چرا Weapons تبدیل به شاهکار ژانر وحشت شده است؟
.jpg?w=1200&q=75)
هشدار: در این نوشته امکان لو رفتن داستان فیلم وجود دارد.
داستان فیلم «سلاحها» (Weapons) درباره ناپدید شدن ۱۷ کودک از یک کلاس درس در شهری به نام میبروک است و روایت آن از دیدگاه شخصیتهای مختلف با تمرکز نسبی روی معلم کلاس، جاستین گندی (با بازی جولیا گارنر) دنبال میشود. ساختار چندروایتی فیلم باعث میشود اطلاعات کلیدی داستان به تدریج و به شکلی جذاب فاش شود و تنهای مختلف داستانی (از غم و اندوه تا طنز و ترس) به شکلی هنرمندانه کنار هم قرار گیرند. این تعادل دقیق باعث میشود مخاطب همواره در حالت انتظار و سردرگمی باقی بماند، بدون اینکه بتواند به راحتی روند داستان را پیشبینی کند.
نکته مهم «سلاحها» در استفاده ماهرانه از تغییر دیدگاهها است؛ هر بار که روایت از یک شخصیت به شخصیت دیگر منتقل میشود، یک صحنه ترسناک یا عجیب رخ میدهد که دیدگاه مخاطب نسبت به داستان را تغییر میدهد و سوالاتی جدید مطرح میکند. این ساختار لایهلایه داستان، که از راز ساده ناپدید شدن کودکان به ماجرای فراتر از طبیعی میرسد، باعث جذابیت مضاعف فیلم شده است.
یکی از بزرگترین غافلگیریهای فیلم، افشای نقش یک جادوگر در پشت این اتفاقات است؛ شخصیتی به نام گلادیس که با تسخیر خانواده یکی از بچهها و نگهداری کودکان در زیرزمین، نقشههای تاریکی دارد. این پیچش داستانی، که به شکلی هوشمندانه و غیرمنتظره معرفی میشود، باعث شده فیلم از کلیشههای معمول وحشت فاصله بگیرد و به یک قصه تاریک و مدرن تبدیل شود.
فیلم «سلاحها» نشان میدهد که ترکیب درست طنز، ترس و درام با کارگردانی قوی چگونه میتواند تجربهای متفاوت و به یادماندنی بسازد. این اثر به فیلمسازان ژانر وحشت درس مهمی میدهد: اجازه دهید کارگردانان با سبک و دیدگاه خود فیلم بسازند تا شاهد آثار اصیل و تاثیرگذاری باشیم.