جلب می‌شود. مسیر پرواز این پرنده دنبال می‌شود، سرود بچه‌ها همچنان با حجم صدای بالا در جریان است. پرنده می‌آید روی میله می‌نشیند و حالاست که زن می‌بیند در این مدت صدها پرنده سیاه پشت سر او جمع شده‌اند! او هراسان به سمت کلاس می‌رود تا با هماهنگی معلم نقشه‌ای برای خروج بچه‌ها تدارک ببینند ولی به محض خروج بچه‌ها از مدرسه، حمله‌ای که از آن ترس داشتیم آغاز می‌شود.

یک میزانسن فوق‌العاده دیگر از تعلیق توسط استاد تعلیق.

ام را به نشانه مرگ بگیر/ دو تعلیق بزرگ

به مناسبت زادروز هیچکاک | بررسی ۱۰ تعلیق از استاد تعلیق

«ام را به نشانه مرگ بگیر» از دو تعلیق بزرگ تشکیل شده است.

فیلم داستان مردی را روایت می‌کند که متوجه خیانت همسرش شده است و می‌خواهد او را پیشتر از بهم خوردن ازدواجشان به قتل برساند تا هم انتقام خیانت را گرفته باشد و هم دارایی همسر را به ارث ببرد.

برای این منظور او به سراغ یک جنایتکار می‌رود و در یک سکانس طولانی سیر تا پیاز نقشه قتل را برایش توضیح می‌دهد و از او می‌خواهد طبق این نقشه عمل کند.

شب انجام نقشه فرا می‌رسد، تعلیق اول دقیقا همین جاست که آیا همه چیز طبق نقشه پیش می‌رود یا نه در اینجا هم ما با احتمالات کاملا واقعی طرف هستیم. به هر حال زن با یک معجزه نجات پیدا می‌کند و حتی آن جنایتکار را می‌کشد، ولی تحقیقات پلیس و صحنه‌سازی شوهرش باعث می‌شود او به دردسر بیفتد و زندانی و به مرگ محکوم شود.

تعلیق نیمه دوم فیلم همین است که بفهمیم چطور دست شوهر رو می‌شود و زن از مرگ نجات پیدا می‌کند. اگر چه که طبق قواعد ژانر، عملا احتمال دیگری وجود ندارد اما چند و چون محقق شدن این احتمال ما را تا پایان فیلم با خود می‌کشاند.