اجنه با «سودابه» چه کار دارند؟!

فیلم سینمایی «سودابه» به نویسندگی و کارگردانی محمدعلی سجادی و با بازی رویا تیموریان، ساناز سعیدی، آرمان درویش، رضا بابک، آناهیتا درگاهی، ستاره اسکندری، رضا مولایی، از ۱۰ تیر ماه ۱۴۰۴ در سینما آنلاین فیلمنت عرضه شده است.
در خلاصه داستان اثر چنین آمده است: «مهرداد با سودابه، خواهر دوست و همکارش سیامک ازدواج میکند و او را به خانه قدیمیشان میبرد تا در کنار مادرش زندگی کنند، در این همزیستی آنها با اتفاقات غریبی روبه رو میشوند.»
ویلیام شکسپیر نویسنده مشهور انگلیسی یکی از کسانی است که آثارش، با احضار روح و نمایش برای ارائه اطلاعات به کاراکترها و همچنین مخاطبان گره خوردهاند و نمایشنامه «هملت» مصداق چنین مدعایی است چنانکه او در نقلقولی معروف، دنیا را یک صحنه نمایش تلقی میکند: «دنیا صحنه نمایشی بیش نیست. زنان و مردان همگی بازیگران آنند. و هرکس در زندگی خود نقشهای بسیاری را بازی میکند.» حال در «سودابه»، محمدعلی سجادی، زندگی دو کاراکتر اصلی اثر را به مثابه یک جهان نمایشی تعریف میکند که آنها با استفاده از یک نقشآفرینی قرار است به هدفشان برسند؛ هدفی که برای سودابه با بازی ساناز سعیدی، خروج از خانه پدری همسرش مهرداد با بازی آرمان درویش است. مانع وی در انجام این کار، شرطی است که در سکانسهای معرفی، مهرداد از سودابه میگیرد. در نتیجه، سودابه نمیتواند به راحتی درخواست داشتن خانه مستقل خودشان را داشته باشد. اینجاست که هر اکت سودابه تا پیش از آغاز پرده سوم، تبدیل به یک نمایش برای خانواده خودش و همسرش میشود و هدف مهرداد، گرفتن انتقام مرگ مادرش را از همسرش است.
حضور کاراکتر روانپزشک با بازی ستاره اسکندری در این درام معمایی، جنبه روانشناسانه اثر را پررنگتر میکند و علاوه بر این، با ارجاعات روانشناسی مرتبط به اضطراب ازدواج و اضطراب حاملگی، این بازی بودگی تمام اتفاقات را زیر سایه خودش پنهان میکند. از منظری دیگر، بحث حضور جن در خانه و شک و تردید کاراکترها درباره وجود اجنه به عنوان حایلی دیگر سبب میشود این بازی بودگی بیش از پیش از ذهن مخاطبان دور بماند.
محمدعلی سجادی از لحاظ ژانری با نشان ندادن شمایلی از اجنه در قاب دوربین در هنگام ترسیدن سودابه و با تمرکز روی چهره او، با پیروی نکردن از قواعد ژانر ترسناک بیش از پیش بر جنبه معمایی و روانشناسانه اثر مانور میدهد و همین امر موجب میشود که پایانبندی «سودابه» برای بینندگان، در لحظه اعتراف سودابه در پیشگاه ناهید رقم بخورد زیرا مخاطبان که از مدتها قبل به واقعیت حضور اجنه در «سودابه» شک کرده بودند و در تمام لحظات، مصداق تصویری از آنها به مخاطبان عرضه نشده است، با اعتراف سودابه، آب پاکی روی دست آنها ریخته میشود و پاسخ اصلی خودشان را دریافت میکنند، مضاف بر اینکه در پرده سوم، نویسنده و کارگردان، همان سنت نشان ندادن اجنه را حفظ میکند بنابراین بینندهای که تا بدینجا اثر را به تماشا نشستهاست، میداند تنها کارکردی که این قلابِ گریز به ژانر ترسناک دارد، ایجاد رغبت در تماشاگران برای ماندن و نشستن پای اثر است. اگر پرده سوم با حضور اجنه در قاب دوربین عجین میشد، شاید سرخوردگی ببینندگانی که تا اینجا، چشمانتظار دیدن اجنه بودند، التیام مییافت و به نسبت پاتکی که مهرداد به سودابه زد، غافلگیری شایستهتری ایجاد میکرد. حتی خود حضور اجنه میتوانست به پیشبرد بازی های دو کاراکتر مهرداد و سودابه در برابر هم یاری برساند.
یکی دیگر از نکاتی که در «سودابه» جالب توجه است، نگاه دوربین به کاراکتر مادر با بازی رویا تیموریان است که تا پیش از مرگ او، زوایای دوربین مادر را در جایگاه یک ضدقهرمانِ آب زیر کاه که مسبب وقایع رخ داده برای سودابه است و همیشه یک گربه سیاه در بغل دارد، به تصویر میکشد. همین موضوع موجب میشود زمانی که مادر در حالِ خوبی کردن در حق پسرش است، مخاطبان همچنان بیندیشند که کاسهای زیر نیم کاسه است در صورتی که در سکانس مرگ، دوربین که تا به حال طرف سودابه بوده است، ناگهان، حالت عروج را نشان میدهد و در لحظه مرگ، از همه تصاویر گذشته که برای مادر ساخته، اعلام برائت میکند. در حقیقت، تصویرسازی کاراکترِ مادر، قربانی همسویی دکوپاژها با سودابه میشود و تنها با مرگ او، بینندگان درمییابند که گناهی نداشته است. در پرده سوم، دوربین میخواهد همان ترس دو پرده اول را با نشان ندادن اجنه، تمرکز روی واکنشهای سودابه و ایجاد خطای چشمی در دکور سیاه رنگ خانه جدید تکرار کند غافل از اینکه این حربه در خود اثر امتحان پسداده است از اینرو نمیتواند تاثیرگذاری لازم را داشته باشد.
مقصر شناختن مهرداد درباره تعویض داروها از سوی دکتر همزمان با بروز بیماری جدید سودابه باورپذیر نیست. در دو پرده نخست، هنگامی که مخاطبان با شخصیت سودابه برای داشتن یک مادرشوهر اهریمنی همذاتپنداری میکردند و دکوپاژها نیز این موضع را تایید میکردند، تماشاگران اعتمادشان را به سودابه، سخنان او و همچنین، دکوپاژها با مرگ مادر و پلان های عروج او از دست دادند و مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد زیرا آنها ممکن است اینبار مهرداد را مقصر قلمداد کنند و در یک پلان، بیگناهی مهرداد با سکانسی عروج گونه مشخص شود.
«سودابه» به زیبایی میتواند تقابل دو طرز تفکر برای حل یک مشکل خاص را به نمایش بگذارد به ویژه در دو سکانسی که ناهید مشکل خودش را با پدر شوهرش مطرح و سودابه به حربهای که به کار گرفته، اعتراف میکند و در سکانسی دیگر که ناهید مشغول شطرنج بازی با پدر شوهرش با بازی رضا بابک است. سودابه به یک بازی برای حل مشکل رو میآورد و ناهید تصمیم به تعامل میگیرد. سودابه به جای اینکه ابرو را درست کند، چشمش را هم کور میکند و ناهید با تعامل میکوشد درک بهتری از پدر شوهرش داشته باشد و محیط سالمی برای خودش در خانه پدریِ شوهر ایجاد کند.
دو سکانس یاد شده در کمترین زمان ممکن، بیشترین بار تصویریِ محتوایی را راجع به روشهای صحیح و غلط یک مشکل خاص به بینندگان عرضه میکند و در کنار پلان عروج مادر، از تصاویر به یاد ماندنی است که «سودابه» میسازد.
«سودابه» ساخته محمدعلی سجادی با یک نگاهِ سینماییِ دور از انتظار به یک مساله اجتماعی که گریبانگیرِ برخی زوج هاست، به بررسی جنبههای مختلف یک موضوع میپردازد و حتی درصدد ارائه راهحل برمیآید که این فراتر از وظیفه یک مدیوم هنری است. با وجود همه اینها، «سودابه» هفت سال رنگ اکران را ندید که جای تاسف دارد.