روایت اسطورهای فیلم «گناهکاران» از ریشههای موسیقی بلوز

فیلم «گناهکاران» (Sinners) ساخته رایان کوگلر، از دل یکی از قدیمیترین افسانههای موسیقایی غرب الهام گرفته؛ داستان نوازندهای که در چهارراهی دورافتاده با شیطان معامله میکند تا به مهارتی بینظیر در موسیقی دست یابد. این افسانه که اغلب به «رابرت جانسون» نسبت داده میشود، حالا با برداشتی تازه، وارد دنیای سینمایی شده است.
معاملهای برای نبوغ
در دنیایی که تسلط شبکههای اجتماعی، افراد را به سوی خودنمایی و شهرت زودگذر سوق داده، فیلم «Sinners» سوالی بنیادین را مطرح میکند: آیا برای رسیدن به عظمت واقعی، حاضرید روح خود را فدا کنید؟ این سوال، ریشه در افسانهای دارد که دربارهی نوازندهی بلوز، رابرت جانسون، نقل میشود؛ کسی که طبق روایتها، در چهارراهی در میسیسیپی، با شیطان دیدار کرد و در ازای روح خود، توانایی خارقالعادهای در نواختن گیتار به دست آورد.
هرچند این افسانه پیش از جانسون به نوازندهی دیگری به نام «تامی جانسون» نسبت داده شده بود، اما در نهایت، رابرت جانسون بدل به نماد این داستان شد. فیلم «Sinners» نیز با الهام از همین روایت، قصهی یک موسیقیدان جوان را بازگو میکند که با انتخاب بین هنر و تباهی روبهرو میشود.
ارجاعات فرهنگی به افسانهی چهارراه
افسانهی معامله با شیطان در چهارراه، بارها در فرهنگ عامه تکرار شده است. از آهنگ «The Devil Went Down to Georgia» اثر گروه Charlie Daniels گرفته تا فیلمهایی مانند Phantom of the Paradise و Crossroads (۱۹۸۶) که بهطور مستقیم به این اسطوره پرداختهاند.
حتی سریالهایی مانند «Supernatural» نیز سراغ این داستان رفتهاند. اما کوگلر در فیلم «Sinners» روایتی خاص از این افسانه ارائه میدهد: بدون اشارهی مستقیم به چهارراه یا رابرت جانسون، بلکه با تمرکز بر شخصیتهایی چون «چارلی پاتون» — پدر بلوز دلتا — و ابزارهایی مانند گیتار رزوناتور که به گذشتهی جادویی آنها گره خورده است.
گیتاری برای مبارزه با شیاطین
در داستان فیلم، شخصیت اصلی یعنی «سَمی» (با بازی مایلز کاتن)، گیتاری در اختیار دارد که گفته میشود متعلق به پدرش بوده، اما سمتی آن را نمادی از گذشتهی موسیقیایی میبیند و به آن ارج مینهد. این گیتار نهتنها ابزار هنری اوست، بلکه نقش سلاحی برای مقابله با خونآشامها را نیز ایفا میکند.
در اسطورهی ساختهشده توسط کوگلر، برخی انسانها دارای چنان قدرت موسیقایی ناب و خالصی هستند که میتوانند پردهی زمان را کنار زده و ارواح گذشته و آینده را احضار کنند. اما این قدرت، مورد توجه نیروهای اهریمنی نیز قرار میگیرد؛ مثل گروهی از خونآشامهای سرگردان. سمی، یکی از این افراد است؛ استعدادش هم موهبت است و هم نفرین.
معاملهای فاوستی؛ هنر بهمثابه گناه
پدر مذهبی سمی (با بازی شاعر و رپر معروف «سال ویلیامز») بارها از او میخواهد موسیقی را کنار بگذارد. اما سمی مسیر خود را ادامه میدهد و در پیری (نقشش توسط «بادی گای» — افسانهی واقعی بلوز — ایفا میشود)، با پیشنهاد خونآشامها برای جاودانگی مواجه میشود. این پیشنهاد، تکرار همان معاملهی فاوستی است که در جوانی نیز با آن مواجه شده بود.
کوگلر در این فیلم، هنرمند بودن را خود نوعی معامله با شیطان میداند. هنر، بازتابی از فرد، فرهنگ و جامعه است و در مرز میان نیکی و شر قرار دارد. فیلم نشان میدهد که گناه و نیکی، اغلب همزیستی دارند و در جهان هنر، تعادل از نابودی مهمتر است. همانطور که شخصیت سمی میآموزد: گاهی انسان برای هدفی خوب، گناهی انجام میدهد و بالعکس.
منبع: slashfilm