نقد فیلم طرح فنیقی؛ طنزی بامزه در دل بیابانهای خاورمیانه

درست زمانی که تصور میکنید وس اندرسون دیگر نمیتواند بیش از این، جهان خاص و منحصربهفرد خود را توسعه دهد، با فیلمی تازه بازمیگردد و همه را شگفتزده میکند.
اثری هنری که مجموعهای از خصلتهای عجیب این کارگردان مؤلف را در خود دارد. فراموش نکنیم که عجیب بودن امضای شخصی اوست؛ قاببندیهای دقیق و متقارن، استفاده از پالتهای رنگی روشن و زنده، طراحی لباسهای چشمنواز، دیالوگهای جالب و خاص، حضور ستارگان مطرح و همیشگی همانند بیل موری، زیباترین خصیصه این فیلمساز جوان و خلاق است.
خواه از دوستداران او باشید، خواه از منتقدان، همواره این پرسش مطرح است که آیا اندرسون بالاخره اثری متفاوت از جریان معمول آثارش خواهد ساخت یا نه؛ او بهتازگی برای فیلم جدید خود «طرح فنیقی» (The Phoenician Scheme) به جشنواره کن آمده و در بخش مسابقه اصلی حضور دارد.
این فیلم یکشنبهشب برای نخستینبار در این جشنواره به نمایش درآمد و با استقبال تماشاگران و منتقدان مواجه شد.
طرح فنیقی با داستان پرسروصدا و دیوانهوار خود، یکی از خندهدارترین آثار وس اندرسون تا به امروز است. از نخستین سکانس، مخاطب درمییابد با جهانی آشنا اما اغراقشده طرف است.
بنیسیو دل تورو در نقش تاجری بیاخلاق به نام کوردا ظاهر شده که همه دنبال گرفتن جان او هستند. لیزل (میا تریپلتون)، دختر 20ساله کوردا، راهبهایست که سالهاست پدر خود را ندیده؛ بااینوجود کوردا به دیدن او رفته و تمام اموال خود را به نامش میکند.
فراموش نکنید که کوردا تاجر بوده و از طریق فروش اسلحه و سایر اقدامات غیرقانونی دیگر کلی ثروت به هم زده است.
او نه پسر دیگر هم دارد، اما به لیزل روی آورده و از او کمک میخواهد. کوردا پروژه عظیمی از طرح زیرساختهایی چون راهآهن و یک سد، به نام طرح فنیقی را در وسط بیابانی در خاورمیانه در دست دارد و برای پیادهکردن آن به تنها دختر خود اعتماد میکند.
لیزل نسبت به این پروژه بیعلاقه است، اما انگیزهاش برای نزدیکی به پدر، یافتن حقیقتی درباره مرگ مشکوک مادرش است. آیا واقعاً کوردا پشت این ماجرا بوده؟
همه چیز به این سادگی پیش نمیرود. یک مأمورمخفی (با بازی روپرت فرند) که در خدمت دولتهای مختلف و مخالف کورد است، سعی در برهمزدن این پروژه دارد.
پروژه کوردا با مشکل کمبود بودجه مواجه میشود؛ او برای حل مشکل و مذاکره دوباره با پیمانکاران به خاورمیانه سفر میکند. در این سفر، لیزل و منشی نروژیاش بیورن (مایکل سرا) نیز او را همراهی میکنند. گویی مایکل سرا با آن قیافه احمقانه و شیرین خود، برای نقشآفرینی در فیلمهای وس اندرسون ساخته شده است.
هر بار که کوردا از سوءقصد جان سالم به در میبرد، وارد جهانی سیاهوسفید میشود و با خدا و فرشتگانی چون بیل موری، ویلم دفو و اف. موری آبراهام دیدار میکند!
در جایجای فیلم، داستان احساسی میشود. طرح فنیقی از یک سو درباره مرد بیاحساسی است که سعی دارد با وقت گذراندن با دختر مصمم خود، به انسان بهتری تبدیل شود.
از سوی دیگر این فیلم درباره... خب، نظر دادن در این مورد دشوار است. استعمار کشورهای فقیر توسط ثروتمندان آن جور که باید موضوع کلیدی در این داستان نیست.
وس اندرسون نیز زیاد بر جهل و نادانی کوردا در گذشته تأکید خاصی نمیکند. او اثری لطیف، عجیب اما کند و مضحک خلق کرده که با ساختار اپیزودوار خود، برای خنداندن مخاطب به دیالوگهایی احمقانه و بیمنطق اتکا میکند. گویی بازیگران این کلمات را از خودشان درآورده باشند.
طرح فنیقی یکی از کنایهآمیزترین آثار وس اندرسون نیز است. وسواس زیاد بر جزئیات در برخی بخشها، در تضاد با فیلمنامهای است که گاه رها و بیهدف جلو میرود.
اگر با سبک خاص اندرسون آشنا نباشید، ممکن است فیلم در نیمهراه برایتان تکراری یا حتی خستهکننده شود.
اما در نیمه دوم، با ورود برادرناتنی شرور کوردا (با بازی بندیکت کامبربچ) و دعوای موش و گربهای بین آنها، داستان دوباره جان میگیرد و به مخاطب یادآوری میشود که این فیلم را نباید بیش از حد جدی گرفت.
در پایان باید گفت طرح فنیقی بیشتر از آنکه دغدغهمند باشد، سرگرمکننده است و شاید بیشتر برای لذت شخصی کارگردان و تیمش تولید شده است.