بمبی ناشیانه
گاهی احساس میکنیم پیمان معادی دقیقا خودِ ماست.
دقیقا همان چیزی که از یک فیلم انتظار داریم
که لذت ببریم ، متاثر شویم ، بخندیم و حالمان خوب شود
چیزی که امروز بعد از بیرون آمدن از سینما کمتر با آن مواجهیم.
همانطور که انتظارش میرفت با توجه به فیلمِ قبلیِ این کارگردان " برف روی کاج ها " که روندی آرام ، زیبا و شاعرانه داشت ، "بمب یک عاشقانه" اثری ست با ریتمی آرام ، فضای سرد برعکس کارکترها و پر از ایده های ناب.
شاید خیلی از فیلم هارا نشود تعریف کرد و این حُسنِ یک فیلمِ خوب باشد فیلمی که موضوعی خاص ندارد اما شمارا تا پایان جذب میکند.
شروعی زیبا که گذشته را به خوبی و با طراحی صحنه ی خوب ، باورپذیر میکند و اجازه میدهد بسیار واقعی واردِ فضای فیلم شوید . داستان ِعشقِ پسری کوچک به همسایه ای کوچک در اوج بمبارانِ شهرِ تهران در جنگ که سبب میشود از رفتن به پناهگاه نترسد و برعکس ، جنگ را بواسطه عشق ، دوست داشته باشد. در عین حال نوستالژی مدارس برای هرکسی جذاب است و برای کسی که در آن زمان پا به دنیا نگذاشته است آنهم در فیلمی که نمیشود آنرا در حوزه ی دفاع مقدس دانست بسیارموفق ست.
بازی بازیگران یازی قابلِ قبولیست اما آیا در فیلمی که چالشی برای بازی ِبازیگران در نظر گرفته نشده آیا میتوان بازیگران را نقطه ی عطفی برای فیلم در نظر گرفت؟ خیر
خیلی از صحنه ها بیجاست ولی این بی کاربرد بودنِ ضرری به فیلم نمیزند گاهی شاید نیازست که
کارگردان هرچه که دوست دارد به نمایش بگذارد البته این موضوع به هیچ وجه مخاطب را اذیت نمیکند.
اما گاهی برخی چیزها بیش از اندازه تکرار میشود و برخی حرفها بعضا امروزی شده و هرچند فیلم درساختِ فضای قدیمی در طراحی صحنه و طراحی لباس موفق عمل کرده اما صحبت ها گاهی مخاطب را به این فکر می اندازد که آن زمان هم دقیقا ادبیات گفتاری به همین صورت بوده یا نه.
دوسومِ فیلم روندی جذاب و خوب دارد اما متاسفانه و بازهم متاسفانه ، عادت کارگردان های ایرانی در طولانی کردن و کش دار کردن پایان کل فیلم را که میشود بسیار موفق دانست تحت تاثیر قرار میدهد.
در صحنه ای از فیلم پسر بچه ی عاشق نامه مینویسد و در پایان نامه بدست ناظم میرسد
و نامه را میخواند ، نامه ای که خوانده میشود به هیچ وجه شبیه نامه ی یک پسر بچه نیس وانگار کسی مانند کارگردان در نوشتن نامه کمکش کرده ست.
قسمتی از فیلم ناظم با همسرش مشکلاتشان را بازگو میکنند که جملات خیلی جذاب و تاثیرگذار نیست.
صحنه ی بمباران پایان فیلم بشدت طولانی و خسته کننده ست اما اینها نقد فنی فیلم ست و شاید هرکسی بتواند از آنها چشم پوشی کرده و لذت ببرد.
بسیاری از دیالوگهای اضافه ، و صحنه های اضافه باعث میشود مخاطب خسته شده و حسی کلیشه وار همانند اکثر فیلمهای این روزهای ایران دست بدهد.
وقتی میشود با خلاقیت در پایان دادن به یک فیلم آنرا به یک اثر هنری ارزشمند و قابلِ دفاع تبدیل کرد چرا پیمان معادی ، تنها به یک فیلمِ فقط خوش ساخت بسنده کرده.
درهرصورت از دیدنِ آن پشیمان نخواهید شد.