حسن قاتل است با شاخکهای روی سرش
حسن معجونی در لباسی نارنجی و با شاخکهایی روی سرش اولین تصاویر منتشر شده از آخرین ساخته مانی حقیقی بود،لیلا حاتمی میان انبوهی گل روی سرش و با گریمی غلیظ بهمراه حجم تندی از رنگها نیز کم کم به این تصاویر اضافه شد.تصاویری که بدون دیدن فیلم، خواسته یا ناخواسته با تعریف یک خطیای از قصه فیلم-که درباره یک کارگردان است که موفق به ساخت فیلمش نمیشود- ماسترانی را به خاطر آورد و تصاویر سیرک بزرگ ۸ ۱/۲ فلینی بزرگ را.
تماشای «خوک »اما هیچ نشانهای از این قیاس باقی نمیگذارد،فیلم آخر مانی حقیقی که بیشک جزوکارگردانان محبوب و کاربلد امروز سینمای ماست، با تنها عنصر بینظیر سینما برای من که امروز متاسفانه در فیلمهای ایرانی به ندرت یافت میشود قابل تأمل است.عنصر خیال...
خارج شدن از حیطهی واقعیت و کمی بلندپروازی،به بیابان زدن و دلیل نخواستن، با یک راکت تنیس نواختن و زندان را صحنه اجرا کردن،تمام این اتفاقات خوشایند «خوک» در لحظهای نابود میشود،انگ خواب بودنشان در نگاه شخصیت اصلی تمام جسارت روایت را از بین میبرد، جسارتی که «چریکه تارای بیضایی» و یا همین فیلم مادرقلب اتمی یا گرگ بازی اخیر از آن واهمهای ندارند.کارگردان «خوک» به راحتی با توضیح دادن خیالاتش فیلم را تبدیل به روایتی عامه پسند در نقد روشنفکران هنرمند و دنیای مجازی حقیقت شده و روابط پر از منفعت میکند.
حسن هنرمند دغدغه کارگردانی دارد و جز فیلمهای تبلیغاتی فیلم دیگری نصیبش نمیشود، تنیس بازی میکند و چاق است،عاشق است و با تمام زنان مهربان، هنرمند است و تنها نشانهاش پوسترهای دیوار اتاقش است.... شخصیتی پر از تناقض که تنها ادعای هنرمند بودن دارد، میتواند راهحل خوبی برای گفتن تیکههای سیاسی و نطقهای روشنفکری باشد،طعم طنز هم که اضافه شود میتواند از هر ممیزی مبرا باشد، اما متاسفانه خوک در هیچکدام از اهدافش موفق نیست،حمام خونی که راه میاندازد تا شکهات کند هم با دیالوگهای ترکی مادر به فنا میرود،خوک لحظهای اندک میخنداندت و نه حتی به اندازهی یک فیلم کمدی و یادت میرود چطور میشد با یک ماشین شاسیبلند و کمی جاده آنقدر درگیر شد که تا سالها فکر کرد.
روایت درهم و ولخرجیهای کارگردان در رنگبازی و بروبیای نورهای تند کاری نمیکند.
فقط کلمه خوک خونین میماند و یک بیت شعر که قاتلی به مثابه فیلمهای کمدی وودی آلن در دزدی بانکهای منهتن و نیویورک میخواند و پوزخند میآورد.
پانوشت۱: تجربه جدید کارگردان اژدها وارد میشود،میتوانست چیزی فرای خوک باشد اگر کمی از مسخره کردن مدام و مدام همه و حتی خود کارگردان-در حالت بسیار غلوشدهی حتی منم- دست برمیداشت.
پانوشت۲: چرا قاتل سراغم نمی آید جذاب فیلم هم میان این همه بریزبپاش آنقدر در حاشیه است که بکل یادت می رود.