50 فیلم برتر غیر انگلیسی زبان قرن بیست و یکم (قسمت اول)
این موقع از سال در گرماگرم فیلم های تابستانی هستیم یعنی سالن های سینما عمدتاً ابرقهرمان ها، ارک ها، انگری بردز یا لاک پشت های نینجا را برای تماشاگران تدارک دیده اند. این اتفاق خیلی هم خوب است اما فیلم دوستانی که اشتهای زیاد و متنوع تری دارند را سیراب نخواهد کرد بخصوص از نظر فیلم های خارجی زبان.
در حالیکه تعداد زیادی از فیلم های هنری (arthouse) و مستقل (indie) درخشان در حال اکران هستند (ملت! بروید فیلم های خرچنگ :The Lobster و عشق و دوستی: Love & Friendship را ببینید) تعداد انگشت شماری فیلم زیرنویس دار حقیقتاً وسوسه کننده برای عرضه وجود دارد. در این هفته (هفته دوم ماه ژوئن)، از دور دست (From Afar)، برنده ی جشنواره فیلم ونیز اکران می شود به غیر از این مورد، تا فصل پائیز خبری از فیلم های غیر انگلیسی زبان نخواهد بود.
به همین دلیل 50 فیلم غیر انگلیسی زبان مورد علاقه مان که از آغاز قرن بیست و یکم تا به امروز اکران شده اند را انتخاب و در ادامه معرفی می کنیم.
سعی کردیم از هر کارگردان یک فیلم را انتخاب کنیم. نبود فیلم های مستند در این فهرست را هم به دل نگیرید؛ قول می دهیم بزودی فهرستی از بهترین های آنها تهیه کنیم. بجز این دو قانون که برای خودمان گذاشته بودیم، هر فیلمی از هر زبانی به غیر از انگلیسی می توانست شرایط ورود به این فهرست را داشته باشد.
50. عروسی مانسون، 2001 (Monsoon Wedding)
میرا نایر، فیلمساز هندی کمی بی ثبات به نظر می رسد چون در مجموعه آثارش در دهه گذشته یک فیلم آندرریت (دست کم گرفته شده) به نام "همنام" (The Namesake) و نیز فیلم های افتضاح "آملیا" (Amelia) و "بنیادگرای بی میل" (The Reluctant Fundamentalist) وجود دارد. برجسته ترین فیلمش "عروسی مانسون" محصول سال 2001 است که برنده ی شیر طلایی جشنواره ی ونیز شده است. داستان فیلم که درباره یک عروسی بسیار بزرگ در دهلی است یادآور داستان های بسیار جذاب و به لحاظ بصری دلنشینِ آلتمن است. فیلم نگاه عمیقی به زوایای مختلف جامعه ی در حال تغییر هند دارد اما همچنان پر از صمیمیت و انسان دوستی است.
49. دختر چاق، 2001 (Fat Girl)
کاترین بریا یکی از خشن ترین وقایع نگاران تمایلات ج.ن.س.ی زنانه در تمامی اشکال آن است؛ چیزی که عملاً در همه ی آثارش تا تازه ترین آنها در سال 2014 یعنی "سوءاستفاده از نقطه ضعف" (Abuse Of Weakness) با حضور ایزابل هوپر مشاهده می شود. این فیلم خشن با تصویری گرافیکی از روابط ج.ن.س.ی دوره ی نوجوانی، تم هایی از حسادت خواهرانه (بین آنای چاق و خواهر زیبا و دوست داشتنی اش النا) و داشتن پایانی شوک آور با استفاده از قتل و تجاوز، نمایشی است از سازش ناپذیری، طعنه آمیز بودن و پیچیدگی دیدگاه این کارگردان.
48. آوازهایی از طبقه دوم، Songs From The Second Floor ) 2000)
روی اندرسون بعد از 25 سال دوری، در آغاز قرن حاضر به سینما بازگشت. تریلوژی زندگیِ (Living) او یکی از مهمترین آثار سینمای جهان تا به امروز است. بهترین فیلم این سه گانه همچنان اولین آن یعنی "آوازهایی از طبقه دوم" در سال 2000 است، البته باید در نظر داشت که تفاوت بسیار اندکی بین سه فیلم وجود دارد. این فیلم مجموعه ای است از صحنه های بدون حرکت و دیالوگ با فوکوس عمیق که به زیبایی فیلمبرداری شده اند گرچه ارتباط چندانی بین آنها نمی توان یافت؛ صحنه هایی مفرح اما منفی و مأیوس کننده به همان میزانی که از نظر اگزیستانسیالیستی بی روح و نومیدانه تلقی می شوند، در واقع می توان گفت نسبت برابری از نگاه طنز پیتون و دید روشنفکرانه ی برگمان در "آوازهایی از طبقه دوم" مشاهده می شود.
47. شعله ها، Incendies) 2010)
دنی ویلنوو که در آستانه ساخت Blade Runner 2 (فیلمی که بسیاری با شور و هیجان فراوان منتظرش هستند) است، با فیلم پر قدرت "شعله ها" در سطح بین المللی مطرح شد. این فیلم که اقتباسی است از نمایشنامه ی وجدی مواواد، نویسنده لبنانی-کانادایی به خواهر و برادر دوقلویی به نام های ژان و سیمون (ملیسا دزورمو-پولن و ماکسیم گودت) می پردازد که در مورد سال های اولیه زندگی مادر مرحوم شان در خاورمیانه در حال تحقیق هستند و در نهایت به یک راز دیرینه و مگو پی می برند. "شعله ها" اثری ملودرام محسوب می شود البته خویشتن داری ویلنوو (و به مقدار زیادی هم بازی فوق العاده ی لوبنا آزابال) باعث شده شاهد فیلمی بسیار چشم نواز و پراحساس علیرغم تدابیر روایی آن باشیم.
46. وجده، Wadjda) 2012)
اولین فیلم بلند هیفاء المنصور توجه زیادی را به خود جلب کرد؛ اولین فیلمی که به طور کامل در عربستان سعودی (کشوری بدون سینما) ساخته شد، آنهم توسط یک کارگردان زن در کشوری که زنان اجازه ی رانندگی ندارند. اما هیچ یک از این موارد به این معنا نیست که با فیلم بدی روبرو بودیم بلکه برعکس، خوشبختانه اثر خارق العاده ای هم از کار درآمده است. داستانی ساده از دختری جوان (وعد محمد) که آرزو دارد یک دوچرخه داشته باشد؛ یک داستان نئورئالیستی شدیداً ضد حکومتی که به زیبایی تصویر برداری و نقش آفرینی شده و نیز می توان گفت بسیار گرم و پر از مهر و عطوفت است.
45. سقوط، Downfall) 2004)
بله، میم (ژن فرهنگی: meme) هنوز هم سرگرم کننده است، اما "سقوط" ساخته ی الیور هرشبیگل باید بخاطر چیزی فراتر از این مقوله در یادها باقی بماند: بخاطر بررسی حساب شده و بسیار هوشمندانه ی جنون و رفتارهای غیر انسانی در دوره ی بسیار مهمی از تاریخ (فیلم بخاطر دقتش مورد تحسین قرار گرفته). فیلم که از نگاه منشی هیتلر (الکساندار ماریا لارای فوق العاده) روایت می شود به ده روز پایانی جنگ جهانی دوم اختصاص دارد و وارد فضایی فراتر از پرداختن به خود پیشوا (لقب هیتلر) می شود اما به عنوان پیچیده ترین تصویری که تاکنون از هیتلر در سینماها به نمایش درآمده در یادها خواهد ماند. بازی تکان دهنده و وحشت آور برونو گانتس نشان می دهد انسانی در پس این هیولا وجود دارد اما هرگز قابل بخشش نیست.
44. بگذار فرد درست وارد شود،Let The Right One In) 2008)
هر از چند گاهی افسانه ای در مورد خون آشامان می تواند به نمایش درآید و گاهی دیگر هم فیلمی مانند "بگذار فرد درست وارد شود" توماس آلفردسون، فیلمساز سوئدی ساخته می شود. این فیلم موفق غیرمنتظره که بر اساس رمانی است از جان آیویده لینگوئیست به یک پسر جوان سوئدی در دهه 1980 در استکهلم می پردازد که وارد دوستی با کودکی می شود که به همسایگی آنها نقل مکان کرده، کودکی که شبیه موجودی در شب از کار درآمده است. آلفردسون سعی نداشته با استفاده از خون، خشونتی را تزریق کند اما فیلم به همان اندازه که داستانی از ژانرcoming-of-age (رسیدن به بلوغ) محسوب می شود جزء ژانر وحشت هم هست. ظرافت ها و حساسیت های نامتعارفی نیز در فیلم دیده می شود که به صورت خارق العاده توسط فیلمساز کارگردانی شده است.
43. من آرزو دارم ، I Wish) 2011)
فیلم های خوبی از هیروکازو کوریدا هستند که ما می توانستیم انتخابشان کنیم مانند فیلم بسیار غم انگیز "هم چنان قدم زنان" (Still Walking) یا تراژدی محض "هیچ کس نمی داند" (Nobody Knows). اما هر دوی ما با "من آرزو دارم" موافق بودیم چون این فیلم یک نمونه عالی است از صداقت واقع بینانه و غیر احساسی و اینکه کارگردان به خوبی و زیرکانه از پس کار با بازیگران کودک (برادران واقعی که نقش بچه های دور از هم پدر و مادری جدا شده را بازی می کنند) برآمده است. به نوعی شبیه فیلم ژاپنی "کنارم بمان" (Stand By Me) است؛ داستانی بی عیب و نقص همراه با تلخی و شیرینی بسیار در مورد دو کودک که معتقدند اگر عمیقاً خواهان پیوند دوباره ی پدر و مادرشان باشند معجزه ای اتفاق خواهد افتاد.
42. ببر خیزان، اژدهای پنهان، Crouching Tiger, Hidden Dragon) 2000)
حماسه ی رزمی عاشقانه ی انگ لی همچنان پرفروشترین فیلم خارجی زبان کل تاریخ در داخل کشور (امریکا) و در این لیست، یک بلاک باستر محسوب می شود. ستارگانی همچون ژانگ زئی، چو یون فات و میشل یئو در آن به ایفای نقش پرداخته اند. فیلم یک عاشقانه ی هیجان انگیز با نبردهایی روی درخت، تمایلات و علایقی ناگفته و فداکاری هایی در حد اعلا است که ژانر ووشیا را به نسل کاملی از سینماروهای غیر چینی معرفی کرد و باعث سرازیر شدن جمع کثیری به سینماها شد.
41. زندگی دیگران، The Lives Of Other) 2006)
در فیلم "توریستِ" فلوریان هنکل فون دونرسمارک (محصول 2010) شاهد افراط و تفریط های گیج کننده تری هستیم چون این فیلم سعی در تقلید و دنباله روی از اثر فوق العاده، متفکرانه و محتاطانه ی این کارگردان یعنی "زندگی دیگران"، برنده جایزه اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان داشته است. داستان فیلم درباره ی یک مأمور اشتازی تنها (اورلیش موئه) است که مأموریتش استراق سمع و زیر نظر گرفتن رابطه ی بین یک نماش نامه نویس معروف (سباستین کخ) و معشوقه ی بازیگرش (مارتینا گدک) می باشد. فیلمی زیبا که با ظرافت بسیار ساخته شده؛ در واقع "زندگی دیگران" از یک طرف تصویر دلخراشی است از یک حکومت تمامیت خواه غیر انسانی و از طرف دیگر ادای احترامی است دلگرم کننده در برابر تمرد و شورش؛ هر چند کوچک.
40. ساعات تابستانی ،Summer Hours) 2008)
اولیویه آسایاس یکی از ناآرام ترین و بی ثبات ترین فیلمسازان ماست. بهترین فیلم او فاصله زیادی با فیلم های دیگرش مانند ایرما وپ (Irma Vep) یا (Demonlover) دارد- درباره ی "ساعات تابستانی" حرف می زنیم: درام چخوفی ساده و آرامی درباره ی آخرین دورهمی یک خانواده در ملک ییلاقی مادرشان (ادیت اسکوب). فیلم آرام، ملایم و پر از بحث های جدی است اما به زیبایی هر چه تمام به نمایش در آمده و شاهد بازی های بی نقصی از بازیگرانش از جمله ژولیت بینوش و ژرمی رنیه هستیم. در واقع می توان گفت یکی از بهترین مدیتیشن های موجود است که همه اشیا و مکان های آن دارای قدرت احساسی زیادی بر ما هستند.
هر فیلمی که آندری زویاگینتسف (شاید بتوان گفت بهترین کارگردان حال حاضر روسیه) تا به امروز ساخته ارزش بازبینی دارد اما مهمترین اثر او فیلم حماسی "لویاتان" است که کمابیش از کتاب ایوب (Book of Job) الهام گرفته است. داستان فیلم در مورد مکانیکی (الکسی سربریاکوف) است که بر سر ملکش با شهردار فاسد شهر (رومن مدیانف) نزاع دارد. لویاتان در نقد پوتین و کلیسای ارتودوکس تند و خشن عمل کرده و در حالیکه داستانی خودمانی را تعریف می کند به حوزه های بسیار وسیعی می پردازد؛ فیلمی زیبا، خنده دار اما منفی باف و کاملاً خاص و متمایز.
38. برگشت ناپذیر، Irreversible) 2002)
این فیلم قطعاً فیلمی نیست که بخواهید دو بار تماشایش کنید. "برگشت ناپذیر" ساخته ی گاسپر نوئه بخاطر داشتن تصاویر هولناک و مستهجن سر و صدای زیادی به پا کرد اما علیرغم ایرادهایی که به آن وارد است (اساساً به دلیل داشتن رگه های همجنس گرایانه ی تهوع آور) کاملاً ماهرانه ساخته و پرداخته شده است. تا اندازه ای می توان گفت داستان فیلم مشابه داستان های انتقام جاکوبین (مربوط به عصر جاکوب) است چون مارکوس (ونسان کسل) و پیر (البرت دوپنتل) در تلاشند تجاوز فوق وحشیانه به دوست مارکوس یعنی الکس (مونیکا بلوچی) را تلافی کنند. فیلم از آخر به اول روایت می شود تا از این طریق درد و رنجی را تزریق کند که مدت ها در ذهن ها باقی بماند. فیلم بخاطر نشان دادن تمایلات تهوع آور دوره نوجوانی حتی یک ثانیه هم بینندگانش یا به طور کلی مردان را راحت نمی گذارد.
37. تابو، Tabu) 2012)
تریلوژی اخیر "شب های عربی" (Arabian Nights) می تواند مهمترین اثر میگل گومز باشد اما از نظر ما "تابو" شاهکار این فیلمساز پرتقالی است. "تابو" فیلمی سیاه و سفید برگرفته از (و یا ادای احترامی به) اثری به همین نام از اف. دبلیو مورنائو است که داستان زنی سالخورده در لیسبون و ماجرای عشقی 50 سال پیش او در افریقا را روایت می کند. نیمه اول فیلم عمدتاً خوش ساخت است اما نیمه دوم آن واقعاً محشر است: یک تراژدی رمانتیک پسااستعماری مدهوش کننده همراه با شوخی طبعی موذیانه و موسیقی متن فوق العاده.
36. مامبوی هزاره،Millennium Mambo) 2001)
از همان نگاه اول می فهمیم که "مامبوی هزاره" ی هو شیائو- شین با جدیدترین اثر تحسین شده ی این کارگردان یعنی "آدم کش" (The Assassin) یک دنیا فرق دارد: فیلمی که با چراغ های خیابان و نئونی نورپردازی شده و برای ایجاد فضای پر اضطراب از ضرباهنگ موسیقی تکنو استفاده کرده. از بازی خوب شو کی در نقش اول که بگذریم، خود فیلم که به ویکی جوان و عشق عنان گسیخته اش به هائو-هائو (توآن چون-هائو) می پردازد با زیبایی محض در آمیخته، فضاهای آن کاملاً قابل لمس هستند و حالت محزون و غم زده ی آن بیننده را غافلگیر می کند. برخی ها در زمان اکران فیلم آنرا کم اهمیت دانسته و بهای چندانی به آن ندادند اما اکنون چیز دیگری به نظر می رسد.
35. ایدا، Ida) 2013)
"ایدا" ساخته ی پاوو پاولیکوفسکی برنده ی اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان در سال 2015 بوده است. تصویربرداری سیاه و سفید زیبا و دلپذیرِ فیلم اولین چیزی است که توجه ما را به خود جلب می کند اما حال و هوای آرام، قدیمی و درون نگرانه ی آن به یاد ماندنی تر است. "ایدا" داستانی ساده دارد که در دهه 1960 در لهستان می گذرد: یک راهبه ی نوآموز و یتیم کلیسای کاتولیک پس از ملاقات با خاله ی دنیا دوستش، تازه می فهمد پدر و مادرش یهودی بوده اند. فیلمی با سادگی فریبنده و قدرت بی نظیر که مصداق بارز ضرب المثل فلفل نبین چه ریزه، بشکن ببین چه تیزه است.
34. مامان، Mommy) 2014)
حضور خاویر دولان، کارگردان کانادایی در عرصه بین المللی سینما تفرقه انداز است- ملودرام های پر از تشویش و آلمودوار گونه او سنگین تر از آنی هستند که بتوان هضمشان کرد. اما "مامان" پرمایه ترین و قابل فهم ترین نسخه از تم های تکراری اوست. شاهد بازی های گویایی از آن دوروال و آنتوان - اولیویه پیلون در این فیلم هستیم. داستان فیلم در مورد رابطه ی پر از جنگ و جدال یک جوان ناسازگار با مادر بی رحمش است. فیلم مالامال است از عشق شدید، تراژدی و موضوعات بی ارزش از منظر ماورایی.
33. دختربچگی، Girlhood) 2014)
"دختربچگیِ" سلین سیاما با داستانی از ژانر رسیدن به بلوغ (coming-of-age) که مورد بی مهری واقع شده و انگ افراطی و غیر احساسی بودن به آن زده شده، به پیمانی که در فیلم اول این کارگردان یعنی "نیلوفرهای آبی" (Water Lilies) بسته شده کاملاً وفادار بوده است. فیلم به بازنمایی شاعرانه و نابهنجار درگیری ها و تقلاهای یک زن جوان سیاه پوست (خدیجه توره) که در حومه های شهری کاملاً فراموش شده ی پاریس در حال بزرگ شدن است می پردازد: فراخوانی زیبا و عمیقاً تأثیرگذار میل به تعلق و سرآغاز درک این موضوع که گاهی اوقات هزینه ی تعلق و وابستگی بسیار بالاست.
32. دختری در شب تنها به خانه می رود، A Girl Walks Home Alone At Night) 2014)
این نشانه ی اعتماد به نفس و زکاوت آنا لیلی امیرپور در اولین اثرش است که توجه ما را به جای اینکه بخواهیم ببینیم یک فیلم خون آشامی ایرانی چگونه از کار در می آید به این سمت سوق می دهد که چرا اینقدر دیر شاهد یک فیلم خون آشامی ایرانی هستیم. ویرانگر، حساب شده، سنجیده و مطبوع که فیلمبرداری سیاه و سفید دندان گیری هم دارد. علاوه بر این، موسیقی متن فیلم نیز بسیار عالی است: ترانه ای به نام "مرگ"، مدهوش کننده ترین تصنیف عاشقانه ای خواهد بود که تا به حال شنیده اید.
31. دو روز، یک شب، Two Days, One Night) 2014)
اینکه بخواهیم فیلمی از ژان- پیر و لوک داردن را به عنوان یکی از استانداردترین آثار قرن بیست و یکم در این فهرست جا دهیم برایمان حکم شیر یا خط با سکه را داشت. ما به دو دلیل دست به این انتخاب زدیم: بازی حیرت انگیز ستاره ی فیلم، ماریون کوتیار و ساختار خاص فیلم به عنوان یک تریلر گذشت زمان (ticking-clock). این فیلم شاید قابل فهم ترین اثر برادران داردن باشد گرچه همچنان دارای بیانیه اجتماعی پیچیده و پرقدرتی است.
منبع: سایت playlist