فیلمهایی که در سالهای اخیر توقیف شدهاند- بخش دوم
اختصاصی سلام سینما- در سری اول این یادداشت به فیلمهایی اشاره کردیم که بیشتر به دلایل سیاسی با توقیف مواجه شده بودند. هرچند که خط قرمزهای سیاسی همواره مهمترین عامل توقیف فیلمها بودهاند اما به کرات شاهد توقیف فیلمهایی هستیم که دلیل عدم اکرانشان چیزهایی جز سیاست است. هرچند که زندگی در خاورمیانه ناگزیر همهمان را در فضایی قرار میدهد که همهچیزش (از خرید گوجه فرنگی گرفته تا انتخاب سرنوشت یک ملت) سیاست زده است. در بخش دوم این یادداشت بیشتر سراغ فیلمهایی رفتهایم که دلایلی جز خط قرمزهای سیاسی عامل توقیفشان بوده است. هرچند که سرآخر، همه راهها به سیاست ختم میشود.
فیلمهای مهمی که در سالهای اخیر توقیف شدهاند-قسمت اول
«ارادتمند، نازنین، بهاره، تینا»
فیلمهای عبدالرضا کاهانی همیشه با حواشی زیادی همراه بودهاند. از «هیچ» گرفته تا «استراحت مطلق» همواره خبرهای زیادی شنیده میشده که فیلم اجازه اکران نمییابد. در جشنوارهها در سانسهای فوق العاده و اکرانهای ویژه به نمایش درمیآیند و رفتار و صحبتهای کارگردان هم همیشه اوضاع را حساستر میکند. اما نکته اینجاست که اکثر فیلمهای او اکران شده و خیلی هم با سانسور مواجه نشدهاند. هرچند کاهانی در فیلمهایش تکههای سیاسی زیادی میاندازد و به اصلاح کنایه میزند اما هیچ وقت این کنایهها آنقدر جدی نیستند که باعث توقیف فیلم یا همچین چیزی شوند. آنچه بیشتر در مورد آثار کاهانی حساسیت برانگیز مینمایند، خط قرمزهای شرعی است. راحتی واژگان کاراکترها، حرفهای اروتیک دو پهلو و بیشتر از اینها روابط میان زن و مرد. فیلم آخر کاهانی «ارادتمند، نازنین، بهاره، تینا» هم به نظر میرسد مشکلش همین مسئله باشد. به داستان فیلم دقت کنید: چند دختر جوان مردها را اغوا کرده و آنها را در مهمانی یا خانهشان تلکه میکنند. مضمونی که دارای فسادی ذاتی در دل خود است و نمایش و پرداختن به چنین موضوعی آن هم با صراحت لهجه کاهانی بسیار سخت میتواند مطابق با موازین شرعی ذکر شده در قانون اساسی از آب دربیاید. عملکرد دولتهای پیشین هم نشان داده است که در بسیاری از موارد حتی این وجهه غیراخلاقی در فیلمها و نمایش فسق و فساد، از انتقادات تند سیاسی هم پررنگتر و حساستر است.
«کاناپه»
ساخته آخر کیانوش عیاری در همان حین تولید آنقدر سر و صدا به پا کرد و مورد حملات قرار گرفت که به نوعی نیمهکاره ماند. داستان از این قرار بود که کیانوش عیاری از تکنیک جالبی در این فیلم برای حفظ و دور زدن همزمان حجاب استفاده کرد و به جای استفاده از شال یا حجاب معمول، کلاه گیس بر سر بازیگران زن گذاشت. نه شرعا مشکلی دارد، نه قانونا. این هوشمندی عیاری را میرساند که برای واقعگرا بودن فیلمش تن به چنین ایده جسورانهای میدهد. او بیاغراق یکی از شجاعترین و جسورترین فیلمسازان سینمای ایران است. پس اگر مشکل قانونی و شرعی ندارد این همه حاشیه از کجا؟ خب همه اینها برمیگردد به مصاحبهای که کارگردان انجام داد و در آن اذعان کرد که دیگر هیچوقت فیلمی نخواهد ساخت که در آن زنان در فضاهای شخصی خودشان حجابی مصنوعی داشته باشند. (بهرام بیضایی مدتها با این قضیه دست و پنجه نرم کرد.) و درواقع اکثر آن حواشی حول این اظهار نظر و لحن قاطعانهاش بهوجود آمد.
در فیلمهای کوتاه و جشنوارههای فیلمهای کوتاه بارها آثاری با این تکنیک به نمایش درآمدهاند و کسی هم مشکل و اعتراضی نداشته. اصلا چرا راه دور برویم. مگر فرجالله سلحشور در ساخت «یوسف پییامبر» برای نمایش زنان دربار فرعون از تکنیک دیگری استفاده کرد؟ صدا و سیما مگر هر جمعه شب در طول یک ساعت مدت زمان پخش این سریال زنان را بدون حجاب و با کلاهگیسهای بافته شده مصری نشان نمیداد؟ داستان توقیف «کاناپه» داستان عجیبی ست. ایده استفاده از موی مصنوعی و کلاه گیس برای حفظ حجاب میتواند یکی از پیشبرندهترین ایدههایی باشد ک بتواند سینمای ایران را در مسیر واقعگرایی درست خود قرار دهد، اما منطق پذیرا برای به ثمرنشستنش کجاست؟
فیلم «فرزند صبح» را میتوان یکی از مجهول الهویهترین معماهای سینمای ایران دانست. فیلم بهروز افخمی که در دوران ساخت خود سر و صدای زیادی به پا کرد و همه منتظر دیدنش بودند. اینکه بهروز افخمی، فیلمی درباره بنیانگذار جمهوری اسلامی بسازد در نوع خود بسیار هیجان انگیز به نظر میرسید. چراکه افخمی از همان اولین روزهای حضور جدیش در سینما به عنوان یک فرد مذهبی و انقلابی شناخته میشد که برخلاف دیگر کارگردانان وابسته هم نسل خودش مدام از سینمای آمریکا و جذابیتهایش حرف میزد و با نگاه روشنفکرانه خود توانسته بود طرفداران زیادی را جذب کند. پس اینکه بینش افخمی بخواهد فیلمی درباره امام خمینی (ره) بسازد بسیار جالب بود. اما بعد از ساخته شدن فیلم، به طرز عجیبی «فرزند صبح» تبدیل به یک فیلم یتیم شد. فیلمی که هیچکس مسیولیتش را نمیپذیرفت و نه تهیه کننده ونه کارگردان و نه دیگر عوامل آنرا محصول خودشان و تفکرشان نمیدانستند. جالب اینجاست که فیلم هرچند در معدود نمایشهای جشنوارهایش نه تنها با استقبال روبهررو نشد که حتی بابت یک سری سوتی بیاهمیت مثل شلوار جین پوشیدن هدیه تهرانی در سالهای دهه بیست هم مورد تمسخر قرار گرفت، اما فیلم آنقدر بدی نبود که هیچ، حرفهایی هم برای گفتن داشت. به نظر میرسد مسئولان سینمایی با دیدن واکنشهای تماشاگران نسبت به فیلم و خب جنبه تقدسگرایانهای که مضمون آن در خود داشت، روحیه جامعه را آماده برای مواجهه شدن با این فیلم نیافت. دریغ که همواره این محافظهکاریها و فرار از مواجهه مستقیم، ثمرهاش عقبگردی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بوده است.
«سنتوری»
یکی دیگر از فیلمهای توقیفی که البته خیلی زود نسخه قاچاقش به بازار آمد و توسط عموم مردم هم خریده و دیده شد. «سنتوری» را میتوان از کالتترین فیلمهای توقیفی دانست که درواقع پروژه توقیفش با شکست مفتضحانهای روبهرو شد. اگر میتوانستیم آماری از بازدید فیلم در همان سال داشته باشیم، اصلا بعید نبود که در نتیجه این آمارگیری به پرطرفدارتر بودن و محبوبیت بیشتر «سنتوری» نسبت به خیلی از آثاری که همزمان با آن روی پرده بودند پی ببریم. موسیقی متن فیلم با صدای محسن چاوشی از هر خانه و ماشینی شنیده میشد و گلشیفته فراهانی و بهرام رادان هم خصلت شمایلگونهای از دو عاشق و یک زوج ويژه مدرن را در بستر فرهنگی آن سالها پیدا کردند. شبیه به بهروز وثوقی و گوگوش قبل از انقلاب و دوران فیلمفارسیها. هرچند که عوامل فیلم دل خوشی از بیرون آمدن نسخه قاچاق فیلم ندارند و متحمل شکست مالی سنگینی شدند، اما این اتفاق در زمان خود بسیار مهم بود که بیفتد تا نشان دهد که در عصر ارتباطات نمیتوان با توقیف و عدم اکران یک فیلم مردم را از مواجهه با آن تفکر دور نگه داشت. در یک کلام نمیتوان دوره مردم حصار کشید و در فضایی استریل نگاهشان داشت وقتی که هر روزه در معرض بمباران اطلاعاتی و ارتباطی قرار داریم. چند سال بعد بهمن قبادی متاثر از همین اتفاق ایدهای جالب به سرش زد: او خودش فیلم توقیفیش «کسی از گربههای ایرانی خبر نداره» را در اینترنت منتشر کرد و در ویدئویی هم اول فیلم توضیح داد که برای مقابله با سانسور اینکار را میکند و تماشای این نسخه برای همه هلال است! در عصر رسانه اصلا مگر میشود جلوی انتشار عقاید و تفکرات را گرفت؟ توقیف فیلم و فیلترینگ و... بیشتر به شوخی میمانند تا یک راهکار سیاسی پیشگیری کننده!