نقد فصل دوم سریال The Sandman: یک سفر رویایی در مواجهه با مرگ و آینده

ترجمه اختصاصی سلام سینما - نگار رعنایی: در نقد فصل اول سریال «سندمن» (The Sandman) بیان شد که اگر فصل دوم کیفیتی بسیار پایین داشته باشد، در فهرست آثار نیمهتمام و بیرحمانه کنسل شده توسط نتفلیکس قرار خواهد گرفت. اما با توجه به سابقه این پلتفرم، کمی خوشبینی وجود داشت؛ زیرا اغلب سریالهایی که به سرعت به پایان رسیدهاند، معمولاً از نظر داستان و جلوههای بصری افت قابل توجهی داشتهاند. البته «آرکین» (Arcane) استثنا بود که باوجود فیلمنامه نامنظم، از نظر تصویری چشمنواز ظاهر شد. اما همانطور که گفته میشود، استثنا قاعده را تأیید میکند.
علاوه بر این، اتهامات مطرح شده علیه نیل گیمن (خالق اصلی سریال) کار را برای جدا کردن هنر از هنرمند دشوار کرده بود. باید تلاش تیم سازنده، که با تمام توان و قلب خود در پروژه سهیم بودند، نادیده گرفته نمیشد. سؤال اصلی این بود که آیا این تلاش ارزشمند بود؟ آیا فصل دوم توانسته است انتظارات را برآورده کند و خداحافظی شایستهای با شخصیتها و دنیای سریال رقم بزند؟ بررسی این موضوع در ادامه آمده است.
فصل دوم، به کارگردانی جیمی چیلدز و اقتباس از کمیکبوکهای نیل گیمن توسط ونسا بنتون، جی فرانکلین، گرگ گوتز، مارینا مارلنس و آلان هاینبرگ، داستان را از جایی که فصل اول پایان یافت ادامه میدهد: مورفئوس در تلاش است تا مرگ خود را از دست «مهربانان» (Kindly Ones) که دشمنانش هستند، جلوگیری کند. او حتی به پدر دورافتادهاش، زمان، و مادرش، شب، مراجعه میکند تا کمک بگیرد. وقتی درمییابد که سرنوشتش غیرقابلاجتناب است، شروع به آماده کردن آینده قلمرو رؤیایی خود میکند و در قدم اول، جانشینش، یعنی دنیل را مییابد. انتخابی مناسب، چرا که دنیل در دل رؤیایی متولد شده است.
اما مورفئوس اشتباه بزرگی مرتکب میشود: او از لوکی، خدای فریب و نیرنگ، کمک میخواهد تا دنیل را بیاورد. همانطور که پیشبینی میشد، لوکی دنیل را به نفع خود نگه میدارد و مورفئوس مجبور میشود قلمرو خود را ترک کند تا کودک را نجات دهد، زیرا لوکی میداند با این کار، «مهربانان» فرصت حمله خواهند یافت. اما «مهربانان» نمیتوانند مورفئوس را مستقیماً بکشند و نیاز به واسطهای دارند؛ این واسطه لایتا است که رهبری آنها را برعهده میگیرد.
فصل دوم درباره مرگ است. بیشتر انسانها نمیدانند چه زمانی خواهند مرد؛ گاهی مرگ ناگهانی است و گاهی پس از رنجی طولانی اتفاق میافتد. مسیرها متفاوتاند اما مقصد یکی است. نویسندگان در این فصل به این پرسش میپردازند که اگر یکی از اعضای «بیپایان» (Endless) با این سرنوشت مواجه شود، چه تفاوتی ایجاد میشود؟ نتایج بسیار عمیق و حتی غافلگیرکننده است.
یکی از نکات مثبت، نحوه قاببندی جستجوی جانشین است. فصل دوم حتی مخاطبانی که به دلیل سختیهای جهان حاضر به فرزندآوری نیستند را متقاعد میکند که داشتن وارث، نه به معنای گسترش نسل، بلکه به مفهوم انتقال تاریخچه و خاطرات، اهمیت دارد؛ چرا که اگر داستانها از طریق کسانی که دوستتان دارند ادامه یابد، به نوعی جاودانه خواهید بود. این روایت شاید پیشتر گفته شده باشد، اما در شرایط امروز بسیار تأملبرانگیز و تازه جلوه میکند.
از دیگر نکات قابلتوجه این است که فصل دوم پایانبندی پرهیجانی ندارد. شاید انتظار دیدن یک نبرد پرزرقوبرق با جلوههای ویژه زیاد بین مورفئوس و «مهربانان» میرفت، اما کارگردان جیمی چیلدز انتخابی متفاوت، آرام و تأملبرانگیز ارائه میدهد که بهواسطه نورپردازی، طراحی صحنه، جلوههای بصری و موسیقی حس وحشت وجودی شخصیت اصلی را عمق میبخشد. این سبک ممکن است برای برخی کسالتآور باشد، اما در تصویر آهسته و آرام حرکت مورفئوس به سمت پایان، نوعی آرامش غیرمعمول نهفته است.
بازیگران نیز مانند همیشه درخشان ظاهر شدهاند. تام استوریج در نقش مورفئوس با اجرای کمحرف و دقیق خود، برخلاف استانداردهای معمول که بازیهای پرشور و فریاد را ارزشمند میدانند، بسیار موفق بوده است. فردی فاکس و جک گلیسون بازیهایی شیطانی و دوستداشتنی ارائه دادهاند. ویویان آچامپونگ، بوید هالبروک، نینا وادیا، سعاد فارس، دنیتا گوهیل، رزانه جمال و دیگران نیز درخشش خود را به نمایش گذاشتهاند. البته بازگشت بوید هالبروک کمی مسئلهساز به نظر میرسد. انتخاب بازیگر جدید «رؤیا» در شرایط اجتماعی-فرهنگی کنونی احتمالاً جنجالآفرین خواهد بود، اما این انتخاب بسیار مناسب ارزیابی میشود و حیف است که سریال بدون فرصت دادن به او به پایان برسد.
بدون ورود به جزئیات داستانی، باید اشاره کرد که فصل دوم به طور خودآگاه به اشتیاق بیپایان صنعت سرگرمی برای بازسازیها و بازآفرینیهای مکرر اشاره دارد. ظاهراً نویسندگان بیان میکنند که اجازه دادن به پایان برخی آثار باعث میشود ارزش آنها حفظ شود و بازگرداندن بیمورد، بیمعنی است. اما شاید اشارهای پنهان هم به تصمیم نتفلیکس برای پایان دادن به سریال باشد که ناشی از جنجالهای نیل گیمن است. احتمالاً پس از فراموش شدن این مسائل، سریال مجدداً تولید خواهد شد؛ چرا که سود مالی برای تولیدکنندگان مهمتر از اخلاق است.
در مجموع، فصل دوم «سندمن» اثری عالی و تأثیرگذار است که لحظات عمیق و درخشان فراوانی دارد. پایان آن شاید برای برخی ناامیدکننده باشد، اما با توجه به مسیر داستان، منطقی و تأملبرانگیز است. علاقهمندان به داستانهای خیالپردازانه با بار فلسفی و هنری، قطعاً باید این سریال را در نتفلیکس مشاهده کنند.